در سال‏1897، هنگامي كه بزرگان و سردمداران صهيونيسم، كنفرانس ويژه خود را در شهر بال سویس تشكيل داده بودند، گروهي از پليس تزاري روس كه از مسكو آمده بودند،ساختمان محل تشكيل كنفرانس را به آتش كشيدند و صهيونيست‏هاي حاضر در جلسه، از ترس جانشان، پا به فرار گذاشتند. در نتيجه، افراد پليس وارد سالن شدند و اوراق و صورت جلسات و يادداشت‏هاي روي ميزها را جمع آوري كردند و آن‏ها را به مسكو انتقال دادند. در آن‏جا، اين نوشته‏ها وارسي شد. در ميان آن‏ها، مطالبي به‏ دست آمد كه نام پروتكل‏هاي دانشوران صهيون به خود گرفت. (1)
اين 24 پروتكل، چكيده تفكرات يهود و وبرنامه آنها براي دستيابي به سلطه بر جهان از طريق يك حكومت يهودي است.(2)

پروتكل اول:
حق ما،از زورمان سرچشمه مي‏گيرد. واژه حق تنها يك ايده وجداني و دروني است و هيچ دليلي بر واقعيت داشتن آن وجود ندارد.مفهوم حق چيزي بيش از آن نيست كه بايد آنچه را از تو مي‏خواهم، بدهي تا ثابت شود كه از تو قوي‏تر هستم.

بنابراين نقطه آغاز و پايان حق كجاست؟
در شرايطي كه ادارات يك دولت در فساد دست و پا بزنند، قوانين ابهت و عظمت‏ خود را از دست بدهند، زمامداران نزد مردم احترامي نداشته باشند، مردم حقوق خود را مطالبه و هر روز خواسته جديدي مطرح كنند و در نتيجه تضاد و تضارب خواسته‏ها، هر گروه فتنه‏گر و هواپرستي تحت عنوان ليبراليسم داراي حقي بشود؛ در اين شرايط من با تكيه بر زور و به عنوان حق‏طلبي وارد مي‏شوم، بساط دستگاه‏هاي پوچ و نهادهاي توخالي حكومت را در هم مي‏كوبم و با جايگزين كردن حكومتي جديد، خود را حاكم و مالك كساني قرار مي‏دهم كه پايه‏هاي حكومت خود را بر اساس حقوق بنا نهادند و آن را براي ما گذاشتند و اما سرنوشت خودشان نيز چيزي جز تسليم در برابر ديدگاه‏هاي‏ ليبراليستي خويش نبوده و نخواهد بود.

زور ما كه در اين شرايط بحراني خودنمايي مي‏كند، با هر قدرت ديگري تفاوت دارد. ويژگي و امتياز زور ما اين است كه هميشه در خفا و پشت پرده كمين مي‏كند و هنگامي كه‏ نيروي لازم را فراهم ديد و تكامل يافت، ضربه هولناك و نهايي خود را وارد مي‏سازد و هيچ كس توان مقابله با آن را ندارد.

آنگاه ما از ميان اين تشنج گذرا كه با قدرت زور آن را به وجود آورده‏ايم، به نتيجه‏ مطلوب مورد نظر مي‏رسيم كه عبارت است از حكومت جديدي كه توفان‏ها بر آن اثر نمي‏گذارند و روند طبيعي نظام ملي را كه ليبراليسم به باد فنا داده بود، به مجاري اصلي و استوار خود باز مي‏گرداند.

از آنجا كه نتيجه(هدف) وسيله را توجيه مي‏كند، ما بايد در طراحي نقشه‏هاي خويش‏ بيشتر از آنچه به مصلحت‏ها و مسائل اخلاقي مي‏نگريم به امور مفيدتر و ضروري‏تر توجه داشته باشيم.

امروز ما نقشه‏اي پيش روي داريم كه مسيرمان را براي رسيدن به هدف ترسيم‏ مي‏كند. ما حق نداريم به اندازه تار مويي از آن تخلف كنيم مگر ارزش خطرپذيري داشته باشد، وگرنه نتيجه چندين قرن زحمت خود را به كلي از دست مي‏دهيم.(3)



منابع:
1)كتاب دسيسه‏هاى شيطانى، مجید صفا تاج،ص 26
2)كتاب پروتكلهاي دانشوران صهيون،عجاج نويهض،ص32
3) كتاب بوي خون، محمد رضا واحدی،ص 109 و 110