دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: شفاعت

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    مدیر کـــــــل ســــایت
    رشته تحصیلی
    مهندسی کامپیوتر - نرم افزار
    اکانت شخصی
    ندارد
    نوشته ها
    7,883
    ارسال تشکر
    9,788
    دریافت تشکر: 29,042
    قدرت امتیاز دهی
    13974
    Array
    Admin's: جدید39

    پیش فرض شفاعت

    شفاعت


    يكي از محكمتريناعتقادات شيعه شفاعت است.


    اما ساير مسلمانان خصوصاً فرقه وهابيت شفاعت راشرك شيعه مي دانند و مرتباً شيعه را با اين حربه محكوم مي نمايند كه شيعه مشركاست.

    كساني كه به خانه خدا مشرف شده باشند مرتباً با اين مسئله روبرو بودهاند واين عقيده را از نزديك احساس نموده واين حرف را را تاييد مي كنند .

    بنابراين با توجه به مظلوميت شيعه و تهاجم دشمن شيعه به عقايد پايه اي شيعهبد نيست مروري بر بحث شفاعت داشته باشيم
    تا بار ديگر برحقانيت اعتقاد خود پابرجا شويم .

    واز طرفي بتوانيم در مواجه با مخالفان اهل بيت به آنان پاسخيمناسب ودر شان شيعه بدهيم

    (خداوند عالمان دين راخصوصاً امت شيعه را مورد لطف ورحمت خود قرار دهدانشاءالله)
    قسمت اول:اشكالات واردشده


    قسمت اولدر مورد اشكالاتي است كه مخالفان شفاعت بر اين امر وارد كرده اند اينان در حدود 7اشكال بر اين عقيده وارد كرده اند كه عبارتند از.

    1- شفاعت با توحيد درعبادت منافات دارد و اعتقاد به آن نوعي شرك است؟ اين اشكال را وهابيها و اشاعرهوارد نموده اند

    2- شفاعت نه تنها با توحيد در پرستش نمي سازد بلكه با توحيدذاتي هم منافات دارد زيرا لازمه اعتقاد به شفاعت اين است كه رحمت و شفقت شفيع بيشتراز رحمت خداست چون فرض بر اين است كه اگر شفاعت نباشد خدا گناهكار را عذاب نميكند.

    3- اعتقاد به شفاعت باعث تشويق گناهكار به ارتكاب گناه ميشود

    4- قران شفاعت را باطل شناخته و روز رستاخيز را اينطور معرفي مي كندسوره بقره / آيه 48 و 123 در آن روز هيچكس از ديگري دفاع نمي كند و شفاعتي هم دركار نيست

    5- شفاعت با اصلي كه قران كريم تاسيس فرموده و سعادت هر كس راوابسته بعه عمل خودش معرفي كرده منافات دارد و ان ليس للانسان الا ما سعي سوره نجمآيه 39

    6- لازمه صحت شفاعت اينست كه معتقدشويم خداتحت تاثيرشفيع قرارميگيرد و خشمش تبديل به رحمت مي شود در حاليكه خدا انفال پذيرنيست و عاملي در او اثرنمي گذارد چون تغيير پذيري مخالف با وجوب ذاتي ذات الهي است.

    7-شفاعت يكنوع استثناء قائل شدن و تبعيض و بي عدالتي است در حاليكه در دستگاه خدا , بي عدالتيوجود ندارد به عبارتي شفاعت استثناء در قانون خداست و حال آنكه قانونهاي خدالايتغيير و استثناء ناپذير است
    توضيح :
    شفاعت اقسامي داردكه برخي نادرست وظالمانه است و در دستگاه الهي وجود ندارد ولي برخي صحيح و عادلانه
    شفاعت غلط بر هم زننده قانون و ضد آن است ولي شفاعت صحيح حافظ و تاييد كننده قانون است.
    شفاعت غلط آن است كه فرد بخواهد از ائمه بعنوان پارتي و افراد متنفذ در دستگاه الهي استفاده كند و اراده خداوند را تغيير دهد و قانون را نقض كند
    همانطور كه اعراب جاهليت در باره بتهاي خود كه شريك خدا بودند همين تصور را داشته اند.
    مثلاً ما بيايم حساب امام حسين (ع) را ازخدا جدا بدانيم خدا از ما
    مي خواهد به تا به تمام احكام مقرره عمل كنيم تا از ما خشنود باشد.
    اما امام حسين(ع) مي خواهد كه فقط براي او و فرزندانش گريه كنيم از اين رو چون كسب خشنودي خدا مشكل است .
    ولي رضاي امام حسين سهل لذا دهه محرم به عزاداري بپردازيم و گريه كنيم تا او پارتي ما باشه و شفاعت كند.
    اينچنين تصويري از شفاعت نه تنها باطل است بلكه شرك در ربوبيت است و به ساحت امام حسين كه افتخارش عبوديت بود اهانت است.
    پس شفاعت صحيح كدام است؟؟؟
    شفاعت از شفع مي آيد يعني دو تايي که با هم جفت مي شدند کسيکه از نظر مقام ومرتبهاز ديگري پايين تر است ولي از باب سيره اي به آن ديگري که از لحاظ مقام ومرتبه ازاو فراتر است .خود را نزديک مي کند هم از نظر قول و هم فکر و هم درعملکرد ها ماننداو مي شود


    وخود را آنگونه تربيت مي نمايد چنين فردي در دعاهايش هم ازآن شخص بزرگوار چون در نزد خداوند صاحب رتبه و آبروست مي خواهد تا از خدا در خواستکند تا گناه او را ببخشد و فضل و رحمتش را بر او تمام کند .

    اگر فرد خود را يافت که در کجاي اين هستي ايستاده ؛ چه بايد بکند)نه اينکه چه ميکند ) و خود را از درون وبيرون باز يافت (نه اينکه با تخيلات سر گرمباشد)
    اگر آنرا يافت وبدان عمل کرد به هدف خلقت خويش دست يافته ، و عمل به وظيفهها در لحظه ها و واحد هاي زماني آيا چيزي جز عبادت است ؟ و اين يافتن براي هر کسيبه گونه اي خواهد بود که براي ديگري اينگونه نيست چون هدف از خلقت هر چيز وهر کسخاص خود آن چيز است که خودش بايد بيابد واين در پس دنياي ماده فهم نمي شود مگر پردهاش به کنار رود.


    و حالا شفاعت صحيح کدام است؟
    شفاعتي که تاييد کننده قانون و حافظ نظام است وآيات وروايات زيادي ازطريق شيعه وسني وجود آن را اثبات مي کند بر دو گونه است.

    1-شفاعت رهبري يا عمل
    2-شفاعت مغفرت يا شفاعتفضل

    نوع اول شفاعتي است که شامل نجات از عذاب و نيل به حساب وحتيبالا رفتن در جات است و نوع دوم شفاعتي است که تاثير آن در از بين بردن عذاب ومغفرتگناهان است و حداکثر ممکن است سبب وصول به حسنات و ثوابها بشود ولي بالا برنده درجهشخص نخواهد بود .



    شفاعت رهبري
    درآخرت نه تنها اعمال و کردارها يي که انسان در دنيا مرتکب شده مجسم ميشود بلکه روابطنيز مجسم ميشود .
    و حقيقت عيني انها جلوه گر مي شود روابط معنوي که در اين جهانبرقرار بوده در آن جهان صورت عيني وملکوتي پيدا ميکند بدينصورت که انساني سبب هدايتانسان ديگر شود رابطه رهبري وپيروي در روز رستاخيز نيز بصورت عيني در مي ايد وهاديبصورت پيشوا و امام و هدايت يافته بصورت پيرو ظاهر ميگردد در مورد گمره کردن و اغواء هم همينطور است .
    يوم ندعوا کل اناس بامامهم سوره / اسراء / آيه 71روزي که هرمردمي را با پيشواي ايشان ميخوانيم



    يعني هر کس با آن کسيکه که الگو والهام بخش او بوده محشور ميگردد
    يقدم قومه يوم القيامه فاوردهم النار و بئسالورودالمورودفرعون پيشاپيش اتباع و پيروانش حرکت مي کند پس در آتش واردشان ميسازد .


    تعبيرزيباي قرآن اينست که همانطور که فرعون آنها را در دنيا گمراه کرد در آخرت وارد اينآتش مي کند .
    بلکه وارد کردن آنها به دوزخ در آن جهان عيناٌ ظهور و تجسم واردکردن آنها در گمراهي در اين جهان است

    در اين معنايشفاعت است که رسول خدا شفيع حضرت امير و حضرت زهرا و اين دو شفيع حسنين و هر اماميشفيع امام بعد ا ز خود است.و در همين معني حتي علمااز کسانيکه مورد تغليم وهدايتشان هستند شفاعت ميکنند.

    شفاعت امام حسين از اين جهت که مکتبايشان بيش از هر مکتبي موجب احياء دين و هدايت مردم شده شامل کساني ميشود که ازمکتب او هدايت يافته اند او شفيع کساني نيستکه مکتبش را وسيله گمراهي ساختهاند

    در مورد قران نيز فرموده اند
    در يکي ازکتب تفسير نيز آمده است قران شفيعي است که شفاعتش پذيرفته است و سعايت کننده اي استکه سعايتش پذيرفته است .
    قرآن هم شفيع مومن به بهشت است و هم جهنم که اين مزدمجرم به سوي دوزخ رفتن است.

    اين نوع شفاعت شفاعت رهبري است و مي توانآنراشفاعت عمل هم ناميد زيرا عامل اساسي که موجب نجات يا بدبختي است همان عمل نيکو کارو بد کار است« شفاعت به اين معني با عدل الهي منافات ندارد.


    شفاعت مغفرت
    دومين شفاعت شفاعت در وساطت در مغفرت و عفو وبخشيدن گناهان است كه اشكالات بيشتر متوجه اين قسم از شفاعت است.
    جاذبه رحمت
    براي نيل به سعادت علاوه بر جريان اعمال خود انسان يك جريان ديگري نيز هميشه در جهان هست كه آن جريان رحمت سابقه پروردگار است. بدين صورت كه در نظام هستي اصالت از آن رحمت و سعادت و رستگاري است و كفر وشر و فسق عارضي و غير اصيل است و هميشه آنچه عارضي است به سبب جاذبه رحمت تا حدي كه ممكن است بر طرف مي شود . مثل وجود امدادهاي غيبي و تاييدات رحماني كه شاهد غلبه رحمت بر غضب است.
    اصل تطهير
    در دنياي ما دي و نظام هستي يكي از جلوه هاي رحمت خدا نمود تطهير است.اينكه گاز كربنيك توسط گياه و دريا تصفيه شده به اكسيژن تبديل مي شود و اگر اينطور نبود و تطهير و شستشو نبود زمين قابل سكونت نمي ماند يا موجودي مي ميرد و تجزيه مي شود تطهير مي شود هم از مظاهر تطهير ورحمت است .
    مغفرت و محو عوارض سو‎‎ء گناه هم از همين قبيل است مغفرت يعني شستشو دادن دلها و روانها تا حدي كه قابل شستشو باشند از عوارض و آثار گناهان البته بعضي از دلها عين نجاست مي شوند و تطهيرشان ا مكان ندارد مثل شرك و كفري كه در دل انسان خانه پيدا كرد (مهر زده مي شود) و قابل تطهير نيست.
    از شواهد غلبه رحمت بر غضب در نظام هستي اين است در جهان هميشه اصالت بر سلامت و صحت است نه بر مرض و بيماري حتي اگر در ساختمان بدن نگاه كني وجود گلبولهاي سفيد كه قدرت دفاع دارند از هستي انسان حمايت مي كنند . يا خاصيت جبران كنندگي و تر ميم در بدن موجودات از لحاظ فطرت ديني هم هر موجودي با فطرت پاك به دنيا مي آيد و اگر از مسير خود منحرف شود و گرفتار كفر و فسق .... شود هميشه يك حالت بر گشت بسوي حالت اوليه وجود دارد , ميلي براي رجعت به حالت طبيعي يعني هميشه در جهان نيروي گريز از انحراف و توجه به سلامت و صحت هست . اينها هم شاهدي بر چيرگي رحمت بر غضب است وجود مغفرت هم از همين اصل ناشي مي شود.
    پس مغفرت يك پديده استثنايي نيست يك فرمول كلي است كه از غلبه رحمت در نظام هستي نتيجه شده لذا مغفرت الهي عام است و همه موجودات را در حدود امكان و قابليت فرا مي گيرد اين اصل در سعادت و نجات از عذاب براي رستگاري موثر است.
    من يصرف عنه يو مئذ فقد رحمه و ذالك الفوز المبين.. سوره انعام / آيه 16
    هر كس در روز عذاب از عذاب نجات پيدا كند مشمول رحمت خدا قرار گرفته
    يعني اگر رحمت خدا نباشد عذاب از احدي برداشته نمي شود و رسول خدا اين نكته را بدين صورت گوشزد مي كند كه براي نجات و رستگاري دو ركن اساسي وجود دارد
    عمل و رحمت
    خطبه حضرت رسول شرح ابن ابي الحديد ج 2 ص 863
    اي مردم بين خدا و هيچكس رابطه خويشاوندي نيست ..... رابطه كه موجب جلب منفعت يا دفع شر شود وجود ندارد جز عمل هيچكس ادعاي گزاف نكند و آرزوي خام در دل نپرورد قسم به خدا چيزي چز عمل توام با رحمت خدا سبب رستگاري نمي گردد
    (رمز مغفرت خواهي دائمي حضرت رسول و ائمه نيز در همان عموميت اصل مغفرت است هر كس مقربتر است از اين اصل بيشتر استفاده مي كند)
    رابطه مغفرت و شفاعت
    مغفرت الهي همانند هر رحمت ديگر داراي نظام و قانون است جهان داراي نظام است اختلاف موجود ات لازمه هستي است و تفاوتشان نه قرارداي است نه خلق شده بلكه لازمه ذاتشان است و اينگونه هويت پيدا مي كند لذا امكان ندارد كه هيچيك از جريانهاي رحمت خدا بدون نظام انجام شود
    لذا مغفرت خدا هم بايد از طريق ارواح بزرگ اولياء و انبياء به گناهكار برسد و اين لازمه نظام داشتن جهان است.
    به آن دليل كه رحمت وحي بدون واسطه انجام نمي گيرد و فردي انتخاب مي شود تا واسطه باشد به همين دليل هيچ رحمت ديگري هم بدون واسطه واقع نمي شود رحمت مغفرت هم بي واسطه ممكن نيست تحقق پيدا كند
    ما هم دليلي عقلي بر اي اين مسئله داريم هم دليل نقلياز راه عقل از طريق براهين امكان اشرف و نظام داشتن هستي مي توان ثابت كرد لذا عقلاٌ هم با توجه به مسائل گفته شده قائل مي شويم كه جريان مغفرت بايد از مجراي يك عقل كلي يا عقل و نفسي كه داراي مقام ولايت كليه الهيه است صورت گيرد و امكان ندارد كه فيض الهي بيرون از قانون و حساب به موجودات برسد و با توجه به روايات اسلامي و قران كريم مي فهميم كه وسيله مغفرت تنها يك روح كلي نيست بلكه نفوس كليه و جزئيه بشري با اختلاف مراتبي كه دارند هر كدام سهمي از شفاعت دارند.
    شرايط شفاعت چيست ؟
    شفاعت همان مغفرت الهي است که وقتي به خدا نسبت مي دهيم که صاحب همه خيرها و رحمتهاست با نام مغفرت خوانده مي شود
    و وقتي به وسائط و مجاري رحمت نسبت داده مي شود نام شفاعت مي گيرد .
    لذا هر شرطي که براي مشمول مغفرت است براي شفاعت هم هست .
    از نظر عقل شرط براي مغفرت قابليت داشتن براي آن است و اگر کسي از آن محروم شد صرفاً قابل نبوده نه آنکه رحمت خدا محدود بوده باشد .
    از آيات متعدد از جمله غافرآيه /7 مي توان فهميد که شرط لازم و ضروري نيل به شفاعت و مغفرت ايمان به خداست ولي شرط کافي نيست و هيچکس هم نمي تواند همه شرايط را بگويد خدا خودش مي داند و بس .
    در آياتي که مغفرت از گناه غير از شرک را بشارت مي دهد قيد لمن يشاء دارد .
    در آياتي شفاعت هم قيد لا يشفعون الالمن ارتضي هست .
    هر دو به يک معني است گويا قرآن نخواسته همة شرايط مشمول شفاعت را بطور صريح بيان کند بلکه قلب را در حالتي بين خوف و رجاء نگهداشته است .
    شفاعت حقيقي و باطل :
    فرق اساسي شفاعت واقعي و حقيقي با باطل در اينست که در شفاعت حقيقي از خدا شروع مي شود و به گناهکار ختم مي شود
    اما در باطل عکس آن است . در شفاعت حقيقي خداوند بر انگيز شدة‌ وسيله است و در شفاعت باطل گناهکار برانگيخته شدة اوست .
    در شفاعت باطل ، شفيع صفت وسيله بودن را از ناحية مجرم کسب کرده چون اوست که وسيله را برانگيخته و به شفاعت وادار کرده و وسيله را وسيله قرار داده ولي در شفاعتهاي حق که نسبت دادن آن به اولياء و مقربان درگاه خدا صحيح است و سيله بودنشان از جانب خداست و صاحب قدرت و علت مؤثر در آنها خداست ( رجوع شود به تفسير سورة‌ حديد صدر المتألمين ).
    براي تائيد بحث آيه اي از قرآن مي آوريم که مي فرمايد :
    قل الله الشفاعه جميعا زمر/44
    بگو شفاعت تمامي مخصوص خداست .
    آيه در کمال صراحت همة‌ شفاعتها را از خدا و متعلق به او مي داند چرا چون اين خداست که شفيع را شفيع قرار مي دهد و يا ناظر به شفاعتي باشد که در قيامت صورت مي گيرد و مربوط به قوس صعودي است و يا شامل مطلق واسطه هاي رحمت باشديعني قوس نزولي ( از خدا شروع مي شود ) شفيع بدون اذن او قدرت دم زدن ندارد .
    و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاووک فاستغفرو الله و استغفرهم الرسول لوجدوالله تواباً رحيما نساء /64
    اگر ايشان هنگاميکه (‌با ارتکاب گناه )‌به خود ستم کردند نزد تو آمدند و از خدا آمرزش خواستند و پيامبر هم براي ايشان طلب مغفرت مي کرد خدا را توبه پذير ومهربان مي يافتند .
    خداي متعال گناهكار را ارشاد فرموده كه در خانه رسول اكرم بروند و علاوه بر اين كه خود طلب مغفرت مي كنند از آن بزرگوار هم بخواهند كه براي ايشان طلب مغفرت كند .
    اگر شفيع قرار دادن پيامبر شرك بود خداوند توبه آنها را نمي پذيرفت . و اين آمرزش خواستن و واسطه و شفيع بودن اختصاص به شخص پيامبر ندارد بلكه هر سفير الهي و هر كسي كه مقرب خداست خواهد بود حتي از زبان فرزندان يعقوب هم داريم كه مي فرمايد:
    قالو يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا كنا خاطئين يوسف / 97
    فرزندان يعقوب با توسل به پدرشان خواسته اند كه پدر از خدا براي آنها آمرزش و طلب غذر بخواهد .
    و همچنين به پيامبر هم امر شده تا براي مؤمنين استغفار كند .
    واستغفر لذنبك وللمومنين و للمومنات محمد /19
    براي خودت و مؤمنين آمرزش بخواه
    وصل عليهم ان صلاتك سكن لهم توبه /103
    بر آنها درود بفرست كه اين درود تو باعث آرامش آنهاست .
    چنين امري ازجانب خدا مستلزم جواز شفيع قرار داده پيامبر است .
    محمد بن عبدالوهاب مي گويد : خدا به پيامبرش شفاعت عطا كرده ولي تو را از شفاعت خواستن منع كرده .
    سخن او مثل اينست كه بگوئي خداوند روز قيامت آب دادن به مردم از حوض كوثر را به پيامبر و آب خواستن از وي برحذر داشته . آيا اين سخن مفهومي دارد ؟
    و يا در قرآن مي فرمايد :
    و من يشفع شفاعه حسنته يکن له نصيب فها سوره نساء 85
    هر کس براي ديگري شفاعت نيکو کند براي خود او نيز از آن نصيبي است .
    اين آيه دلالت دارد که بعضي از مؤمنين دربارة‌ بعضي ديگر شفاعت نيکو مي کنند . وقتي چنين شفاعتي جايز است توسل به شفيع هم جايز است و اگر اين شرک بود اجاره دادن خدا در شفاعت کردن از نظر عقل و نقل درست نبود .
    توسل جستن به شفيع به معني پرستش او نيست
    يا ايها الذين آمنور الله و ابتغو اليه الوسيله
    منظور از وسيله چيزي است که به وسيلة‌ آن به خدا متوسل شوند و اختصاص به افعال عبادي يا مطلق طاعت يا کتاب و سنت ندارد چو ن ظاهر لفظ وسيله عام است و نمي توان از معني ظاهر آن عدول کرد .
    لذا شامل مطلق وسائلي مي شود که خدا امر نموده از آنها پيروي کنند و به آن چنگ زنند که پيامبران هستند و ريسمان کشيدة الهي از آسمان به زمين .
    و اعتصمو ابحبل الله جميعا و لا تفرقوا
    منظور از حبل واسطة ميان خدا بندگان و اين معني تشبيه شده به ريسماني که دو چيز را بهم مي پيوندد .
    لذا در پاسخ به سخن وهابيون که توسل به آيه ( فلا تدعوا مع الله احدا )‌مي کنتد که کسي را در دعا با خدا بخوانيد اينست که :
    آنچه در آيه نفي شده است (خواندن کسي با خداست ) نه خواست از خدا به واسطه شفيعي و تقاضاي درخواست او از خداوند جهت برآورده شدن مقصود و نهي در آيه از شريک قرار دادن براي خداست در عبادت بقرينة‌سخن خدا و ان الساجد لله .
    چنانکه عموم مفسدان گفته اند معني آيه اينست سجده گاهها از آن خداست پس ديگري رابا خدا پرستش نکنيد چنانکه مي فرمايد خداي ديگري را با خدا نخوانيد .
    لا يملکون الشفاعه الا من اتخذ عنه الرحمن عهدا .
    لا يشفعون الا لمن الرتضي .
    ثبوت شفاعت براي کسي است که پيماني از خدا گرفته است « عهد » در آية ايمان است بنابريان مؤمنان هم شفاعت مي نمايند .
    مقتضاي آيه دوم ثبوت شفاعت بعد از اجازه و رضاي خداوند متعال است و ما اين را در پيغمبران و اولياي خدا مسلم مي دانيم اطاعت از پيامبر اطاعت از خداست و هر کس از پيغمبر اطاعت کند از خدا اطاعت کرده .
    من يطع الرسول فقه اطاع الله سوره نساء 80
    بنابراين هر کس ادعا کند که اين دو با هم منافات دارد شفاعت خواستن از خدا را مردود دانسته واين رد سخن خداست .
    وقتي سلمان رو به قبر پيامبر و يا ائمه مي کند و تضرع دارد نمي گويد اي پيامبر مرا ببخش بلکه مي گويد اي پيامبر واسطه شو و از خداوند بخواه تا مرا ببخشد و ايندو با هم متفاوت است .
    من ذالذي يشفع عنده ال باذنه بقره 255
    يومذ لا تنفغ الشفاعه الا من اذن الرحمن و رضي له قولا طه 109
    و کم من ملک في السموات لا تغني شفاعتهم شيئاً الا من بعد ان ياذن الله لمن يشاء و يرضي نجم 26
    روايات :
    خدا روي قيامت چهار بار به پيغمبر مي فرمايد اي محمد سربردار و بگو که خدا مي شنود و شفاعت کن که خدا مي پذيرد. خوشبخت ترين کس که شفاعت من شامل حال او مي شود کسي است که از صميم دل معتقد باشد که خدايي جز خداي يکتا نيست ( پيامبر ) .
    ترمذي وابن ماجة‌قرويني : از پيامبر : کسي از جانب خدا به نز من آمد و مرا مخيرر ساخت بين اين که نصف امتم داخل بهشت شوند و بين شفاعت کردن از آنها؛ و من شفاعت را انتخاب کردن و شفاعت من هم به کسي مي رسد که بميرد و ذره اي به خدا شرک نورزيده باشد .
    حتي در تاريخ توسل و وسيله قرار دادن خلفا را هم داريم .
    عمر به وسيله عباس عموي پيغمبر براي آمدن باران به خدا توسل جست و او را شفيع قرار داد .
    ايراد و اشكال و پاسخ :
    خداوند در قرآن بت پرستان و كافران را مشرك دانسته اسست زيرا آنها مي گفتند بت ها در نزد خدا از ما شفاعت مي كنند . آيا اين درست است ؟
    پاسخ : بله حكم به كفر اينان نمود ولي منشاء كفر آنها يكي از دو امر است :
    1-يا به خاطر ظلمي است كه دربارة خدا مرتكب شده اند و چيزي را كه از جانب خدا شايستگي ندارد وسيله وشفيع قرار داده و به وسيلة آن به خدا تقرب مي جويند.
    2-و يا به خاطر پرستش واسطة مذكور يعني بت هاست كه مي گفتند به اين خاطر آنها را مي پرستند كه ما را به خدا نزيك مي كنند .
    لازم به ذكر است كه اين هر دو ربطي به شفيع قرار دادن پيغمبران ندارد زيرا وسيله قرار دادن آنها نه كفر است و نه شرك به دو جهت : 1- اجمالي 2- تفضيلي
    جهت اول : از محمد بن عبد الوهاب نجدي سئوال مي شود كه آيا در شريعت. اسلام شفاعت هست يا نيست ؟
    طبق سخن ايشان كه ( گفته اند خدا به پيامبرش شفاعت عطا كرده ولي تو از شفاعت خواستن منع شده اي ) .
    اگر بگويد نيست ، چيزي را كه قبلاً اعتراف نموده منكر شده (چون معتقد بود شفاعت را خداوند به پيامبر هم عطا كرده ) و آنچه را خداوند فرموده منكر شده .
    و اگر بگويد شفاعت در شريعت اسلام هست مي گوئيم آيا كسيكه شفاعت مي كند در آمرزش گناه با خدا شريك است يا با گناهكار درخواستند آمرزش شريك است ؟
    اگر بگويد با خدا شريك است براي خدا شريك قرار داده و اگر بگويد با گناهكار در طلب مغفرت شريك است گفته ما را تصديق كرده و اگر بگويد شفاعت در دنيا و آخرت فرق مي كند مي گوئيم در اين صورت چيزي كه در دنيا شرك است نمي تواند در آخرت پرستش باشد ، شرك است خواه در دنيا و خواه در آخرت .
    پاسخ ايرادهاي اول بحث :
    1-شفاعت نه با توحيد عبادتي منافات دارد و نه با توحيد ذاتي زيرا رحمت شفيع چيزي جز پرتوي از رحمت خدا نيست و انبعاث شفاعت و رحمت هم از ناحيه پروردگار است ( جواب اشكال اول و دوم ).
    2-همانطوري كه اعتقاد به مغفرت خدا موجب تجري نمي گردد و تنها ايجاد اميدواري مي كند اعتقاد به شفاعت هم موجب تشويق به گناه نيست توجه به اين نكته كه شرط مشمول مغفرت و شفاعت ، مشيت خدا و رضاي او است روشن مي كند كه اثر اين اعتقاد تا اين اندازه است كه دلها را از ياس و ناميدي نجات مي دهد و همواره بين خوف و رجا نگه مي دارد ( جواب اشكال سوم ).
    3-شفاعت بر دو نوع است باطل و صحيح علت اينكه در برخي از آيات قرآن شفاعت مردود شناخته شده و در برخي اثبات شده وجود دو نوع تصور از شفاعت است قرآن خواسته اذهان را از شفاعت باطل متوجه شفاعت صحيح بفرمايد ( جواب اشكال چهارم ) .
    4-شفاعت با اصل عمل منافات ندارد . زيرا عمل به منزلة علت قابلي و رحمت پروردگار به منزلة علت فاعلي است ( جواب اشكال پنجم ) .
    5-شفاعت صحيح تصور اين كه خدا تحت تاثير قرار بگيرد وجود ندارد زيرا شفاعت صحيح جرياني است از بالا به پايين ( جواب اشكال ششم ).
    6-در شفاعت و همچنين در مغفرت استثناء و بي عدالتي وجود ندارد رحمت پروردگار نامحدود است و هر كه محروم است از آن محبت است كه قابليت را بكلي از دست داده است يعني محروميت از ناحية تصور قابل است ( جواب اشكال هفتم ) .
    نخبه یعنی خودباوری انسان و پس از خود باوری کاری غیر ممکن نمی شود

  2. 3 کاربر از پست مفید Admin سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •