من از همه کوههادورمدر خانهکنار روز نشسته امبه گیاه نزدیکممی دانیمن همسایه یک گلدان شمعدانی هستم...من از باغمن از زباندورمبه تو نزدیکمصدای نفسهای تو رادر باددر زبان مادریمی شنوم...من در خانه تنها هستماکنون بیش از هزار سال استکه گریستن رادر باد می دانمگریه می کنمباد نیستباران است
علاقه مندی ها (Bookmarks)