دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7

موضوع: شکلات

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    میکروبیولوژی
    نوشته ها
    52
    ارسال تشکر
    78
    دریافت تشکر: 320
    قدرت امتیاز دهی
    24
    Array
    ati.druggist's: جدید27

    Ok شکلات

    یکی از دوستام تعریف می کرد :
    "با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه بچه ی 5-6 ساله
    رو صندلی جلویی بغل مامانش یه شکلات کاکایویی رو هی میگرف طرف من هی میکشید طرف خودش.
    منم شیطنتم گل کرد؛ ایندفعه که بچه شکلاتو آورد یه گاز بزرگ زدم!
    بچه هه یکم عصبانی شد ولی مامان باباش بهش یه شکلات دیگه دادن و اونم نشست سرجاش.
    خیلی احساس شعف میکردم که همچین زرنگ بازی ای درآوردم
    یکم که گذشت دیدم تو شکمم داره یه اتفاقایی میوفته...
    رفتم به راننده گفتم آقا نگه دار من برم دستشویی..... خلاصه حل شد.
    یه ربع نگذشه بود باز همون اتفاق افتاد.دوباره رفتم...
    سومین بار دیگه مسافرا چپ چپ نیگا میکردن
    اینبار خیلی خودمو نگه داشم دیدم نه انگار نمیشه رفتم پیش راننده، گفت برو بشین ببینیم توام مارو مسخره کردی...
    رفتم نشس
    تم سر جام از مامان بچه پرسیدم ببخشید این شکلاته چی بود؟گفت این بچه ی ما دچار یبوسته، ما روی شکلاتا مسهل میمالیم میدیم بچه میخوره!!!خلاصه خیلی تو مخمصه گیر کرده بودم.خیلی به ذهنم فشار آوردم تا بالاخره به خانومه گفتم ببخشید بازم ازین شکلاتا دارین؟گفت بله و یکی داد به من..
    رفتم پیش راننده و با کلی تعارف گفتم باید اینو بخورین. الّا و بلا که امکان نداره دستمو رد کنین
    خلاصه یه گاز خوردو من خوشحال اومدم سر جام . ده دقیقه طول نکشید راننده ماشینو نگه داشت!!!
    منم پیاده شدم و خوشحال از نبوغی که به خرج دادم!
    یه ربع بعد باز ماشینو نگه داشت...! بعد منو صدا کرد جلو گفت این چی بود دادی به خورد ما؟ گفتم آقا دستم به دامنت منم همین مشکلو داشتم! کار همین شکلاته بود!شما درکم نمیکردین!
    خلاصه راننده هر یه ربع نگه میداشت منو صدا میکرد میگفت: هی جوون! بیا بریم!


    نتیجه ی اخلاقی:وقتی دیگران درکتون نمی کنن؛کاری کنین که درکتون کنن!!

  2. 10 کاربر از پست مفید ati.druggist سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •