در اين مقاله برآنيم تا سير تحول و تطور نيروى دريايى مسلمانان از آغاز تا پايان عصر عباسى را به اجمال مورد بررسى قرار دهيم.
تحول و تطور در نيروى دريايى مسلمانان(تا پايان خلافت عباسى)

از هنگامى كه نيروى نظامى مسلمانان از مرزهاى جزيره العرب خارج شده و در صدد گسترش اسلام به مناطق مجاور برآمدند, در مراحل مختلف عملياتى و فتوح خويش با پديده اى جديد در جنگ ها روبرو گرديدند كه مقابله با آن نيازمند تكنيك, ابزار و تاكتيك هاى جنگى جديد و ويژه بود. بر اساس شرايط جديد, ديگر جنگ هاى زمينى تنها جنگ هايى نبودند كه مسلمانان با آن روبرو باشند. مسلمانان در اين راه با تلاش و كوشش بى نظير به پيشرفت ها و تكامل چشمگيرى دست يافتند. ديرى نپاييد كه استفاده از كشتى ها و ملوانان و متخصصان جنگ در دريا, ايجاد كارخانجات كشتى سازى در سواحل كشورهاى فتح شده و ساخت سلاح ها و ابزارهاى جنگى مخصوص كشتى ها باعث به وجود آمدن ناوگان هاى عظيم جنگى گشت كه مسلمانان به وسيله آن توانستند جزاير مختلف و نيز سواحل شمالى آفريقا, اندلس, سواحل درياى مديترانه را فتح كرده و اسلام را تا دورترين نقاط گسترش دهند, در اين مقاله برآنيم تا سير تحول و تطور نيروى دريايى مسلمانان از آغاز تا پايان عصر عباسى را به اجمال مورد بررسى قرار دهيم.

واژه هاي كليدى:ناوگان,اسطول, كشتى, غازى, بحر, دريا, صوارى,سفينه,لگام.

الف. آشنايى عرب با دريا و دريا نوردى و اهميت آن از ديدگاه پيامبر(ص)

اعراب از ديرباز به ويژه قرن ها قبل از اسلام, با دريا و دريانوردى آشنايى داشتند و چون اكثر آن ها از طريق تجارت روزگار مى گذرانيدند, از اين رو كشتى هاى تجارى آنان همواره در حال فعاليت بود در اين مورد مى توان به حميريان و قوم سبا اشاره داشت.(1)
عرب جزيره العرب, در منطقه اى سكونت داشته كه به سبب محاصره دريا از سه طرف, همواره با دريا و ارتباطات دريايى آشنا بوده است و بارها در تجارت زمستانى به سوى حبشه, از درياى سرخ عبور كرده است. مى توان گفت نخستين بار كه در ميان مسلمانان يك سفر دريايى پديد آمد, زمان مهاجرت به حبشه بود و به دليل مسافرت با كشتى, آن مهاجران را ((اصحاب سفينه)) لقب دادند. به علت آشنايى عرب جزيره العرب با دريا و نيز اهميت آن است كه در قرآن كريم سى وهشت بار از بحر و بحيره و بحرين(2) و چهار بار نيز از كشتى يا سفينه نام برده شده است.(3) اما با اين وصف, جاى تعجب است كه چگونه طبرى از عدم آشنايى خليفه دوم نسبت به دريا سخن گفته است. او روايت مى كند كه: معاويه مترصد كسب اجازه از خليفه براى يك نبرد دريايى بود, اما خليفه پس از آن كه از عمروبن عاص خواست دريا را براى او توصيف كند و مطمئن شد كه دريا براى جان مسلمانان خطر دارد, چنين اجازه اى را نداد و خطاب به معاويه گفت: ((به خدا سوگند هرگز مسلمانان را به اين راه وادار نمى كنم)).(4) اين در حالى است(5) كه قبل از آن, رسول خدا(ص) بارها مسلمانان را به جهاد از طريق دريا تشويق فرموده بود: ((لاتركب البرح الاحاجا, او معتمرا او غازيا فى سبيل الله));(6) (در دريا حركت نكنيد جز براى حج و عمره و جهاد در راه خدا); و نيز آن حضرت مى فرمود: ((من غزا فى البحر غزوه فى سبيل الله...));(7) (كسى كه در راه خدا به نبرد در دريا بپردازد, خداوند از احوال كسى كه در راه او[ در دريا] جهاد مى كند آگاه تر است, پس او در اطاعت خود به خداوند پناه برده, بهشت او را به خود مى خواند و آتش او را از خود مى گريزاند). از ام حرام نقل شده است كه روزى رسول خدا(ص) در خانه او فرمود: ((ناس من امتى عرضوا على غزاه فى سبيل الله يركبون...));(8) (گروهى از امت من به عنوان مجاهد در راه خدا همچون پادشاهان و ملوك در دريا بركشتى ها سوار خواهند شد). ام حرام مى گويد: از او خواستم كه از خدا بخواهد من هم جزء آنان باشم. پس آن حضرت فرمود: تو اولين آنان خواهى بود. اين گفته پيامبر(ص) بعدها محقق شد; ام حرام به همراه همسرش عباده بن صامت در سپاهى كه براى فتح قبرس حركت كرده بود حضور يافت و در آن نبرد دريايى از پشت استر خويش به زمين افتاد و از دنيا رفت و در همان جا مدفون گشت.(9)
هم چنين از آن حضرت, روايت شده است: ((شهيد دريا مثل شهيد خشكى است و سرگردان شده در دريا چون كسى است كه خون او در خشكى ريخته شده باشد)); و نيز مى فرمود: ((يك جنگ در دريا برابر با ده جنگ در خشكى است و كسى كه در دريا گرمازده يا سرگردان شود چون كسى است كه خون او در راه خداوند سبحان در خشكى ريخته شود)). (10)

