الف- بازار كالا و خدمات:

اين بازار اولين بازار تشكيل شده به وسيله انسانهاست. درواقع انسانها در گذشته و حال ياد گرفتهاند كه محل متشكلي را براي خريد و فروش كالاهاي خود داشته باشند و قوانين و عرف حاكم بر اين بازار را رعايت كنند.در بازار كالا در قبال كالا و خدمات ، واحد پولي مورد پذيرش ، به عنوان تسهيلكنندهء معاملات مورد استفاده قرار ميگيرد. در اين بازار، ارزش هر كالا يا خدمت با مبلغي پول تعريف و عرضه ميشود و معمولامعاملات درون اين بازار ، تحت مكانيسمهاي شناخته شدهاي صورت ميگيرد. در اين بازار كالاها و خدمات به گونه و نوعهاي مختلفي تقسيمبندي ميشوند و هر كدام از آنها تحت حاكميت قوانين و عرف خاص پذيرفته شدهء خود مورد معامله قرار ميگيرند. دراين نوع بازار واحد پولي ، به عنوان واسطه معاملات ميتواند در بخشهاي مختلف بازار به راحتي جابهجا شود و هيچگونه محدوديتي براي آن وجود ندارد. در واقع ما ميتوانيم نقدينگي خود را به راحتي در بخشهاي مختلف بازار و تحت قوانين آن به گردش دربياوريم.

ما ميتوانيم نقدينگي خود را وارد اين بازار كرده و به همان راحتي از بازار خارج كنيم. بازار كالا و خدمات، به دليل قدمت و به دليل تامينكنندهء نيازهاي كلي انسانها از وسعت بسيار زيادي برخوردار است. در اين بازار آنچه كه ارزش كالا و خدمات را تعيين ميكند عرضه و تقاضاست. تقاضا متناسب با نياز انسانها تغيير ميكند. در قبال افزايش تقاضا و ثبات عرضه، افزايش قيمتها حادث ميشود كه امروزه ما آن را به نام تورم ميشناسيم، از تورم به عنوان بيماري اقتصاد نام برده ميشود و اكثريت و يا بهتر است بگوييم كليه حكومتها تلاش ميكنند تا تورم را به حداقل ممكن برسانند. تورم باعث ايجاد شغلهاي كاذب و كاهش توليد ،يا تمايل به توليد ميشود. به همين دليل دولتها و شبكه اقتصادي كشورها سعي ميكنند با ايجاد تعادل بين عرضه و تقاضا ، تورم را كنترل كنند.

ب- بازار پول

بازار پول ابتدا به جهت نگهداري نقدينگي مردم تشكيل شد و به عنوان يك محل امن براي نگهداري و محافظت از پول در مقابل سرقت از آن تعبير ميشد. در ابتدا بانك در قبال نگهداري و محافظت از پول مردم از آنها مبالغي را دريافت ميكردند.

اما با گسترده شدن دنيا و مناسبات اقتصادي و ايجاد دادوستدهاي گسترده وظايف و مسئوليتهاي جديدي براي بانكها تعريف شده. در اين زمان ، دولتها ياد گرفتند كه شايد بتوان از بانكها به عنوان ابزاري براي كاهش تقاضا در بازار كالا و خدمات استفاده كرد.
به همين دليل شروع به تبليغ براي جذب نقدينگي مازاد مردم در حسابهاي بانكي كردند ، تا به اين وسيله حجم نقدينگي در دست مردم را كاهش داده و كنترل نمايند و از سرازير شدن ناگهاني اين حجم عظيم نقدينگي به بازار كالا جلوگيري كنند و به اين طريق، بتوانند تقاضا و نهايتاتورم را در بازار كالا و خدمات كنترل كنند.از طرف ديگر نقدينگي جمع شده در حسابهاي بانكي خود ميتوانست به صورت وام و تسهيلات در اختيار بخشهاي توليدي جوامع قرار گيرد و توليد را افزايش دهد.

بازار پول تا مدتها توانست نقش تعادل آفرين بين عرضه و تقاضا در بازار كالا و خدمات را بازي كند تا اينكه بحث كنترل نقدينگي در بازار پول به ميان آمد.

با ايجاد بحرانها مردم به بانكها هجوم آوردند و نقدينگي حسابهاي خود را طلب ميكردند و در اين مقطع و زمان بود كه ضعف اصلي بازار پول نمايانگر شد.

در واقع بازار پول توان لازم براي كنترل و حفظ تعادل بين عرضه و تقاضا در شرايط بحراني را به طور كامل نداشت. پس بايد راه ديگري يافته و به كار گرفته ميشد.

ج- بازار سرمايه

با بروز و شناخت ناتواني بازار پول در ايجاد تعادل بين عرضه و تقاضا، با هدف جلوگيري يا كنترل تورم ، بازار سرمايه به عنوان گزينهاي مؤثر در جهت تعادلآفريني مورد توجه قرار گرفت.
سياست
هاي مالي و اعتباري در ابتدا بازارهاي سرمايه را ايجاد كرد و مسالهاي به نام بورس و سهام به عنوان امري تاثيرگذار جاي خود را در زندگي مردم باز كرد و مردمي كه تا آن زمان مازاد نقدينگي خود را در سپردههاي بانكينگهداري ميكردند، كمكم نحوه سرمايهگذاري در بورس وخريد سهام شركتهاي بورسي را ياد گرفتندو به اين ترتيب بازار سرمايه درجامعهاي انساني هر روز شناختهتر شد.

در بورس اوراق بهادار كه نمود بارزي از بازار سرمايه ميباشد ، سهام و سرمايه شركتها مورد معامله قرار ميگيرد. اين امر باعث ميشود كه مازاد نقدينگي افراد به جاي سرازير شدن به بازار كالا ، به شركتها سرازير شده و باعث تامين مالي شركتها شده و در نهايت توليد را افزايش دهد.

توليد بيشتر، عرضه را متعادلتر كرده و ميتواند به تقاضاي فزاينده در بازار كالا و خدمات پاسخ داده و مانع تورم شود. از طرف ديگر شركت به يك منبع ارزان قيمت تامين مالي دسترسي داشته در نتيجه، قيمت تمام شده محصولاتشان، افزايش ناگهاني نخواهد داشت. افراد قبل از خريد سهام شركتها و در صورت عملكرد مطلوبشان، در سود (زيان) آنها شريك ميشوند و در نتيجه تقاضا براي خريد سهام شركت‌‌هاي سودآور هر روز بيشتر ميشود و چرخه رقابت بين شركتها براي كسب سود بيشتر و در نتيجه جذب نقدينگي وسيعتر و بيشتر شده و اين رقابت سالم ميتواند تمامي گروههاي فعال در بازار سرمايه را منتفع سازد. شركتها از منابع مالي ارزان قيمت، منتفع ميشوند، سهامداران در سود شركتها شريك ميگردند، شراكتاين دو بخش چرخه توليد را به گردش در ميآورد و توليد بيشتر شكوفايي اقتصادي را به همراه خواهد داشت.

اتفاق مهم ديگري كه در بازار سرمايه ميافتد اين است كه نقدينگي به محض ورود به بازار سرمايه ، به عنوان يك شريك، درگير بازار گشته و در مواقع بحراني، دولتها ميتوانند ورود و خروج نقدينگي از اين بازار را كاملا تحت سياستهاي خود قرار دهند.

در واقع نقدينگي وارد شده در بازار سرمايه در صورتي ميتواند از اين بازار خارج شود كه جايگزيني داشته باشد و اين مهم ، جبرانكنندهنقص بازار پول است. چرا كه نقدينگي در بازار پول، ميتوانست هر موقع كه مايل باشد و بدون هيچ جايگزيني از بازار پول خارج شده و دولت را در اعمال سياستهاي خود بر آن بازار محدود كند.در واقع نگارنده، بازار سرمايه را به «زندان جذاب و زيباي نقدينگي» تعبير ميكند.در اين زندان جذاب ، نقدينگي به انتفاع از نقاط مثبت و سازنده بازار ميپردازد و دولتها نيز اين امكان و فرصت را مييابند تا بر اين حجم نقدينگي اعمال سياست كنند و افسارگسيختگي آن را مهار نمايد. كاري كه شايد در بازارهاي ديگر اصلا امكانپذير نيست و به همين دليل است كه دولتها و مجموعههاي اقتصادي وابسته ، تمايل بسيار زيادي به گسترش و تعميق بازار سرمايه دارند. در واقع بازار سرمايه نه تنها يك وسيله ، بلكه يك نياز غيرقابل جايگزين در اين مقطع از اقتصاد جهاني است.


منبع