دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: ترمینولوژی طنز آلود حقوقی 2

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    حقوق
    نوشته ها
    696
    ارسال تشکر
    6,407
    دریافت تشکر: 4,742
    قدرت امتیاز دهی
    538
    Array
    golden3's: جدید103

    پیش فرض ترمینولوژی طنز آلود حقوقی 2

    اجازه ازدواج مجدد: اجازه قانون به مرد برای خیانت به همسر
    پاکدامنی : هدیه خداوند به بشر برای دوران پیری
    خدا: واجب الوجودی که با اینکه از او نمی ترسیم ، دوست داریم دیگران از او بترسند
    دیوانه : آدمی که به هر چه می گوید اعتقاد دارد
    سرنوشت : دادگاهی که ما را از همه گناهان و اشتباهاتمان تبرئه می کند
    فکر : چیزی است شبیه ناخن که باید هر چند وقت یک بار آن را کوتاه کرد زیرا میکروب زیر آن جمع می شود
    زن : موجودی است که بدون فکر حرف می زند ، بر خلاف مرد که بدون فکر عمل می کند
    عرف : سعی جامعه در فضیلت وانمود دادن اشتباهات گذشتگان که توان اصلاح آن را ندارد
    فضیلت : عتیقه معنوی ، کالای با ارزشی که به دلیل با ارزش بودن ، معمولاً در پستو نگهداری می شود و کسی از آن استفاده نمی کند.
    آقازاده: استثنا در خلقت
    اخلاق : علمی است که به ما می آموزد زشتی و زیبائی یک فعل بستگی به فاعل آن دارد.
    استرداد دعوا: بخشیدن عطای عدل به لقای عدلیه
    بالغ : کسی که دیگر نباید از او انتظار شنیدن حرف راست را داشت .
    جرم : هر چیزی است جز آنچه که انجامش ایرادی ندارد.
    جلسه اول دادرسی : جلسه ای است که خط بطلان روی ضرب المثل « حرف نزده را همیشه می توان زد » می کشد.
    خیار : اجازه قانون برای عهدشکنی .
    دفاع مشروع : مجازات نکردن کسی که زیر بار ظلم نرفته است .
    شهروند: رعیت مدرن.
    عده : مدت زمانی که اجباراً به زن داده می شود تا در مورد خواستگارانش به درستی بیاندیشد تا مرتکب اشتباه قبلی خود نشود.
    فمینیسم : جنبشی است زنانه به قصد رهاسازی مردان از قید زنان.
    فوت پدر: یکی از اسباب تملک .
    قرار سقوط دعوی : قراری است که دعوا را آنچنان به زمین می کوبد که دیگر امکان بلند شدن آن وجود ندارد.
    قرار عدم استماع دعوا: قراری است که به موجب آن ، دادگاه رسماً نداشتن گوش شنوا برای شنیدن دعوا را اعلام می کند.
    قطع ید: صاف کردن دست کج .
    وکیل : سربازی است که با این که دشمن را نمی شناسد ، به جنگ او می رود.

    محمدرضا محمدی جرقویه ای- برگرفته از : خبرنامه کانون وکلای دادگستری اصفهان
    سنگی که طاقت ضربه های تیشه را ندارد تندیسی زیبا نخواهد شد!
    از زخم تیشه خسته نباش که وجودت شایسته ی تندیسی زیباست.


  2. 2 کاربر از پست مفید golden3 سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •