پرم از تنهایی
کوهی از آتیشم
عکستو می بینم
تا یکم خالی شم
تو دلم آشوبه
ذهن من آشفته س
بی تو بازم جاده
بی تو بازم بن بست
حسرتم آب شد و روی آئینه نشست
بغض من لرزید و دل آئینه شکست
خسته از کابوس و خسته از تکرارم
من از این تنهایی به خدا بیزارم
ساعت دیواری از نفس افتاده
نیستی،تنهایی کار دستم داده
از : صابر قدیمی
علاقه مندی ها (Bookmarks)