دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12

موضوع: من رفتنی ام

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    حقوق
    نوشته ها
    1,242
    ارسال تشکر
    6,695
    دریافت تشکر: 5,917
    قدرت امتیاز دهی
    1937
    Array
    نسیم بهآر's: لبخند

    پیش فرض من رفتنی ام

    اومد پیشم حالش خیلی عجیب بودفهمیدم با بقیه فرق میکنه

    گفت :حاج آقا دوتا سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
    گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
    گفت: من رفتنی ام!
    گفتم: یعنی چی؟

    گفت: دارم میمیرم
    گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟
    گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
    گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میده
    با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟

    فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش
    گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟
    گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم
    کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن
    تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم
    خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم
    اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت
    خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد
    با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن
    آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه
    سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم
    بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم
    ماشین عروس که میدیم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم
    گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم
    مثل پیر مردا برا همه جونا و آرزوی خوشبختی میکردم
    الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز وخوردنی شدم
    حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و
    قبول میکنه؟
    گفتم: بله، اونجور که یادگرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه
    گفت: اما سوال بعدیم اینه که من با یاد مرگ آدم شدم دیگه دین به چه درد من میخوره و یا اینکه با من چی میکنه؟

    گفتم: اتفاقا دین به درد آدما میخوره نه غیر آدما، تازه شما از این به بعد با دین عاشق میشی بزرگترین کار دین عاشق کردنه

    عاقله است و انسان کامل یعنی بشر غرق شده در دریای عشق و عقل

    خنده ی زیبایی روی لبش نشست انگار چشمهاش پنجره شده بود رو به اقیانوس آرام مثل خودش

    آرام آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکرداشت میرفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟

    گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!

    یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم.با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟
    گفت: بیمار نیستم!
    هم کفرم داشت در میومد وهم ازتعجب داشتم شاخ دار میشدم گفتم: پس چی؟

    گفت: فهمیدم مردنیم، رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه!خلاصه حاجی

    مارفتنی هستیم کی ش فرقی داره مگه؟
    باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد
    ویرایش توسط نسیم بهآر : 21st February 2013 در ساعت 12:05 AM
    ..هر کجایی، شعر باران را بخوان/ ساده باش و باز هم کودک بمان..


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •