روش‌هاي عمده اكتشاف قلع

•كانسارهاي قلع اسكارني
ذخاير تيپ قلع اسكارني، در درون و يا در حاشيه خارجي گرانيت‌هاي نوع لوكوكرات خاص تشكيل مي‌شوند. اين ذخاير معمولاً با بخش فوقاني اين نوع گرانيت‌ها در ارتباط‌اند. اين ذخاير تمركز كانه‌هاي قلع، تنگستن و بريليوم در اسكارن‌ها هستند و سنگ درونگير آنها گرانيت لوكوكرات بيوتيت ويا مسكويت دار، دايك‌هاي فلسيك و سنگ‌هاي كربناتي مي‌باشد.
اين نوع كانسارها عموما متعلق به دوران مزوزوئيك‌اند اما ممكن است در هر دوره‌اي يافت شوند. محيط تشكيل آنها، كمپلكس‌هاي نفوذي كم عمق (اپي زونال) در طبقات كربناتي است. كاني‌هاي كاسيتريت، كمي شئليت، اسفالريت، كالكوپيريت، منيتيت، پيريت، آرسنوپيريت و فلوئوريت در اين كانسارها يافت مي‌شوند. همچنين ممكن است مقدار زيادي قلع به صورت محلول جامد در كاني‌هاي سيليكاتي وجود داشته باشد كه در اين صورت قابل استحصال نبوده وارزش اقتصادي ندارد.

راهنماي اكتشافي
الف- دگرساني
-در حاشيه توده گرانيتي گرايزني زاسيون با پيدايش كاني‌هاي كوارتز، مسكويت، توپاز، تورمالين، فلوئوريت، كاسيتريت و سولفيدها رخ مي دهد.
-گرايزن‌هاي حاوي تورمالين و توپاز نيز ممكن اسن تشكيل شوند.
-كاني‌هاي ايدوكراز، گروسولار و آندراديت منگنز دار، آندراديت قلع دار، مالايائيت در اسكارن تشكيل مي‌شوند.
-كاني‌هاي مرحله پسين شامل آمفيبول، ميكا، كلريت و يا ميكا، تورمالين و فلوئوريت
اسكارن‌هاي كاني سازي شده ممكن است در همبري توده نفوذي با سنگ‌هاي كربناتي گسترش يابند. گسترش زون اسكارني تا فاصله حدود 300 متر از توده نفوذي به وسيله شكستگي‌هاي وابسته به توده نفوذي كنترل مي‌شوند. وجود رگه‌هاي متقاطع و دايك‌هاي روشن رنگ اميد بخش مي‌باشد. فرسايش و هوازدگي توده‌هاي قلع دار ممكن است سبب تشكيل كانسار قلع پلاسري شود.

ب – راهنماي ژئوشيميايي
آنومالي عناصر Cs، Re، Sn،، F، W، Be، Zn، Pb، Cu، Ag، Li، Rb و B در بررسي‌هاي ژئوشيميايي كانسارهاي قلع اسكارني قابليت ثبت دارند. وجود گرانيت‌هاي ويژه‌اي كه در آنها شرايط 73%> SiO2 و 4% > K2O صادق است و نسبت به اكسيدهاي Cu، Ti، Mg و Fe تهي شده باشند، پيدايش اين تيپ كاني‌سازي را متحمل تر مي‌سازند. چنين گرانيت‌هايي نسبت به عناصر Sn، F، Rb، Hf، Be، W، Mo، Pb، B، Nb، Cs، U، Th، Ta، Li و اغلب REE غني شدگي نشان مي‌دهند، در حاليكه نسبت به عناصر كمياب V، Sc، Sr، La، Ni، Cu، Co، Cr و Ba تهي شدگي دارند.
ج – راهنماي ژئوفيزيكي
روش‌هاي ژئوفيزيكي در تشخيص مناطق اميدبخش براي اين گونه ذخاير در مقياس ناحيه‌اي مي‌توانند مؤثر باشند. اين روش‌ها از طريق تعيين محدوده گرانيت‌هاي لوكوكراتيك، به خصوص انواع به شدت تفريق يافته و توسعه يافته در فاز نهايي فعاليت‌هاي ماگمايي، مفيد واقع مي‌شوند. گرانيتوئيدهاي سري ايلمنيتي تيپ S يا A كه مادر لوكوگرانيت‌هاي مرتبط با اين تيپ ذخايراند يا خاصيت مغناطيسي ضعيف دارند و يا اصلاً خاصيت مغناطيسي ندارند. از اين رو مشتقات سنگي حاصل از آنها نيز چنين اند. البته در مواردي كه پديده اسكارني زايي و يا جانشيني و كاني سازي درون آنها رخ مي‌دهد، سنگ درونگير هاله مغناطيسي نامنظمي را بروز مي‌دهد.
بعلاوه گرانتيوئيدهاي مادر اين تيپ ذخاير، كاهش كمي (معادل 1/0 گرم در سانتيمتر مكعب) را در جرم مخصوص نشان مي‌دهند. از اين رو برداشت‌هاي گراني سنجي تا حدي محدوده‌هاي آنها را مشخص مي‌سازد.
از ويژگيهاي ديگر گرانيتوئيدهاي مادر اين تيپ ذخاير، فراواني عناصر راديواكتيو در آنها است. در مواردي كه اين توده‌هاي نفوذي رخنمون دارند، برداشت‌هاي هوابرد براي رسم نقشه راديواكتيويته مي‌تواند مفيد باشد.
بالا بودن مقدار اورانيوم و توريم، نقش كليدي را در تعيين مناطق غني شده دارد. از آنجا كه دگرساني‌هاي مرحله پسين، موجب كاهش مقدار پتاسيم مي‌گردد، روش راديومتري گاما مي‌تواند براي تعيين موقعيت آنها مفيد باشد.
براي تعيين شكل هندسي بخش فوقاني توده‌هاي نفوذي مدفون و تشخيص مكان توسعه زوائد توده‌هاي نفوذي كه در آنجا احتمال كاني‌ سازي بيشتر است،‌روش‌هاي الكتريكي ممكن است مفيدباشند. از آنجا كه احتمال وجود پيروتيت و بعضي از سولفورهاي ديگر نيز وجود دارد، ميدان مغناطيسي محلي افزايش يافته و كاربرد روش مغناطيس سنجي زميني را مؤثر مي‌سازد. اين امر موجب مي‌شود تا مقادير مقاومت ويژه و بارپذيري نسبت به منطقه زمينه، تغيير محصوصي كرده و كاربرد روش‌هاي الكتريكي مفيد واقع شود.
با استفاه از روش هاي دور سنجي، مي‌توان بخش هاي رخنمون دار توده‌هاي فلسيك را مورد بررسي قرار داد و فازهاي مختلف آن را از يكديگر جدا كرد. وجود كاني‌هاي دگرساني داراي عامل هيدروكسيل، از طريق بكارگيري دستگاههاي طيف سنجي با قدرت تفكيك بالا مشخص مي‌شود.
شكل هندسي اين گونه ذخاير گوناگون و از صفحه نامنظم تا استوانه‌اي است. هاله دگرساني آنها معمولا با حالتي نامنظم اطراف كانسار قرار مي‌گيرد ولي در اطراف توده نفوذي منظم‌تر اند. بزرگي قطر زوائد توده نفوذي كه خاستگاه اصلي آنها ست، بين 250 تا 2000 متر است. ميانگين حجم بخش كاني سازي شده در تيپ اسكاني و جانشيني حدود 6/2 ميليون متر مكعب، در تيپ گرايزني حدود 3/0 تا 24 ميليون متر مكعب و در تيپ رگه‌اي كه از همه كوچكتر است، 89000 متر مكعب برآورد شده است. قطر هاله دگرساني آنها در اطراف توده نفوذي ممكن است به چند كيلومتر نيز برسد.
در جدول 10 خواص فيزيكي اين تيپ ذخاير، همراه با خواص مشابه در منطقه دگرساني آنها و همچنين در رانيتوئيدهاي مادر آنها آورده شده است. مشخصه ژئوفيزيكي اين نوع كانسار براي كانسارهاي وابسته در آن يعني كانسارهاي قلع جانشيني، قلع رگه‌اي، قلع گرايزني، قلع پگماتيتي، قلع پورفيري، قلع پلي متاليك، قلع ريوليتي و قلع پلاسري نيز صدق مي‌كند.


جدول 10-ويژگي هاي ژئوفيزکي کانسار هاي قلع اسکارني

در بين روش‌هاي ژئوفيزيكي اكتشافي، روش گراني سنجي مي‌تواند در تعيين محدوده توده‌هاي نفوذي بزرگي مانند باتوليت‌ها مفيد باشد. با چنين برداشت‌هايي مي‌توان مورفولوژي استوك‌هاي كوچكتر را نيز مشخص كرد مشروط به آن كه اين استوك‌ها به قدر كافي به سطح زمين نزديك باشند. از آنجا كه بعضي از ذخاير اسكارني با زوايد توده‌هاي نفوذي بزرگ در ارتباط‌ مي باشند. لذا برداشت‌هاي گراني سنجي براي تعيين موقعيت تقريبي آنها مفيداند.
در اغلب ذخاير اسكارني، منيتيت به عنوان يك غالب حضور دارد، لذا برداشت‌هاي مغناطيسي هوابرد در تعيين مناطق اسكارني مي‌تواند به كار گرفته شود.
د – ديگر راهنماهاي اكتشافي
از آنجا كه اكثر ذخاير اسكارني (به استثناء اسكارن هاي سرب و روي دار) در نزديكي توده نفوذي يافت مي‌شوند، اكتشاف آنها در جداول محدود به مناطق همبري و در درجه دوم محدود به ليتولوژي مناسب مي‌گردد. از اين رو در اكتشافات ناحيه‌اي اين تيپ ذخاير، بايد به دو عامل فوق در چهار چوب محيط تكتونيكي مناسبي توجه خاص نمود. در بين همه انواع همبري نوع كربنات - آذرين نفوذي (عميق يا نيمه عميق)، از اهميت خاصي برخوردار اند. بنابراين در برداشت‌هاي سنگ شناسي و ساختماني بايد به اين مورد توجه ويژه‌اي داشت. تحليل ساختار شكستگي‌ها و نحوه توزيع فضايي آنها نيز با اهميت است، زيرا اين عامل در كنترل نفوذپذيري سنگ ميزبان نقشي اساسي دارد. علاوه بر مناطق با شدن شكستگي زياد، واحدهاي برشي نيز مي‌توانند از نظر نفوذپذيري بستر مناسبي براي كانه سازي فراهم سازند، لذا برداشت محدوده چنين واحدهايي الزامي است.
كانسارهاي وابسته به اين نوع كانسار نيز شامل قلع اسكارني، تنگستن اسكارني، قلع گرايزني، قلع رگه‌اي و قلع جانشيني‌اند. همچنين محصولات فرعي اين نوع كانسار تنگستن، فلوئوريت، بريليم، روي و طلا است.
كانسارهاي قلع جانشيني
نام ديگر اين نوع كانسارها، قلع اگزالاتيو است و عبارت از تمركز كانه‌هاي كاسيتريت و سولفيدي (عمدتاً پيروتيت) در نوارهاي استراتاباند جانشين شده در سنگ هاي كربناتي اند.معمولاً سنگ‌هاي كربناتي (آهك و دولوميت)، گرانيت، مونزوگرانيت و دايك‌هاي كوارتز پورفيري جزء سنگ‌هاي درونگير اين نوع كانسارها هستند. همچنين سنگ‌هاي حاوي كوارتز، تورمالين، چرت، پليت و رسوبات غني از آهن و سنگ‌هاي آتشفشاني نيز ممكن است در محيط كانسار موجود باشد.
اين نوع كانسارها اكثراً متعلق به دوران پالئوزوئيك و مزوزوئيك هستند، ولي ممكن است در هر دوره‌اي يافت شوند و محيط تشكيل آنها مناطقي با نفوذ كمپلكس‌هاي گرانيتي كم عمق (اپي زونال) به درون نواحي داراي سنگ‌هاي كربناتي است.
خاستگاه تكتونيكي اين كانسارها فازهاي پيشي تا پسين كوهزايي با توده‌هاي گرانيتوئيدي در مجاورت سنگ‌هاي كربناتي‌اند. از لحاظ كاني شناسي، رگه‌هاي پيشين شامل كاني‌هاي پيروتيت، آرسنوپيريت، كالكوپيريت، ايلمنيت، فلوئوريت و به مقدار كم پيريت، اسفالريت، گالن، استانيت، تتراهيدريت و منتيت مي‌باشند و رگه‌هاي پسين شامل كاني‌هاي اسفالريت گالن، كالكوپيريت و فلوئوريت است.

راهنماي اكتشافي
الف- دگرساني
-آثار گرايزني شدن در همبري توده‌هاي گرانيتي ديده مي‌شود.
-دگرساني سيدريتي در دولوميت‌هاي موجود در همبري توده‌هاي سولفيدي يافت مي‌شود.
-تورماليني شدن در رسوبات كلاستيك (آواري) رخ مي‌دهد.
جايگيري توده‌هاي گنبدي شكل گرانيتوئيدي در محيط كربناتي و مسير گسل‌ها و شكستگي‌ها كه نقش كانال براي سيالات كاني ساز را ايفا مي‌كنند، از عوامل كنترل كننده مي‌باشند.
در اكتشاف به طريقه ژئوشيميايي اين نوع كانسارها آنومالي عناصر Sn، Cu، B، W، F، Li، Pb، Zn و Rb قابل ثبت است.
كانسارهاي وابسته به اين نوع كانسار نيز قلع گرايزني، كوارتز – تورمالين، كاسيتريت رگه‌اي، تنگستن اسكارني و قلع اسكارني مي‌باشد. همچنين محصولات فرعي اين كانسار شامل سرب، روي و مس مي‌باشد.

كانسارهاي قلع رگه‌اي
رگه‌هاي قلع دار تيپ كورنيش نام ديگر اين نوع كانسارها مي‌باشد و عبارت از تمركز كانه قلع با پاراژنز كوارتز، كاسيتريت، ولفراميت و سولفيد فلزات پايه در پر شدگي شكاف‌ها و شكستگي‌هاي موجود در سنگ‌هاي آذرين نفوذي فلسيك (لوكوگرانيت) و مناطق اطراف آنها است.
گرانيتوئيدهاي چند فازي، شامل لوكوگرانيت بيوتيت دار و يا مسكويت دار سنگ درونگير اين نوع كانسارها است و رسوبات پليتي نيز عموماً در اطراف آنها موجود مي‌باشد.
از نظر دوران زمين شناسي بيشتر اين كانسارها متعلق به دورانهاي پالئوزوئيك و مزوزوئيك هستند ولي ممكن است كه متعلق به هر دوره ديگري باشند.
توده‌هاي نفوذي با عمق متوسط تا زياد محيط مناسبي را براي تشكيل اين ذخاير تشكيل مي‌دهند و معمولا دايكها و دسته دايكها در محيط آنها حضور دارند. سنگ‌هاي ولكانيكي معمولا با اين ذخاير ديده نمي‌شوند.
خاستگاه تكتونيكي اين عناصر كمربندهاي چين خورده و حاشيه قاره‌اي در حال نمو همراه با گرانيتوئيدهاي فاز پسين كوهزايي و يا بعد از كوهزايي كه قسمتي از آنها ذوب بخشي را تحمل كرده‌اند مي‌باشند.
از نظر كاني شناسي اين كانسارها شديداً متنوع و گوناگون هستند و شامل كاسيتريت، ولفراميت، آرسنوپيريت، موليبدنيت، هماتيت، سئليت، بريل، گالن، كالكوپيريت، اسفالريت و بيسموتيت مي‌باشند. اگر چه تنوع و گوناگوني كاني شناسي آنها زياد است ولي بخش داخلي حاوي كاني‌هاي كاستيريت و ولفراميت همراه با كاني‌هاي سولفيدي از عناصر نقره، مس، روي و سرب است.

راهنماي اكتشافي
الف- دگرساني
-پيريتي شدن (با گسترش گرايزن) و تورماليني شدن معمولا در نزديكي و مجاورت رگه‌ها و همبري گرانيت‌ ها وجود دارد همچنين سيليسي فيكاسيون، كلريتي زاسيون و هماتيتي زاسيون معمول است.
- يك منطقه بندي ايده ال مي‌تواند شامل مجموعه هاي زير باشد:
كوارتز – تورمالين – توپاز؛ كوارتز – تورمالين – سريسيت؛ كوارتز – سريسيت – كلريت؛ كوارتز - كلريت
-تمركزهاي اقتصادي كانه قلع معمولاً درون يا در فوقاني ترين بخش همبري توده نفودي (گرانيتي) رخ مي‌دهد. كنترل كننده‌هاي محلي نيز شامل تنوع در ساختمان رگه، تغييرات سنگ شناسي، تقاطع رگه‌ها، فراواني دايك‌ها و گسل‌ها متقاطع است.

ب- هوازدگي
-كاسيتريت موجود در رسوبات رودخانه‌اي و توده‌هاي قلع پلاسري محصول هوازدگي اين نوع از كانسارها است.

ج – راهنماي ژئوشيميايي
براي اين نوع كاني‌سازي و در اكتشاف ژئوشيميايي آنها آنومالي‌هاي عنصر REE، Bi، Sn، AS، W، Bi، F، Rb، Be، Nb، Cs، U، Th و Li قابل ثبت است.
كانسارهاي وابسته به اين نوع كانسار نيز شامل قلع گرايزني، قلع اسكارني و قلع جانشيني است.

•كانسارهاي قلع گرايزني
اين كانسارها عبارت از تمركز كانه قلع به شكل كاسيتريت افشان، رگچه‌اي، رگه‌اي، عدسي و استوانه‌اي مرتبط با منطقه گرايزني شده لوكوگرانيت است.
سنگ درونگير اين كانسارها لوكوگرانيت هاي حاوي موسكوويت و بيوتيت و بويژه لوكوگرانيت‌ها نوع S با كاني‌هاي فرعي مشخصي چون توپاز، فلوئوريت، تورمالين و بريل مي‌باشد. گرايزن‌هاي قلع دار عموماً حاصل فرآيند هاي بعد از ماگمايي هستند. در اين نوع كانسارها بافت ها معمولا ًنفوذي بوده و عموماً غير رگچه‌اي مي‌باشند. بافت‌هاي دانه‌اي يكنواخت بيشتر ديده‌ مي‌شود و بافت هاي پورفيري و آپليتي نيز معمول است.
اين كانسارها از لحاظ دوره زمين شناسي ممكن است متعلق به هر دوره‌اي باشند و زمان كاني سازي قلع منطبق با مراحل نهايي جايگيري توده‌هاي گرانيتوئيدي است.
محيط تشكيل كانسارهاي قلع گرايزني از توده‌هاي نفوذي مزوزونال تا ولكاني‌هاي عميق متغير است.
خاستگاه تكتونيكي آنها نيز كمربندهاي چين خوده مرتبط با رسوبات ضخيم، سنگ‌هاي ولكانيكي تشكيل شده در محيط‌هاي كراتونيك پايدار و حاشيه قاره‌اي در حال نمو است و محيط مناسبي براي تشكيل آنها هستند. اغلب گرانيتوئيدهاي مرتبط به آنها بعد از فاز چين خوردگي‌هاي اصلي تزريق شده اند.
در اين كانسارها منطقه بندي كاني شناسي جامعي شامل مجموعه‌هاي كاسيتريت، موليبدنيت، ولفراميت، بريل، آرسنوپيريت، بيسموتيت، كاني‌هاي سولفيدي روي، مس، سرب، سولفو استانيت ها، رگه‌هاي كوارتز، فلوئوريت، كلسيت و پيريت ديده مي‌شود.
ساخت و بافت در اين كانسارها بسيار متنوع است و معمولاً بيشتر كاسيتريت موجود در توده گرايزني به صورت افشاني است و اشكال رگچه‌اي، استوك ورك، عدسي و برشي كمتر معمول است.

راهنماهاي اكتشافي
الف - دگرساني
قبل از پيدايش گرايزن مجموعه دگرساني شامل مسكويت، كلريت، تورمالين و فلوئوريت است و پس از پيدايش گرايزن مجموعه دگرساني شامل كوارتز، مسكويت، توپاز، فلوئوريت و تورمالين است.
اگر بافت اوليه سنگ حفظ شود اصطلاح گرايزني زاسيون و اگر بافت اوليه سنگ حفظ نشود اصطلاح گرايزن توده‌اي به كار برده مي‌شود. تورمالين مي‌تواند به طور افشان در همه جا يافت شود.

ب - هوازدگي
ممكن است در نزديكي رگه‌هاي گرايزني رنگ گرانيت قرمز شود. اگر چه گرايزن‌هاي توده‌اي ممكن است از نظر اقتصادي جالب توجه نباشند ولي توده‌هاي پلاسري غني از قلع مي‌توانند از طريق هوازدگي و فرسايش آنها تشكيل شوند.

ج – راهنماهاي ژئوشيميايي
-كاني‌هاي كاسيتريت، توپاز، تورمالين در رسوبات رودخانه‌اي مناطق گرايزني غني از قلع تمركز مي‌يابند.
وجود گرانيت‌هاي با درصد بالاي SiO2 (بيشتر از 73 درصد)‌ و بيشتر از چهار درصدK2O ولي با تهي شدگي نسبت به اكسيئهاي منيزيم، تيتانيوم، كلسيم و آهن
-آنومالي ژئوشيميايي عناصر B، Nb، Cs، U، Th، REE، Tu، Sn، F، Rb، Li، Be، W، Mo و AS قابل ثبت است.
-تهي شدگي نسبت به عناصر V، Sr، Sc، La، Ba، Ni، Cu، Cr و Co ديده مي‌شود.

•كانسارهاي قلع پورفيري
-نام ديگر اين كانسارها، كانسارهاي قلع ساب ولكانيك است و عبارت از تمركز كانه كاسيتريت در كمپلكس‌هاي نفوذي ساب ولكانيكي به صورت پراكنده،‌دانه ريز، رگچه‌اي و برشي مي‌باشد. چنين تمركزهايي به وسيله گسترش توده‌هاي كوارتز پرفيري و سنگ‌هاي مجاور آن كنترل مي‌شود.
سنگ درونگير اين كانسارها استوك‌هاي كوارتز پورفيري و گدازه‌هاي متوسط تا اسيدي (كوارتزلاتيت، داسيت، ريوداسيت) و پيروكلاست‌هاي كالكوآلكالن هم سن با آنها است.
-از نظر دوران زمين شناسي اين كانسارها ممكن است در هر دوره‌اي يافت شوند. توده‌هاي قلع پورفيري مشهور در بوليوي مربوط به دوره ميوسن هستند و توده‌هاي قلع - موليبدن - تنگستن ساب ولكانيك مونت پلي سنت، نيوبرونزويك مربوط به اواخر دوره كربونيفر هستند.
-محيط مناسب براي تشكيل اين كانسارها استوك‌هاي ساب ولكانيك موجود در زير يا درون استراتوولكان ‌هاي توسعه يافته در عمق يك تا سه كيلومتري از سطح زمين مي‌باشد.
-كمربندهاي چين خوده و جايي كه استوك‌هاي نفوذي در حاشيه فعال زون فرورانش تشكيل مي‌شوند و سنگ‌هاي آتشفشاني هم سن خود را قطع مي‌كنند خاستگاه تكتونيكي مناسبي را براي اين كانسارها ارائه مي‌دهند.
-در اين كانسارها كاسيتريت و كوارتز با كاني‌هاي سولفيدي (عموماً پيريت) همراه هستند. ممكن است كاني‌هاي پيروتيت، استانيت، كالكوپيريت، اسفالريت و آرسنوپيريت نيز يافت شود. رگه‌هاي تأخيري آنها عموماً حاوي سولفواستانات ها و كاني‌هاي نقره مي‌باشد.

راهنماهاي اكتشافي
الف - دگرساني
دگرساني فراگير است و كاني سازي قلع پورفيري نسبت به كاني سازي نقره و قلع رگه‌اي قديمي‌تر است؛ منطقه بندي شامل يك هسته مركزي كوارتز - تورمالين (بهطور فرعي داراي كاسيتريت افشان) است كه به طرف خارج به زون دگرساني سريسيت - تورمالين (به طور محدود مرتبط به كاسيتريت افشان) و سپس به زون پروپيليتي و آرژيليتي منتهي مي‌شود.
ب - هوازدگي
اكسيداسيون پيريت تشكيل اكسيدها و هيدروكسيدهاي آهن مي‌دهد. غني شدگي سوپرژن نامحتمل است. كاسيتريت ممكن است در پلاسرهاي اطراف ناحيه منشاء تمركز يابد.
ج – راهنماي ژئوشيميايي
آنومالي عناصر B و Sn در بخش مركزي توسعه مي‌يابند؛ در ناحيه خارجي تر آنومالي عناصر Sn، Ag، Pb، Zn، As، Sb، Cu، Ba و B ممكن است قابل ثبت باشد. از آنجا كه در تشكيل اين تيپ كانسار، ايجاد شكستگي‌هاي هيدروليكي يكي از فرايندهاي با اهميت است لذا برداشت‌هاي ساختماني كه بتوانند منطقه توسعه اين نوع شكستگي‌ها را مشخص سازند مفيد خواهند بود. علاوه بر آن برشي‌هاي انفجاري نيز با اهميت هستند، از اين رو برداشت‌هاي زميني بايد اين واحد را نيز شامل شود. پس از انجام چنين برداشت‌هاي زميني بايد اين واحد را نيز شامل شود. پس از انجام چنين برداشت‌هايي انطباق آنومالي‌هاي ژئوشيميايي با چنين مناطقي مي‌تواند اهميت آنها را افزايش دهد.

د – كانسارهاي وابسته
كانسارهاي وابسته به اين كانسار، قلع رگه‌اي و قلع پلي متاليك رگه‌اي است.

•كانسارهاي قلع با ميزبان ريوليتي
كانسارهاي قلع تيپ مكزيكي نام ديگر اين نوع كانسارهاست و عبارت از تمركز كاسيتريت و قلع چوبي موجود در رگچه‌هاي ناپيوسته متناوب موجود در توده‌هاي ريوليتي گنبدي شكل و پلاسرهاي مشتق شده از آنها مي‌باشد.س
سنگ درونگير اين كانسارها ريوليت فلدسپات آلكالن داري است كه مقدار SiO2 آنها بيش از 75% سنگ باشد. ريوليت‌هاي توپازدار شامل همين گروه مي‌شوند. كاني‌هاي فرعي ولي مهم آنها عبارتند از توپاز، فلوئوريت، پسودوبروكيت و بريل است.
درجه تبلور ريوليت بين 5 تا 50%‌ تغيير مي‌كند. بلورهاي كوارتز و سانيدين آن ممكن است درشت باشد و بيوتيت و هورنبلند به ندرت يافت مي‌شود.
اين كانسارها متعلق به دوران ترشيري مي‌باشند و عمدتاً در اليگوسن و ميوسن تشكيل شده‌اند. محيط مناسب براي تشكيل اين كانسارها كمپلكس جرياني – گنبدي شكل ريوليتي و سنگ‌هاي پيروكلاستيك و اپي كلاستيك وابسته با آنها مي‌باشد. خاستگاه تكتونيكي مناسب نيز نواحي با فعاليتهاي ولكانيكي سيليسي كه عموماً در شرايط پوسته قاره‌اي ضخيم توسعه مي‌يابند، مي‌باشد.
اين كانسارها شامل كاسيتريت همراه با هماتيت (بطور مشخص اسپكولاريت)، كريستوباليت، فلوئوريت، تريديميت، اوپال، كالسدوني، آدولاريا و كاني‌هاي گروه زئوليت است.
معمولاً رگه‌ها و رگچه‌هاي ناپيوسته داراي عرضي بين 1/0 تا 10 سانتي متر است ولي ساير ابعادشان ممكن است تا 75 متر برسد. اين رگه‌ها و رگچه‌ها ممكن است به صورت افشان در زمينه‌اي از جريان گدازه ريوليتي و يا برش‌هاي گسلي يافت شود.
راهنماهاي اكتشافي
الف - دگرساني
دگرساني ممكن است يافت نشود اما دگرساني‌اي كه مستقيماً با كاني سازي در ارتباط است ممكن است داراي كاني‌هاي كريستوباليت، فلوئوريت، اسمكتيت، كائولينيت و ديگر كاني‌هاي رسي باشد.
كانسار عمدتاً در منطقه شكستگي و برشي موجود در اطراف توده ريوليتي گنبدي شكل كه داراي نفوذپذيري است توسعه مي‌يابد.

‌ب - هوازدگي
محصولات هوازدگي اين نوع كانسار به طور كلي كم است ولي كاني رسي نوع اسمكتيت (به رنگ نارنجي) در اغلب اين تيپ كانسارها يافت مي‌شود.

ج – راهنماي ژئوشيميايي
در بررسي‌هاي ژئوشيميايي فقط آنومالي عنصر Sn قابل ثبت است. پراكندگي ساير عناصر شامل Fe، Be، Li، F، As، Sb، Zn، Bi و REE در سنگ درونگير در حداقل مقدار خود است. بهترين راهنماي اكتشافي ثبت هاله‌هاي ثانويه قلع با غلظت هاي بيشتر از ppm 1000 در نمونه‌هاي لاوك شوئي شده‌است. پيدايش كاسيتريت در رسوبات رودخانه‌اي معمولاً محدود به فواصل 2 تا 3 كيلومتري از ناحيه منشا مي‌باشد.كانسار وابسته به اين نوع كانسار، كانسار موليبدن كلايمكس مي‌باشد.

•كانسارهاي قلع پلاسري
اين كانسارها در نتيجه تمركز كاسيتريت و كاني‌هاي سنگين وابسته، در رسوبات آبرفتي سيلتي تا قلوه سنگي تشكيل مي‌شوند. آبرفت‌هاي سيلتي، ماسه‌اي، گراولي و قلوه سنگي و هم ارزهاي سخت شده آنها سنگ و يا رسوب درونگير اين گونه ذخاير مي‌باشند. اين كانسارها داراي ذراتي با ابعاد ريز تا بسيار دانه درشت هستند. اين ذخاير عمدتاً متعلق به دوران ترشيري پسين تا هولوسن مي‌باشند ولي ممكن است در هر دوره‌اي يافت شوند.
از نظر توپوگرافي نسبت به ناحيه منشاء، آبرفت‌هاي منطقه بالايي تا مياني محيط مناسبي براي تشكيل اين گونه ذخاير است، به طوريكه شيب رودخانه نه آنچنان زياد باشد كه جريان سريع آب در كف رودخانه رسوبي باقي نگذارد و نه آنقدر كم باشد كه نتواند موجب جدايش ثقلي كاسيتريت از ساير اجزاء تخريبي گردد.

از جنبه خاستگاه تكتونيكي آبرفت‌هاي مشتق شده از فرسايش:
1) نواحي حاشيه قاره‌اي (از نوع نموي) با سن پالئوزوئيك تا سنوزوئيك
2) كمربندهاي چين خورده در كراتون‌هاي پايدار كه داراي توده‌هاي نفوذي گرانيتوئيدي بسيار تكامل يافته و يا هم ارزهاي خروجي آنها مي باشد.
محيط مناسبي را تشكيل مي‌دهد. پايداري تكتونيكي در خلال فرايندهاي تشكيل و محفوظ ماندن آن ها ضروري است.
كانسارهاي قلع پلاسري شامل كاني‌هاي كاسيتريت، منيتيت، ايلمنيت، زير كت، مونازيت، آلانيت، تورمالين، كلمبيت، گرونا، روتيل، و توپاز مي‌باشد. دانه‌هاي كاسيتريت موجود در كانسار با نزديك شدن به منشاء درشت تر مي‌شود.

راهنماهاي اكتشافي
الف- عوامل كنترل كننده
كاسيتريت در گراولهاي كف رودخانه و در جايي كه تله ثقلي وجود داشته باشد متمركز مي‌شود. غني ترين پلاسرها در روي ناحيه منشاء تشكيل مي‌شوند.

ب – مشخصه ژئوشيميايي
در اكتشاف به طريقه ژئوشيميايي اينگونه عناصر آنومالي قوي عناصر Sn، As، F، W، Be، Zr، Nb، Ta و Zn قابل ثبت است. روش كاني سنگين مناسب ترين روش كشف اين گونه كانسارها مي‌باشد.

ج – كانسارهاي وابسته
تمام كانسارهاي قلع پلاسري ممكن است محصولات فرعي نظير، ايلمنيت، زير كن و مونازيت داشته باشند. در مواردي كه از پگماتيت‌ها منشا گرفته باشند ممكن است داراي كلمبيت و تانتاليت نيز باشد. كانسارهاي اقتصادي پلاسري قلع در فواصل كمتر از 8 كيلومتر از ناحيه منشا تشكيل مي‌شوند.