زیبا ترین شاخه برای پرنده
برای کشیدن یک پرنده
قسمت اول:
بی شک شعر نماد گرا و اصولا هر پدیده هنری نمادین قابلیت تاویلهای بسیار دارد . بارها گفته شده است که اثر نمادین به آینه ای می ماند که هر کس تصویر خویش را در آن می بیند و لاجرم به تعداد خوانندگان ، خوانش وجود خواهد داشت . این مساله همان تاویل پذیری متن است که در هنر نمادگرا به بهترین وجه نمودار می شود .
بدیهی ست که شعر « برای کشیدن یک پرنده » یک اثر نمادین است . در خوانشی که از این شعر دارم به هیچ وجه مدعی این نیستم که تمام آن چه می گویم درست همان است که شاعر می خواسته بگوید و اصولا چنین ادعایی به همان اندازه که بی مبناست ، بی فایده هم هست ! در این نوشته قصد دارم خوانشی از این شعر ارائه کنم که اولا توانایی تعمیم به کلیت واژگان شعر را داشته باشد و از سوی دیگر با آنچه از رویکردهای شاعرانه پره ور می شناسیم ، در تضاد نباشد. به گفته دیگر بر این گمانم که خوانش ارائه شده ، وحدت ارگانیک اثر را حفظ می کند و از سوی دیگر با کلیت آثار پره ور نیز همخوانی دارد .
به گمان نگارنده ، شعر « برای کشیدن یک پرنده » شرح ساخت یک اثر هنری و ، اختصاصا ، شعر است . شاعر با استفاده از نمادهای کاملا مرتبط و با خلق تصویر اولیه ای ساده که در ادامه آن را بسط می دهد ، به شعری یکپارچه می رسد که علاوه بر زیبایی های بسیار ، نگاه او را به مقوله هنر و اختصاصا شعر آشکار می کند .
بیایید شعر را دوباره و این بار سطر به سطر بخوانیم ، با این توضیح که تاکید تحلیل من بر « شعر» خواهد بود در حالی که می شود این اثر را به تمامی هنرها - از ادبیات داستانی و موسیقی گرفته تا نقاشی و سینما - تعمیم داد .
بارها گفته شده است که اثر نمادین به آینه ای می ماند که هر کس تصویر خویش را در آن می بیند و لاجرم به تعداد خوانندگان ، خوانش وجود خواهد داشت .
نخست اینکه به جای «پرنده » از این پس می گذاریم «شاعرانگی » ؛ یا به عبارت آشناتر همان « آن» که حافظ نیز می گوید ؛ و در نتیجه عنوان شعر این چنین قابل بازخوانی ست :
شیوه سرایش یک شعر خوب یا فراچنگ آوری شعری که دارای «آن» شاعرانه باشد .
****
باید اول قفسی کشید
با دری باز
قدم اول برای کسی که می خواهد شعر بگوید این است که تکلیفش را با قالب شعرش مشخص کند و آن را کاملا بشناسد . بی شک قالب تنها این نیست که وزن داریم یا نداریم ، غزل می گوییم یا مثنوی ، سپید می گوییم یا نیمایی و ... !
اینجا مقصود همه آن چیزی ست که در زیر عنوان « فرم » یا « ساختار» قابل بررسی اند ؛ اعم از ساختار درونی و بیرونی .
نکته جالب اینجاست که این ساختار هر چند برای فراچنگ آوردن پرنده ناگزیر است اما قفس است !...محدودکننده است...و اصولا خیلی چیز دلچسبی نیست ...اما ناگزیر است !
از طرف دیگر در قفس باید باز باشد تا پرنده توان داخل شدن را داشته باشد !...یعنی اینکه ساختار باید امکان ورود شاعرانگی مورد نظر را داشته باشد . هر لحظه شاعرانه ای ، قفس و نیز دری درخور خود را می طلبد و آن کس که با قفس دربسته ای که اجازه ورود به پرنده نمی دهد به شکار بنشیند ، لاجرم دست خالی باز خواهد گشت !
و بعد :
... و بعد
چیزی ساده
چیزی قشنگ
چیزی به دردخور
برای پرنده کشید...
ادامه دارد...
علاقه مندی ها (Bookmarks)