ب. نيروى دريايى در عصر خلفاى راشدين و اموى

در دوران پيامبر(ص) و پس از او, ابوبكر موقعيت براى نبرد دريايى پيش نيامد. به رغم آن روايتى كه قبلا ذكر شد, چند عمليات دريايى در دوران خلافت عمر گزارش شده است; از جمله اين كه: اولين تهاجم دريايى از سوى والى بحرين, عثمان بن عاص ثقفى, به سواحل هند صورت گرفت كه تا نزديك بمبئى در مكانى به نام ((تانه)) رسيده و تا مصب رودخانه سند پيش رفت.(11) هم چنين, والى ديگر بحرين, علإبن حضرمى, از طريق دريا به ايران حمله نمود و در سال 17ه" به شهر اصطخر رسيد. در سال 20, خليفه عمربن خطاب به علقمه بن مجزر براى حمله اى دريايى به سوى حبشه از طريق درياى سرخ فرمان داد تا به اين شكل از مسلمانان در قبال تهاجمات دريايى حبشيان بر سواحل مرزهاى اسلام دفاع كنند اين حمله اگر چه عقيم ماند, اما با اين وجود, مسلمانان توانستند تا شهر ((اودلس)) در حبشه پيشروى نمايند.(12)
فتح قبرس در سال 27 يا 28ه" نخستين تجربه موفق بود و چون مسلمانان از اين نبرد پيروز بيرون آمدند, در اين نوع جنگ نيز بيشتر فعال شدند. اگر روايت نه چندان صحيح طبرى در مورد جنگ اندلس در عصر عثمان ـ به سال 27 ـ را بپذيريم,(13) بايد گفت مسلمانان يك سال قبل از فتح قبرس و پس از فتح افريقيه, از طريق دريا براى فتح اندلس اقدام كرده اند. طبرى گزارش مى كند كه خليفه به عبدالله بن نافع دستور داد تا از طريق دريا به سوى اندلس تهاجم برند. او به فرمانده سپاهش چنين نوشت:
((اما بعد, جز اين نيست كه قسطنطنيه از طريق اندلس فتح خواهد شد و شما اگر آن را گشوديد در اجر و پاداش كسى كه قسطنطنيه را فتح كرده شريك هستيد)).(14)
عثمان در فتح اندلس, قصد داشت يك استراتژى پيشرفته را به نمايش بگذارد و آن اين كه فتح قسطنطنيه جز از طريق اروپا و آن هم از طريق دريا و فتح اندلس ميسر نيست. مسلمانان ابتدا رودس و سيسيل را فتح كردند و در سال 34ه" مهم ترين نبردهاى دريايى در تاريخ فتوح اسلام را عليه روم به راه انداختند. در آن نبرد كه به فرماندهى عبدالله بن سعدبن ابى سرح, حاكم مصر, صورت گرفت و نبرد ((ذات الصوارى)) ناميده شد, به يك پيروزى درخشان دست يافتند.(15)
از سال 28ه" كشتى هاى مسلمانان در درياها بر كشتى هاى بيزانس تفوق يافته و سيادت خود را بر درياها محرز نموده و حملات متعددى را عليه سواحل تحت سلطه بيزانس انجام دادند.(16) به هنگام رسيدن مروان بن محمد به مصر, كه عباسيان در تعقيب او بودند, وى بخشى از نيروهاى خود را به سوى دريا فرستاد تا تمامى كشتى ها را در سواحل درياى مديترانه به ويژه در اسكندريه به آتش كشند. او هم چنين كشتى هاى موجود در فسطاط را كه در رود نيل مستقر بودند به آتش كشيد.(17)