جمشید
جمشید فرزند طهمورث است . شید در زبان انان به معنای
خورشید است اور اب ه سبب زیبائیش به این نام میخواندند
چون طهمورث رخت از جهان بست فرزندش جمشید به جای
او نشست. دیهیم شاهی بر سر نهاد و کمربند فرمانروایی بر
میان بست.در عهد پادشاهیش نخست به ساخت ابزار جنگ
پرداخت.جمشید اسباب پادشاهی به کمال رساند همه افریدگان
به اطاعت او در امدند او مرگ را از یاد برد و دست خوش پندارهای
باطل گردید و دیو در سرش تخم نهاد دانشمندان و اهل حکمت به
خلافش برخاستند و درهای زمین و دوزخ بر او بسته شدند و خشم
خداوند قهار او را فرو گرفت و پرنده اقبالش بر پرید و ارامش و اسایشش
به هم بر امد و بختش تیره گون شد و فر و بزرگیش فرو کاست . چون
ملوک نواحی دیدند که جمشید از دین بازگشته و دست ستم گشوده
است سر از فرمان او برتافتند و خلعش کردند و هر کس درجایی به
حکومت نشست . چون شمار شاهان افزونی گرفت فساد و هرج ومرج
فزونی یافت .
بر او تیره شد فره ایزدی ................به کژی گرایید و نا بخردی
پدید آمد ازهر سویی خسروی ..........یکی نامجویی ز هر پهلوی
سپه کرده و جنگ را ساخته ..............دل از مهر جمشید پرداخته
کی اژدها فش بیامد چو باد ...............به ایران زمین تاج برسر نهاد
صدم سال روزی به دریای چین ...............پدید آمد آن شاه ناپاک دین
چو ضحاکش آورد ناگه به چنگ ...............یکایک ندادش زمانی درنگ
به ارش سراسر به دو نیم کرد ...............جهان را ازاو پاک بی بیم کرد
علاقه مندی ها (Bookmarks)