اولین روزی که قبول شدم کنکور رو تو ذهنم بود که وقتی برم داروخونه رسما شدم داروساز ! این اتفاق فرخنده (:دی) رخ داد ؛ ولی ....
از قدیم گفتن شنیدن کی بود مانند دیدن ؛ معنی این ضرب المثل رو روز اولی که رفتم در محیط داروخونه کاملا درک کردم . از دکتر و بقیه داروسازا شنیده بودم که سومصرف ....(سانسور شد :دی) بالاست ولی به هیچ عنوان تصورم این نبود که تا این حد باشه ! از هر 10 نفری که میومدن داروخونه ، 6 تاشون قرص .... می خواستن ! مجبور بودم هی بگم نداریم جناب (معتاد) ! مساله دردناک تر اینه که صاحب داروخونه می داد بهشون اونم چند بسته چند بسته!!!
وقتی نگاه های هاج و واج منو دید ، خندید و گفت که تصمیم گرفته از 2-3 ماه آینده دیگه نده !!! ( ما مرده شما زنده ببینین 2-3 ماه دیگه اگه نداد)
آخه مومن، اگه می دونی کارت غلطه چرا می دی پس ؟ اگه می خوای جلوی کار غلط تو بگیری چرا از الان نمی گیری ، 2-3 ماه دیگه چرا ؟! اگه هم فک می کنی فروش .... به پاس شدن چک های سر موئد رسیده ات کمک می کنه (!) چرا می ترسی پس؟!
یه روز رفتم داروخونه دپرس شدم در حد تیم ملی اسپنیا ! ؛ اگه بخوای به سلامت جامعه بخوای فکر کنی ، یه عالمه دردسر داره ، دردسراش خیلی بیشتر و وحشتناک تر از اونیه که فکر می کردم ، خیلی وقتا خود مردم مانع می شن ، از طرفی اقتصاد داروخونه هم هست که ورشکسته نشی ! ، از همه مهم تر این روند غلط یه اشتباه روتین شده و واسه تغییرش باید خیلی تلاش کرد . از اون ور حجم درسا اینقدر زیاده که فرصت رفتن به داروخونه در دوران تحصیل رو محدود می کنه و بعد تحصیل هم که تخصص (ایشالا :دی ) و هیئت علمی و دیگه داروخونه عملا تعطیل ...
از روزی که رفتم داروخونه همش از خودم می پرسم که کی باید به این داروسازا یادآوری کنه که بابا 6 سال درس خوندی ، فارماکو و شیمی دارویی و کارآموزی و سیوتیکس ( 6 تا سیوتیکس داریم هر کدوم 2 واحد فک کنم !!) و ... با خون جیگر پاس کردی که آخرش اگه یه مریض اومد گفت شربت دیفن هیدرامین می خوام ، ازش بپرسی واسه چی می خواد که بعد از 6 سال مصرفش نفهمه که دیفن هیدرامین واسه اسهال خوب نیست!! عزیز من اگه روز اول ازش می پرسیدی واسه چی می خواد شربتو، 6 سال الکی به خاطر تصور اشتباهش داروی بی خودی نمی خورد!
وقتی همه چیز داروخونه بیفته دست نسخه پیچ ( نه ببخشید دارویار !) فقط حساب کتاباش دسته داروساز باشه از این بیشتر نباید انتظار داشت
تئوری و تصور با واقعیت از آسمون تا زیر زمین تفاوت داره ، دوست ندارم واسمعادی شه خیلی چیزا مثلا دادن دارو بدون نسخه ، فروش داروهای خطری ( اونایی که سو مصرفشون بالایه ) ، نگفتن عوارض دارویی ، راهنمایی نکردن و هزار تا چیز دیگه که از روز اول شنیدم که وظیفه داروسازه ولی خیلیا انجامش نمی دن و ... L
خیلیا واسشون عادی شده ، مثالش همون داروخونه که بودم ، به من می گفت چرا بی خودی حرص می خوری! وقت می ذاری ! بده داروشو نسخه پیچ می ده بهش !!! کار درست غیر عادی شده L
واقعا تنگنای بدیه ؛ کجا رو بگیرم؟ به چی فکر کنم؟ کدوم کتاب رو بخونم؟ برم دنبال تحقیق و پژوهش و طرح و پر کردن CV؟ تو بحث روش های آموزشی و اصلاح آموزش ذلروسازی کار کنم؟ به داروخونه فکر کنم؟ درسو صرفا بچسبم؟! اصلا من می تونم این کار را بکنم؟ توانایی شو دارم؟ وظیفه من تو این شرایط چیه ؟
واقعا نمی دونم ....
علاقه مندی ها (Bookmarks)