دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 97

موضوع: رمـــــــان نــــنـــه ســــرمـــا ( ماندا معینی ـ مودب پور )

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #40
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    ACCOUNTING & BusinesS ManagemenT
    نوشته ها
    2,442
    ارسال تشکر
    408
    دریافت تشکر: 1,276
    قدرت امتیاز دهی
    128
    Array

    پیش فرض پاسخ : رمـــــــان نــــنـــه ســــرمـــا ( ماندا معینی ـ مودب پور )

    باهاش حرف زدم!
    گفت هنوزم دوستم داره! حتی با یه بچه!
    گفت حاضره اون بچه رو بچه ی خودش بدونه!
    بهش گفتم نه!
    گفت صبر می کنه که آروم بشم!
    موبایل رو که قطع کردم یه مرتبه همه ریختن سرم!
    مثل همون موقع که فهمیدن دستگاه ها رو خاموش کردم!
    همه ریختن سرم!
    اما نه دکترا ،نه پرستارا،نه پلیس آ ،نه هورا،نه مادرش و نه پدرش!
    خاطرات!
    انگار تا زمانی که گریه نکرده بودم،اونام جلوی خودشون رو گرفته بودن اما حالا اونام جلوی خودشون رو ول کرده بودن که راحت بشن!
    تمام خاطراتی که اون چند ماه تو این خونه داشتم!
    از تمام جاهاش!
    از تمام چیزاش!
    و نمی دونستم که جواب کدومشون رو بدم!
    رفتم تو آشپزخونه!
    سر جعبه ی داروها!
    قرصهای خواب و اعصاب رو جدا کردم و در آوردم!
    چقدر قرص!
    چند ورق دیازپام،چند ورق کلونازپام ،چند ورق زاناکس و چند ورق ...
    صدها قرص!
    هر سه چهار تا قرص رو می شد با یه قُلپ آب خورد!
    و شاید ده تا لیوان آب!
    و یه لیوان نسکافه!
    که برای خودم درست کردم و رفتم تو سالن و رو مبل نشستم!
    آدم هر وقت بخواد می تونه سرنوشتش رو تغییر بده!
    یه روزی پویا اینو بهم گفت!
    و چرا حوا نه؟!
    حوا هم می تونه!
    و چرا تو این همه روز این کارو نکردم؟!
    شاید می خواستم بدونم پایانش چی می شه؟!
    و مردم چه قضاوتی در موردم می کنن!؟!
    شب شده بود!
    صدای بارون شنیدم!
    بارون گرفته بود!
    بی اختیار رفتم پشت پنجره و تو خیابون رو نگاه کردم!
    و لبخند زدم!
    انگار دادهایی که زدم و دعوایی که کردم مؤثر بود!
    پویا اومده بود!
    کنار ماشینش زیر بارون ایستاده بود!
    براش دست تکون دادم و رفتم آیفون رو زدم و درپایین رو باز کردم.بعد در آپارتمان رو!
    کمی بعد آسانسور اومد بالا و درش باز شد و پویا ازش اومد بیرون!
    مثل همیشه شاد و با یه لبخند!
    موهاش خیس خیس بود!
    ریخته بود تو صورتش!
    و خیلی قشنگ و ماه!
    دویدم بغلش کردم!
    و بازم اون طعم گس و شیرین خواب!
    دوتایی رفتیم تو خونه و در رو بستیم!
    بهم می خنده و می گه حاضری،می گم حاضرم.میگه برات یه سورپرایز دارم! میگم مثل همیشه! می گه پس حاضر شو بریم! می گم حاضرم!
    بعد می رم تو اتاق خواب و رو تخت می خوابم!
    می آد لبه ی تخت می شینه و بهم می خنده!
    می گه دیدی برگشتم!
    می خندم و می گم آره!
    می گه پس حالا بخواب که بریم!
    دستش رو تو دستم می گیرم و چشمامو می بندم!
    و می ریم!
    سه تایی با هم !

    پایان





  2. کاربرانی که از پست مفید AreZoO سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 69
    آخرين نوشته: 2nd December 2010, 07:00 PM
  2. بيانيه مفصل سپاهان عليه نود و فردوسي پور
    توسط Victor007 در انجمن اخبار دنیای فوتبال
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 14th September 2010, 01:00 PM
  3. گزارشی مخفیانه از کلاس درس فردوسی پور
    توسط آبجی در انجمن فوتبال و فوتسال
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd August 2010, 09:55 AM
  4. از کوچ تا کوچه
    توسط Victor007 در انجمن اخبار هنری
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd January 2010, 09:16 AM
  5. خبر: فرگوسن از ماچدا استفاده خواهد کرد
    توسط FIREBOY در انجمن اخبار دنیای فوتبال
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 3rd May 2009, 01:31 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •