دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: عجم مقدم تر از عرب است ! (قسمت اول)

  1. #1
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    ACCOUNTING & BusinesS ManagemenT
    نوشته ها
    2,442
    ارسال تشکر
    408
    دریافت تشکر: 1,276
    قدرت امتیاز دهی
    126
    Array

    پیش فرض عجم مقدم تر از عرب است ! (قسمت اول)

    عجم مقدم تر از عرب است !


    دیرینگی زبان فارسی و تأثیرآن بر ادبیات عربی دوره ی جاهلیت


    پیشگفتار مترجم

    این مقاله زمان پیدایش زبان فارسی را تا چند سده به عقب می برد و ناقض فرضیه ی پیدایش زبان فارسی در سده های نخستین پس از اسلام است. توجه به این مقاله و مقاله های گوناگون دیگر در این زمینه، نشان می دهد که اطلاق هویت عربی به هر واژه و ترکیبی که ساختاری عربی مآب دارد، همواره درست نیست و بسیاری از واژه هایی که عربی دانسته می شوند، دارای ریشه ای در زبان های ایرانی و دیگر زبان های متداول در بین النهرین باستان دارد. این مقاله همچنین نشانگر نفوذ فراوان زبان فارسی در شبه جزیره ی عصر جاهلی است و نشان می دهد که آمیختن این زبان ها و به ویژه تأثیرپذیری زبان عربی از زبان فارسی، مدت ها پیش از آمدن اسلام آغاز شده است.
    یادآوری این نکته نیز ضروری است که اصطلاح «جاهلی» در سراسر این گفتار برای تحقیر و تخفیف به کار برده نشده و صرفا یک اصطلاح متداول و شناخته شده برای دوران پیش از اسلام در شبه جزیره است.
    ***

    در دوران پیش از اسلام، شعر عرب به درجه ی ممتازی از فصاحت، سلاست و نفاست کلام رسیده بود. شاعران عصر جاهلی اشعاری آفریده اند که پژوهش در آن، گره های پر پیچ و تاب فرهنگ عرب و تشکیل زبان عربی را بازمی نماید. در نظم جاهلی، عنصرهایی نیز هستند که ارزش بسیاری برای پیشبرد علم دارند.
    این عنصرها در اصل متعلق به فارسی زبانان بوده و با سبب های گوناگون وارد زبان و فرهنگ عرب شده است. در دیوان شاعران جاهلی، واژه های فراوان فارسی دیده می شوند که سخنوران عرب زبان ِشبه جزیره آن ها را با معنای اصلی فارسی به کار می برده اند.
    این مقاله همچنین نشانگر نفوذ فراوان زبان فارسی در شبه جزیره ی عصر جاهلی است و نشان می دهد که آمیختن این زبان ها و به ویژه تأثیرپذیری زبان عربی از زبان فارسی، مدت ها پیش از آمدن اسلام آغاز شده است.

    «اعشی» یکی از مشهورترین شاعران جاهلی است که شجره اش «میمون بن قیس بن جندل بن شراهیل بن عوف بن سعد بن ضبیعه بن قیس بن ثعلبه» و تخلصش «ابوبصیر» است. او در سال 529 میلادی (94 سال پیش از هجرت) متولد شده و در سال 630 میلادی (8 هجری) فوت کرده است.
    از شجره نامه اش برمی آید که او عرب تبار است و با مردمان فارسی زبان قرابتی ندارد. با وجود این در اشعار این شاعر، واژه های فراوان فارسی با آب و رنگ گوناگون وارد شده است.
    ورود واژه های فارسی در نظم جاهلیت و موجودیت صنعت چامه سرایی در این نظم، ما را وادار نمود که عوامل تأثیر زبان و تمدن ایرانی در مدنیت عربی را تحقیق نماییم.
    آشکار است که در دوران جاهلی، ارتباط فراوانی میان عجم و عرب وجود داشت. اهالی «حیره»(در جنوب عراق امروزی) در آن دوره با زبان فارسی به خوبی آشنا بودند و از اشعار جاهلی هویدا است که واژگان فراوان فارسی در آن استعمال شده است. برای آموختن تأثیر زبان فارسی در زبان عربی، ما چند قصیده و خَمریه های شاعران جاهلی عرب را مورد تحلیل قرار داده ایم و به تحقیقات علمای عرب نیز تکیه نموده ایم. از جمله از دیوان اعشی که به دایرة المعارف شعر عربی مشهور است، استفاده کرده ایم.
    در آغاز می بایست بدانیم که شواهد گسترش و کاربرد زبان فارسی در نواحی عرب پیش از اسلام در کدام منابع ثبت شده اند. یکی از منابع معتبر در این زمینه «تاریخ طبری» است که در آن آمده است :
    «چون یزدجرد بملک بنشست، ملک عرب نعمان بود. یزدجرد کس فرستاد و ملک عرب را از حیره بخواند. نعمان بیامد و یزدجرد او را گرامی داشت و گفت : این فرزند مرا بپرور بدان هوای بادیه و حیره تا مگر بزید. نعمان بهرام را برگرفت و به جای خویش برد.»

    از این گزارش برمی آید که بهرام گور در دربار نعمان تربیت یافته و بعد از وفات پدرش جانشین او شده است.
    «ابوالفرج علی بن حسین اصفهانی» در کتاب بیست جلدی «الأغانی» نوشته است که بعد از وفات نعمان، شخصی به نام زید به امیری حیره انتخاب می شود. پسر همین زید که عدی نام داشت به دلیل این که هر دو زبان عربی و فارسی را خوب می دانسته است، به عنوان کاتب و مترجم به دیوان شاهنشاه ایران فرستاده می شود.
    از این مأخذ دانسته می شود که زبان فارسی در فاصله ی سال های 399 تا 430 میلادی (224 تا 193 پیش از هجرت) یعنی در زمان حکمرانی نعمان و زید در حیره رواج داشته است.
    بسیاری از پژوهشگران عدی بن زید را که کاتب و مترجم دربار شاهنشاه ایران بوده است، شاعری خوش ذوق معرفی نموده و عامل شکل گیری ذوق بدیعی او را تأثیرپذیری از تمدن ایرانی می دانند.
    گسترش زبان فارسی از حیره تا یمن در بسیاری از منابع یاد شده و شعر جاهلی را متأثر از آن دانسته اند. در اشعار شاعران جاهلی ِعرب، شواهدی وجود دارد که تحقیق در آن ها تأثیر تمدن ساسانی در فرهنگ عربی را تصدیق می کنند. مثلا در شعر اعشی آمده است :
    و کأس کعین الدیک باکرت حدها
    معنی : جامم چون چشم خروس و می شتابم به سوی او.
    عبارت «عین الدیک» به معنای «چشم خروس» یک تشبیه تصادفی نیست. در موزه ی قاهره یک ابریق برنجی از عصر ساسانی هست که آن را در شهر فیوم مصر یافته اند. گردن این ابریق ِپر نقش و نگار به شکل استوانه و دسته اش به مانند ماری شاخدار است. بر سرپوش ابریق نیز سردیس یک شیر غران نهاده شده و لوله ابریق به شکل خروسی است که در حال بانگ زدن است. چشمان خروس بسیار زیبا و مانند چشمان سُرمه کشیده ی پری رویان است.
    توصیف شاعرانه برابر با ترکیب اجزای این ابریق در شعر جاهلی بسیار دیده شده و شاعران گوناگونی چشمان خروس را وصف کرده اند. در «معلقه»ی عمرو ابن کلثوم آمده است :
    و سید معشر قد توجوه/بتاج الملک یحمی المحجرینا
    معنی : تاج زرین برایش گذاشتند، معشر ما چو شاه شد، او حمایت می کند هم بوم ما هم خون ما.
    اگر زبان فارسی، زبان درباری بوده باشد؛ چگونه از حیره تا یمن منتشر شده و بسیاری از اعراب پیش از اسلام با آن آشنا بوده اند ؟

    در این بیت واژه و ترکیب «توجوه» و تاج الملک به کار رفته اند. کلمه ی تاج از زبان پهلوی است. در کتیبه های عربی و نظم جاهلی و آثار موزه های جهان، کلمه ی «تاج» و تصویر آن به فراوانی دیده شده است. در موزه ی قاهره یک تخته ی نگارین ِچوبی نگهداری می شود که بر روی آن تاج بالدار ساسانی دیده می شود. در هنر ساسانی عنصرهای دوگانه ای همچون دو خروس، دو مار، دو بال، دو شیر و غیره عنصری اصلی به حساب می آید. در آن اثر چوبین، این عنصرهای جفت در تاج و در تصویرهای پیرامون آن لحاظ شده اند.
    از کلمه ی تاج در زبان عربی، فعل هایی با معانی گوناگون، عبارت های مجازی و صرف های فاعلی و مفعولی همچون «تاج السین»، «تاج الاذن»، «تاج العرب صله»، «تاج العقد» و غیره ساخته شده است.
    شواهد فراوانی از گسترش زبان فارسی در میان مردم عربِ پیش از اسلام حکایت می کند و منابع گوناگون این نظر را تأیید می کنند. اما دانسته نیست که چرا در دانش ایران شناسی به این منابع و شواهد استناد نمی کنند و سرآغاز زبان فارسی را در سده ی هشتم و نهم میلادی (دوم و سوم هجری) قرار می دهند. مثلا «ریچارد فرای» نوشته است :
    «زبان معاصر ادبی فارسی، که الفبایش عربی است، در سده ی نهم میلادی (سوم هجری) در شرق ایران شکل گرفته و در شهر بخارا (پایتخت سامانیان) به تکامل رسید.»
    و «نعمت میرزا زاده» نیز در همین زمینه می گوید :
    «این زبان فقط در خراسان و ماوراء النهر رایج بوده و نه در جای دیگر. چرا که زبان دری را (به جز در خراسان) فقط در دربار پادشاهان بلد بوده اند.»
    چنان چه زبان فارسی در سده ی نهم میلادی (سوم هجری) شکل گرفته باشد، چگونه تا این اندازه در نظم جاهلی ِعرب تأثیر نهاده است ؟ اگر زبان فارسی، زبان درباری بوده باشد؛ چگونه از حیره تا یمن منتشر شده و بسیاری از اعراب پیش از اسلام با آن آشنا بوده اند ؟
    ادامه دارد ...

    توردی بردی یوا /برگردان : رضا مرادی غیاث آبادی





  2. #2
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    ACCOUNTING & BusinesS ManagemenT
    نوشته ها
    2,442
    ارسال تشکر
    408
    دریافت تشکر: 1,276
    قدرت امتیاز دهی
    126
    Array

    پیش فرض پاسخ : عجم مقدم تر از عرب است ! (قسمت اول)

    عجم در زبان مقدم تر از عرب است؟!


    ديرينگي زبان فارسي و تأثيرآن بر ادبيات عربي دوره ي جاهليت


    بخش دوم (پاياني)



    اگر اشعار شاعران پيش از اسلام را ورق بزنيم، نمونه ي واژه ها و ترکيب هاي فارسي ِبسياري در آن[ها ] ديده مي شو[نـ]د. مثلا در يک بيت اعشي عينا آمده است :
    «آس و خيري مرو و سوسن/کرده مخمور هر هنرمند
    واژه ي «آس» نام يک نوع ريحان خوشبوست که از زبان سانسکريت آمده است. کلمه ي «مرو» نيز در غياث اللغات به معناي نام يک گياه خوشبو ثبت شده است.
    اعشي در بيت ديگري گفته است :
    و شاهسفرم و الياسمين و نرجس/ يصبحنا في کل دجن تغيما
    معني : نازبو همراه نرگس و ياسمن؛ بوي شادابي پاشند به من
    شاهسفرغم در غياث اللغات مترادف نازبو يا ريحان خوشبو آمده است. در بيت ديگر اعشي :
    لنا جلسان عندها و بنفسج /و سيسنبر و المرزنجوش منمنما
    معني : در گلستانم بنفشه با سيه سنبل نشسته ؛ خويش را نزد مرزنجوش زينت مي دهند.
    واژه ي سيسنبر در غياث اللغات معرب «سيه سنبل» ناميده شده است. همين منبع، معناي واژه ي مرزنجوش که در بيت بالا آمده است را چنين شرح مي دهد :
    «مرزنجوش معرب مرزنگوش، و آن نوعي از ريحان خوشبو است که زلف و خط معشوق را بدان تشبيه کنند».
    در بيت بالا، واژه هاي گلستان، سيه سنبل و مرزنگوش با تلفظ و معناهاي آن ها در زبان فارسي به کار رفته اند و نشان مي دهد که اين واژه ها در طول پانزده سده تغيير معنايي نداده اند.
    در اشعار شاعران جاهلي عرب نام سازهاي موسيقي ايراني نيز بسيار استفاده شده است. اعشي مي نويسد :
    و مستق صيني و ناي و بربط/يجا و بها صنج اذا ماترنما
    معني : مشته چين و بربط و ناي؛ هم آهنگ چنگ در ترنم ها.
    کلمه ي مشته، به معناي «کوبک» و همان زنگ است. چنان چه در شاهنامه آمده است :
    چه آواز ناي و چه آواز چنگ /خروشيدن بوق و آواز زنگ
    در اين بيت، واژه ي زنگ چونان مترادف کوبک يا مشته آمده است. معاني مشته، ناي، بربط، چنگ (صنج) در اشعار اعشي با معاني امروزه ي اين واژه ها برابر است و تغييري نکرده است.
    در بين اصطلاح هاي معروف موسيقي ايراني، زير و بم نيز وجود دارد. صداي نازک را زير، صداي پر را بم، و پرده اي از موسيقي را مهين مي ناميدند. اين نام ها در بيت اعشي چنين آمده است :
    وثني الکف علي ذي عتب/يصل الصوت بذي زير أبح
    معني : تارها از پنجه هاي نازکش؛ بربيارند صوت زير دلربا.
    در اشعار شاعران جاهلي، واژه هاي فارسي ِانجمن، ارغوان، بربط، بنفشه، باديه، گلاب، گلستان، ديبا، دهقان، ياسمن، ياقوت، زير، زبرجد، مرو، آس، مرزنگوش، مهره، مشته، نرگس، سوسن، سمسار، سيه سنبل، تاج، تنبور، خبري، خسرواني، چنگ، شاهنشاه و غيره استفاده شده است.


    در شاهنامه نيز آمده است :
    برآمد خروش از دل زير و بم/فراوان شده شادي، اندوه، کم
    در همين باره جلال الدين بلخي فرموده است :
    بي زير و بي بم تو مايم در غم تو/بنواز جان ما را از راه آشنايي
    واژه ي «زير» در اشعار ديگر شاعران جاهلي نيز ديده شده است. واژه هاي فارسي در شعر عربي، به تمام قانونمندي هاي صرفي و نحوي عربي مطابقت داده شده اند، اما تغيير معنايي در آن ها به چشم نمي خورد.
    تغييرات آوايي واژه هاي فارسي در زبان عربي فراوان است. مثلا واژه ي «مرزنگوش» در قاموس هاي عربي به گونه ي «مردقوش» آمده و يا کلمه ي «گلستان» که «جلسان» نوشته شده است.
    بسياري کلمه هاي فارسي در زبان عربي معني خود را حفظ کرده و اشتقاق هاي فراوان ساختند. اما برخي کلمه هاي فارسي در نظم جاهلي هستند که امروزه در زبان فارسي متداول نيست. مثلا کلمه ي سمسار، در اين بيت اعشي :
    وأصبحت لا استطيع الکلام / سوي أن اراجع سمسارها
    معني : من مدار گفتني گم کرده ام، روي مي آورم به سمسار شما.
    کلمه ي «سمسار» در غياث اللغات به معني «ميانه رو» آمده است و اعشي نيز به همين معني به کار برده است. کلمه ي «دهقان» نيز در اشعار شاعران جاهلي به معني حاکم، امير و ارباب استفاده شده است :
    عد هذا في قريض غيره وأذکرن في الشعر دهقان اليمن
    معني : بشمرد او اين همه در نظم غير؛ ليک ارباب يمن را ياد کرد در شعر خود.
    در شاهنامه نيز واژه ي دهقان به همين معناي ارباب و حاکم آمده است :
    به معبد چنين گفت دهقان سغد /که برنايد از خانه باز چغد
    در اشعار شاعران جاهلي، واژه هاي فارسي ِانجمن، ارغوان، بربط، بنفشه، باديه، گلاب، گلستان، ديبا، دهقان، ياسمن، ياقوت، زير، زبرجد، مرو، آس، مرزنگوش، مهره، مشته، نرگس، سوسن، سمسار، سيه سنبل، تاج، تنبور، خبري، خسرواني، چنگ، شاهنشاه و غيره استفاده شده است.
    اين نکته ي مهم را بايد يادآور شد که ساخت و تلفظ اين کلمه ها برابر با زبان پهلوي نيست و با معني و تلفظ فارسي دري استعمال شده اند.

    پرسشي که پيش مي آيد، اين است که اگر زبان فارسي در سده ي هشتم و نهم ميلادي (دوم و سوم هجري) به وجود آمده و پيش از آن زمان، حداکثر کاربرد درباري داشته است؛ پس چگونه است که شاعران پيش از اسلام ِعرب زبان تا اين اندازه از آن متأثر گشته اند ؟
    مگر زباني که در دايره ي محدود دربار روايي داشته و کاربرد گسترده اي نداشته و به درجه ي زبان ادبي نرسيده بوده، مي توانست در زباني ديگر تا اندازه اي تأثير بگذارد که شاعران زبردستش از واژه هاي آن زبان براي مردمي استفاده برد که هيچ از آن نمي فهميده اند ؟
    اعشي، ابوربيعه و ديگران، به عنوان شاعران شعر جاهلي معروف شده اند. شهرت شاعر به واسطه ي شعرهاي قابل فهم، دلپسند، جذاب و دلنواز صورت مي گيرد. شاعري که کلمه ي ها و ترکيب هاي ناشناس و بيگانه را به کار برد و خواننده اش آن اشعار را نفهمد، شهرت پيدا نمي کند.به اين ترتيب مي توان گفت که زبان فارسي سابقه اي فراوان تر دارد، در زبان عربي تأثير نهاده و واژگان آن براي مردم عرب زبان مفهوم بوده است.
    سخني از مترجم:

    دستنويس مقاله ي مهم و روشنگرانه ي زير را استاد «تـُردي بانو بردي يوا» در سال 1374 به من سپرد تا پس از برگردان به فارسي در ايران منتشر نمايم. من نيز آن را در نخستين شماره ي «مجموعه ي مقاله هاي پژوهش هاي ايراني»(سال 1380، ص 53 تا 59) منتشر کردم. از آن جا که اين گفتار تاکنون در اينترنت منتشر نشده بود، آن را با ويرايش دوباره و اندکي تلخيص در دسترس علاقه مندان مي گذارم. اين ويرايش فقط شامل نثر مقاله مي شود و محتواي آن تغييري نکرده است.
    توردي بردي يوا /برگردان : رضا مرادي غياث آبادي





اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تاپیک مخصوص ترفند های موبایل ، کد مخفی ، و ...
    توسط SOURCE MOBILE در انجمن سایر موضوعات تلفن همراه
    پاسخ ها: 158
    آخرين نوشته: 27th February 2015, 12:29 PM
  2. مقاله: تاریخچه ویندوز (مقاله کامل)
    توسط A.L.I در انجمن ویندوز
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 20th February 2012, 10:48 PM
  3. مقاله: فروش مال غير منقول بدون تنظيم سند رسمي
    توسط دانشمند كوچولو در انجمن حقوق عمومی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 24th September 2010, 09:38 PM
  4. بالی؛ جزیره بهشتی خدایان
    توسط Admin در انجمن قاره آسیا
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 8th August 2010, 12:59 PM
  5. تخمين تابع مخار ج مذهبي
    توسط meisam_mgh در انجمن مقالات مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 3rd May 2009, 07:49 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •