گفتند قرباني كن
قرباني ؟
آري
قرباني كن
غرور را
شهوت را
تزوير را
..
قرباني غرور بايد ؟
انديشم چرا قرباني ؟
قرباني را نخواهم
گر انسان باشم
غرور بايد باشد
نه ز نخوت
كه ز شان آدمي
زشاني كه مغرور باشد به انسان بودن
انسان ماندن و انساني رفتار ,انساني گفتار,انساني پندار
غرور به سر خم نكردن
غرور به باور واهي نداشتن
غرور به نگفتن دروغ ,مدح نكردن
غرور به آن كه انسانم ,قرباني نبايد شوم و نبايد قرباني كنم
……..
قرباني شهوت ؟
مگر شهوت قرباني شود ؟
شهوت خود چاقوي قرباني است
آنگه كه مهر رفت و روح رفت و تنها جسم ماند شهوت خود ميزباني باشد
شهوت را چگونه قرباني كنم ؟
شهوت قرباني نشود كه بايد ز آغاز نباشد
شهوت بايد مهر باشد عشق باشد و خواستن ها
اگر خواستي ز مهر بود شهوت را چه كار ؟
شهوت را خود خواسته ام پس خود را نتوانم قرباني كنم
شهوت قرباني باز آيد
با بغض
با حيله
با نيرنگي حتي ز پاك ترين انديشه ها
…….
قرباني تزوير ؟
تزوير را نتوان قرباني كردن
تزوير از دهني آيد كه بهر مكر است
تزوير زاده مدح است
تزوير آيد و بوده است
تزوير را نتوان كشت
تزوير خود باشد
حتي در سپيدي ترين معاني ها
پاكي
بي نيازي
بي تفكر به جسم
بي انديشه به دنيا
..
آري در اين اقليمها هم تزوير باشد
تا هنگامي كه ذهن مزور بود
تا وقتي كه ذهن مزور, دلي بي هيچ نشان آدمي داشت
تزوير هم قرباني نبايد شود
نمي تواند قرباني شود
تزوير نه متولد و نه نابود مي شود
ديار تزوير از آغاز معلوم است
سر زمين ناكسان
…..
قرباني نخواهم كرد
انسانم
قرباني از آن انسان نيست
قرباني نتواند متولد شود
قرباني در شان انسان نيست
انسان خود قرباني است
مگر آدمي نباشد

انسانم
پس
قرباني نخواهم كرد

http://www.lonelyseaman.wordpress.co...ef@hotmail.com