محبوب من ! بعد از تو گیجم بی قرارم خالی ام منگم
بر داربستی از چه خواھد شد چه خواھم کرد آونگم
سازی غریبم من که در ھر پرده ام ھر زخمه بنوازد
لحن ھمایون تو می اید برون از ضرب و آھنگم
تو جرأت رو کردن خود را به من بخشیده ای ورنه
ایینه ای پنھان درون خویشتن از وحشت سنگم
صلح است عشق اما اگر پای تو روزی در میان باشد
با چنگ و با دندان برای حفظ تو با ھر که می جنگم
حود را به سویت می کشانم گام گام و سنگ سنگ اما
توفان جدا می افکند با یک نھیب از تو به فرسنگم
در اشک و در لبخند و سوک و سور رنگ اصلی ام عشق است
من آسمانم در طلوع و در غروب آبی است بیرنگم
از وقت و روز و فصل عصر و جمعه و پاییز دلتنگند
و بی تو من مانند عصر جمعه ی پاییز دلتنگم
علاقه مندی ها (Bookmarks)