دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: یه دل آروم می خوام

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    الکترونیک
    نوشته ها
    1,528
    ارسال تشکر
    11,753
    دریافت تشکر: 9,183
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    setayesh shb's: خوشحال3

    پیش فرض یه دل آروم می خوام

    یه روز که چشامو باز کردم، دیدم دارم گریه می کنم. نمی دونم چرا!

    امروزم که 47 سال از آن روزها می گذره، بازم می بینم که دارم گریه می کنم و اشک ها امونم نمی ده.

    روزهای بچگی، چه قدر به سرعت سپری شد. نوجوونی و شور و حالش گذشت. جوونی و آرزوهاش تموم شد. به میانسالی رسیدم.

    تازه دارم می فهمم که چه قدر تنهام. چه قدر می خوام دلم به جایی بند باشه. به آسمون گره بخوره.

    دلم خیلی هوای پرواز داره. پرکشیدن و بال زدن و رفتن تا اون بالا بالاها و اون دوردورا.

    اون جا که از بوی بهشت سرمست می شی و شش هات پر از هوای تازه ملکوت می شه.

    به اوج می رسی. اون جا که از شدت شوق، بارونی بارونی می شی و سیل راه می افته.

    و من نمی دونم چرا آدما بارونی نمی شن!

    توی این شلوغی روزگار،

    توی این وانفسای زمونه،

    توی این قحطی عاطفه های ناب،

    توی این فاصله های نفس گیر،

    توی این طبیعت که زیبایی هاشو نمی بینیمو و نمی فهمیم،

    توی این شبای پرستاره که هیچی از چشمکاشونو دریافت نمی کنیم،

    رقص برگ ها رو حالیمون نمی شه،

    آهنگ ترونه بارونو سر در نمیاریم،

    زیبایی گلو احساس نمی کنیم،

    شادی چمنو درک نمی کنیم،

    توی روزگاری که تموم آدما تنهای تنهان...

    من فقط یه چیزو می فهمم

    این که هیچی برامون نمونده جز این که بگردیم و یه دل آروم پیدا کنیم

    یه دل آروم، یه دل آروم

    تا بتونیم به هم گره بخوریم

    یکی بشیم

    رنگ آسمونو بگیریم

    بوی خدا بدیم، بوی خدا

    برا همینه که دوستون دارم

    بذارید اون روز بیاد

    تا ببینید زندگی چه طور معناشو نشون می ده

    یادم اومد از دوستم محمد اقبال لاهوری که می گفت:

    روح پدرم شاد که فرمود به استاد

    فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ

    و من نمی دونم آدما از عاشق شدن وعاشقی کردن چه ضرری دیدن که این طوری با هم دشمنی می کنن!

    یه روز می گفتم:

    اگر مجنونم نمی خوندند

    با تموم وجودم فریاد می زدم:

    عاشق خدا و بنده هاشم

    اما حالا دیگه کاری ندارم چی می خونندم و چی می گن

    من عاشق خدا و بنده هاشم

    عشق کآمد در میان عشق بازی می کنم

    بر سر پیمان خود جانبازی می کنم

    برا رسیدن به یه دل آروم

    بذاریم آدما عاشقی کنن

    عشقتون آسمونی

    چشاتون بارونی

    دلاتون نورانی


    اونی که دنبال یه دل آرومه(دکتر مزرعی)

  2. 3 کاربر از پست مفید setayesh shb سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •