اگر قسم و سوگند كسى مربوط به نفى عمل غير باشد بايد سوگندش به صورت نفى علم ، يعنى به عنوان عدم اطلاع بر انجام آن كار صورت گرفته و بايد به همان صورت تلقى گردد. البته براى اين قاعده ، مورد استثنائى وجود دارد و آن اين است : كسى كه عليه او ادعا شده است كه برده و يا حيوان او بر غير، صدمه و جنايتى وارد ساخته است ، بر طبق نظر بعضى از فقهاء، سوگند قطعى او بر نفى جنايت از برده يا حيوانش ، ممضى و معتبر است .
براى مولى در ذمه برده ، در ابتداء امر، هيچگونه امر مالى ثابت نمى شود؛ چون برده ، مالك چيزى نمى گردد. مگر در مواردى كه برده ، عبدقن و خالص نباشد، يعنى مكاتب مطلق يا مشروط و يا مدبر باشد.
و بالاخره بايد معلم ، امثال اينگونه قواعد فقهى را (ضمن درسهاى فقهى ) به ميان آورد.
او بايد پاره اى از قواعد مضبوط و يا ضوابط مورد احتياج در علم اصول فقه را براى شاگردان توضيح دهد، از قبيل ترتيب ادله استنباط احكام - كه اين ادله به ترتيب ، عبارتند از كتاب (قرآن )، سنت ، اجماع و نوعى از قياس (275) . و بايد استصحاب و انواع قياسها و درجات آنها و حدود و تعريفات اصطلاحاتى را - كه بيان آنها در اثناء تدريس ، در خور بحث و متناسب با آن مى باشد - بيان كند.
علاوه بر همه اين مطالب ، لازم است پاره اى از نامهاى اصحاب معروف پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) و مشاهير تابعين و علماء معروف و شرح حال و تاريخ (تولد و) وفات آن ها را ياد كند.
درباره ضبط اسماء مشكل و انساب متشابه اينگونه رجال ، و يا مختلف و مؤ تلف و امثال آنها، توضيحات لازم را ذكر كند.
پاره اى از واژه هاى لغوى و عرفى و اصطلاحى را - كه در علم مورد تدريس ، غالبا تكرار مى گردد، به منظور ضبط مشكلات مربوط به لغت و اصطلاح - تشريح نمايد، مثلا بگويد: مفتوح ، يا مضموم ، يا مكسور، يا مشدد و يا مختلف است . و بالاخره نظائر اينگونه مطالب را به شاگردان يادآور شود.
تمام اين توضيحات را تدريجا و گام به گام براى شاگردان بازگو كرده تا در طى مرور ايام ، خير و بركات عظيمى ، نصيب آنها گردد.
12- تشويق شاگردان به اشتغالات علمى و تحريص بر تكرار دروس و آزمايش هوش و استعداد آنها
معلم بايد شاگردان را به اشتغالات علمى در تمام اوقات تشويق كرده و اعاده و تكرار محفوظات را در اوقات مناسب ، از آنها درخواست كند. و راجع به مسائل مهم و مباحثى كه براى آنها بيان كرده است ، پرسش هائى را مطرح سازد.
اگر ملاحظه كرد كه شاگردى ، مسائل و مباحث مذكور را از بر كرده و آنها را دقيقا به خاطر سپرده است از او احترام و تجليل به عمل آورد، (و علنا در حضور ديگران ) - در صورتيكه بيم عجب و غرور و تباهى حال و مزاج روحى او در ميان نباشد - او را مورد ستايش و تقدير قرار دهد، و مراتب پيشرفت او را تواءم با تقدير و احترام به همگان اعلام كند.
و اگر احساس كرد كه شاگرد و دانشجوئى در حفظ كردن درس و دقت در مباحث و مسائل مربوط به آن ، كوتاهى ورزيده ، او را در نهان و دور از نظر ديگران ، هشدار داده و نسبت به او سختگيرى نموده و توبيخش نمايد. و چنانچه مصلحت چنين شاگردى ايجاب كند كه علنا و در حضور ديگران ، وى را به خاطر سهل انگارى ، مورد سخت گيرى و ملامت قرار دهد - و اين كار را با توجه به مصلحت خود شاگرد انجام دهد - اشكالى بر آن مترتب نيست ؛ زيرا معلم و استاد، همچون طبيب و پزشك مى باشد كه مى داند دارو را در چه جائى بكار برد، جائى كه مورد نياز است و آن دارو در آنجا سودمند مى افتد.
13- طرح مسائل دقيق و پرسش كردن از شاگردان و آزمايش هوش
بايد معلم ، نتايج سودمند مسائل دقيق و نكات پيچيده و ناآشنا را براى ياران و شاگردان خود مطرح سازد، و از آنها درخواست پاسخ نمايد. و با طرح اين فوائد و نتايج مسائل و نكات مذكور، قدرت درك آنها را بيازمايد تا در ضمن آن ، فضل و معلومات افراد و شاگردان برجسته نيز نمودار گردد.
طرح مسائل دقيق ، اين فائده را دارا است كه از رهگذر آن ، شاگردان با اين مسائل سر و كار پيدا كرده و به دقت و باريك انديشى درباره آنها خوى گيرند.
معلم نبايد نسبت به شاگردى كه در فهم نتايج مسائل دقيق ، دچار اشتباه و لغزش مى گردد سختگيرى كند، و او را مورد سرزنش قرار دهد. مگر در موارديكه - از ديدگاه معلم ، مصلحت شاگرد، چنين توبيخ و سختگيرى را اقتضاء كند.
از ابن عمر روايت شده است كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) براى آزمايش هوش اصحاب و يارانش به آنها فرمود: بعضى از درختان طورى است كه دچار برگ ريزى نمى شود - و چنان درختى نمودار شخصيت يك مسلمان است . سپس به يارانش فرمود: به من بگوئيد اين چه درختى است ؟ ذهن ياران رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) متوجه درختهاى بيابانى شد، لذا از آنها نام بردند، ولى به خاطر من رسيد كه درخت موردنظر، بايد درخت خرما باشد؛ لكن از بازگو كردن تفطن ذهنى خود، احساس حياء و شرم مى نمودم . اصحاب و ياران پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) عرض كردند: بفرمائيد اين درخت چيست ؟ فرمود: درخت خرما است . پدر ابن عمر به فرزندش گفت : اگر پاسخ پيغمبر (صلى الله عليه و آله ) را زودتر بازگو مى كردى در نظر من از چنين و چنان بهتر بود. (چنانكه در اين حديث ملاحظه مى كنيد، پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) در برابر عجز اصحاب در پاسخ به سؤ ال ، هيچگونه عكس العمل سرزنش آميزى از خود نشان نداد؛ بلكه با گشاده روئى ، خود به پاسخ اقدام فرمود و ضمنا هوش آنها را نيز آزمايش كرد).
همچنين معلم ، اگر از توضيح و گزارش درس خود فارغ گشت ، طرح مسائل مربوط به همان درس و تكرار مشكلات آن ، هيچگونه ضررى ندارد؛ چون از اين طريق مى تواند نيروى درك و ميزان حفظ و ضبط شاگردان را درباره توضيحات خود، آزمايش كند. اگر ملاحظه كرد شاگردى ، توضيحات او را درست درك كرده و غالبا به پرسشهاى او، پاسخهاى صحيحى را عرضه مى كند بايد از او تشكر و قدردانى نمايد. و اگر ملاحظه كرد كه شاگردى ديگر، مطلب را كاملا درك نكرده است ، با آميزه لطف به اعاده توضيحات خويش بپردازد.
شايسته است كه استاد و معلم ، دانشجويان را موظف سازد كه درس را به صورت دسته جمعى برگزار كنند؛ زيرا انعقاد مجلس درس به صورت جمعى ، متضمن فوائد و نتايج مطلوبى است كه درسهاى انفرادى ، فاقد آنست . و نيز بايد به آنها دستور دهد پس از تمام شدن درس ، توضيحات و تقريرات او را ميان خود تكرار كنند تا بدينوسيله گزارش ها و بيان او در اذهان آنان راسخ و پايدار بماند.
14- احترام به شخصيت شاگرد و اعتراف به اهميت افكار او
بايد معلم در بحث و گفتگو و مذاكره با شاگردانش ، منصف باشد. اگر از شاگردى ، گفتارى مفيد و سودمند شنيد به اهميت و ارزش و سودمند بودن آن اعتراف نمايد، اگر چه آن شاگرد، فردى كم سن و سال باشد؛ زيرا انصاف و اعتراف به اهميت افكار صحيح ديگران ، از بركات علم و دانش به شمار مى آيد.
يكى از پيشينيان گفته است : (بركت و فزونى علم ، و آئين و راه و رسم دانش ، انصاف و عدالت است . اگر كسى منصف نباشد و در طريق تعليم و تعلم ، راه انصاف را در پيش نگيرد نمى تواند مطلبى را بفهماند و نه مى تواند مطلبى را بفهمد). بنابراين بايد معلم در بحث و گفتگو و ايراد سخنان خويش ، همبستگى خود را با انصاف ، حفظ كند و به سؤ ال و پرسش بجا و بمورد شاگرد - هر چند هم كه كم سن و سال باشد - منصفانه گوش فرادهد، و از شنيدن سؤ ال او اظهار تكبر و استنكاف ننمايد؛ زيرا ممكن است با مضايقه از شنيدن سؤ ال او، شاگردش از فائده و بهره سودمند مربوط به سؤ ال ، محروم گردد.
معلم نبايد به هيچيك از شاگردان - به خاطر كثرت تحصيل و پيشرفت فزاينده و چشمگير و يا به خاطر مزيت استعداد آنان بر افراد فاميل و وابسته به خود از قبيل فرزند و برادرش - رشك و حسد ورزد؛ چون رشك بردن بر ديگران ، حرام و ممنوع است تا چه رسد به رشك و حسد بردن بر شاگردانى كه به منزله فرزندان معلم مى باشند، شاگردانى كه از ناحيه فضل و برترى آنها، فراوانترين حظ و نصيب به معلمشان عايد مى گردد؛ چون معلم ، مربى و پرورشكار شاگرد است و خداوند متعال به خاطر اينكه اين معلم ، شاگردان را تعليم مى دهد - تا به عنوان فارغ التحصيلان ، در جامعه خدمت كنند - پاداش عظيمى براى او در نظر گرفته ، و در دنيا نيز از دعاى مداوم و ستايش جالب توجه اين شاگردان و جامعه برخوردار مى گردد.
ما تا كنون نديده و نشنيده ايم كه هيچيك از اساتيد، فرزند خود را بر شاگردان و دانشجويان ديگر، ترجيح داده باشد، و يا در صورت ترجيح ، موفق و كامياب بوده باشد؛ بلكه بايد گفت كه همه امور و پيشرفت و موفقيت در آنها در يد قدرت الهى قرار دارد. علم و دانش نتيجه تفضل خداوندى است كه بر طبق اراده و مشيت حكيمانه خود، آنرا در اختيار بندگان صالح خويش قرار ميدهد. و خداوند است كه داراى فضل و رحمت عظيم و شكوهمند مى باشد.
15- رعايت مساوات در التفات و محبت به شاگردان
معلم نبايد در اظهار محبت و توجه و التفات به شاگردان - در صورتى كه از لحاظ سن و فضيلت و ديندارى ، تقريبا با هم برابر هستند - تبعيض و تفاوتى را معمول داشته و بدان تظاهر نمايد؛ زيرا اظهار تبعيض و عدم رعايت مساوات در محبت و توجه به آنها - با وجود تساوى آنها از يكديگر مى گردد.
لكن اگر بعضى از شاگردان از لحاظ طرز تحصيل و سعى و كوشش و حسن ادب و نزاكت ، بر ديگران مزيت داشته باشند؛ چنانچه معلم از آنها احترام خاصى به عمل آورد، و اين احترام را اظهار نمايد، و آنانرا از لحاظ محبت و تفقد، بر ديگران ترجيح دهد، و ضمنا يادآور گردد كه علت احترام زياد و تقدير ويژه او، به خاطر همين مزايا و موجبات است ، در اين صورت ، اظهار تبعيض و تفاوت ميان شاگردان مانعى ندارد و مى تواند توجه و التفات ويژه اى را درباره آنها مبذول دارد؛ زيرا تقدير و احترام به شاگردان كوشا و با نزاكت ، عامل مؤ ثرى در ايجاد تحرك و شادابى آنها بوده ، و انگيزه مفيدى است كه آنان و نيز سائر شاگردان را وادار مى سازد تا در اتصاف به چنين صفات مطلوب و امتيازآفرين ، سعى و كوشش نمايند. (يعنى تقدير و تشويق از شاگردان كوشا و وظيفه شناس و مؤ دب ، حس وظيفه شناسى و ادب و نزاكت و جد و جهد در تحصيل را در ديگران ، بيدار ساخته ، و نيز خود افرادى كه مورد تقدير و احترام قرار مى گيرند با تحرك و شادابى و قدرت فزونترى در اداء وظائف و تكاليف درسى و اخلاقى كوشش خواهند كرد).
(درباره تشويق و آثار آن در پيشبرد هدف تعليم و تربيت در جلد اول و دوم كتاب (اسلام و تعليم و تربيت ) و نيز درباره رعايت مساوات ميان كودكان و شاگردان ، در همين اين كتاب به طور مفصل ، مطالبى را بازگو كرديم (276) ).