دوست جدید
در تاریخ آمده است که متوکل عباسی زائرین قبر امام حسین (ع) را با قطع دست راست آنها مجازات می کرد تا کسی را جرأت آن نباشد که به زیارت قبر آن حضرت برود اما شیعیان از این مجازات ها استقبال کرده و حتی بعضی از این افراد هر دو دست خود را در این راه فدا کردند و دشمن را شکست دادند.
نمیشد به جای اینکه دو دستشون رو بدن از عقلشون استفاده میکردن؟
دوست جدید
خدا میگه اگه در خطر بودی نمازتم بشکن بعد شما میگین برو کربلا اشکال نداره؟؟؟
اگه روایتی میگیم با ذکر منبع بگیمحواسمون باشه هر حرفی نزنیم که باعث به خطر افتادن جون ادما باشه
بخصوص تو جاهایی اطلاعاتمون کمه چیزی نگیم بهتره چون اگه طرفمونم اطلاعاتی کم داشته باشه یا ایمان ضعفی داشته باشه باعث گمراهی میشه
البته نظر منه میتونید مخالف باشید
آدمی مخفیست در زیر زبان
این زبان پردهست بر درگاه جان
ممنونم![]()
کاربر جدید
گل بود به سبزه نیز آراسته شد... مثل اینکه اینجا همه باادب هستن بغیر از من...
ایشون جملشون بیشتر شبیه تمسخر بود تا سوال! ببخشید اونموقع منطقی بودن یعنی چی که من نداشتم ولی جمله ی جناب نواور و بابایی فرد کاملا منطقی بود که ازش دفاع کردید!!!!؟؟؟
دیگه صحبتی ندارم مثل اینکه فقط این چند نفر همه چیز رو میدونن و خبره هستن وماها اطلاعی از هیچی نداریم
قدر آب و زندگی را بدانیمکه آب مایه زندگیست و زندگی تکرار نشدنیست.
دوست آشنا
از نظر من موضوع مهمی نبود. جناب s.r.sahar دغدغه دین دارند که قابل تقدیر است. البته من هم نگران سطحی نگریها، واپس گرائیها و ترویج باورهای مذهبی غلط در جامعه ایران هستم. بهتره ما ایرانیها (از جمله خودم) یاد بگیریم اولا اگر اعتقادی داریم، آن را بر پایه های محکمی استوار کرده باشیم که تا این حد نقد پذیر نباشد و ثانیا به اعتقادات اشخاص بر مبنای استدلال خرده بگیریم و نه اینکه به خود اشخاص حمله کنیم. گفته های همه را بشنویم و بعد بهترینش را انتخاب کنیم. گاهی طرح یک سوال به این خاطر است که ژرفنای تفکرمان را افزایش دهد تا موفق شویم تزها و آنتی تزها را با دو سلاح عقل و علم، ارزیابی کنیم.![]()
آئینه چو نقش تو بنمود راست _ بفهم که از ماست که بر ماست!
از جناب نو آور که می توانند با عبارت زیر مفهوم و نظر خود را مطرح کنند خیلی بعید به نظر می رسد که بخواهند یک حرف و سوال رو به شکل بالا مطرح کنند.
ما باید همچنانکه در نقد و پاکسازی عقاید از خرافات فعال هستیم ، در دیدن نیمه پر لیوان هم بینا باشیم.
لذا از این دوست گرامی درخواست داریم که اگر هم نقد یا مطلبی نسبت به این امور دارید با بیانی شیوا و زیباتر همچون بیان زیر ایراد فرمایید که حتی ظاهر کلامتان نیز زیبا باشد.
بنده برای روشن شدن اون سخن این مطلب رو عرض می کنم:
خداوند متعال که انسان رو آفرید و راه درست دینی و عقلی (یعنی دین و عقل در کنار هم) رو بهش نشون داد.
می بینید در قرآن وعده بهشت و حوری و یا هر چیزی که با طبع انسانی (روحی و جسمی ) ما سازگار است رو در حد اعلاش برای انسان ترسیم می کند.
در کنار این می آید باز هم در قرآن از مراتب بالاتری سخن می گوید مثلا از مقام رضایت الهی .. مقام صابرین.. مقام محسنین (نیکوکاران و خیرین) و ..
و اینها را در اعلی علیین خودش جای می دهد..
خوب علتش چیست؟
علت اینست که انسان ها در علاقه ها و کشش های روحی و جسمی یکسان نیستند. لذا خداوند برای همه دسته های مختلف ، از اوج مطلوب آنها سخن گفته و حد اعلاش رو براشون به تصویر کشیده است. لذا مومنین در ایمانشان برابر نیستند و خداوند هم این حقیقت رو بیان کرده است (هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ) که ایمان مسلمانان و مومنان به یک اندازه و یک نوع نیست. و مراتبی دارد. این نکته هم اهمیت زیادی دارد که توانمندی های انسان ها در عبادت و حرکت معنوی هم مختلف است و خداوند از هر کسی به اندازه ی خودش می طلبد. خوب حالا این مطلب این را مطلبد که خداوند برای همه ی این دسته ها و توانمندی ها انگیزه و پاداش خودش را در نظر بگیرد!
مثلا اگر از بهشت و حوری و .. سخن گفته شده معناش این نیست که این غایت انسانی ماست. بلکه این هدف برای برخی از انسان ها محرک و انگیزه بخش است.. تا در مسیر الهی بیفتند.. البته یک انگیزه ی زشت و باطل و ناروا هم نیست بلکه انگیزه است که خداوند بعنوان پاداش برای بندگانش در نظر گرفته است. و دل بستن به آن هم مسلما نادرست و ناروا نیست.
اما آیا مرتبه ی بالاتری از انگیزه و ایمان داریم؟ که زیباتر باشد و بتوان با آن عقلمان و روحمان را جلا ببخشیم؟
بله..
هم در قرآن و هم در احادیث اهل بیت علیهم السلام که مفسرین واقعی قران کریم هستند مراتب ایمان به زیبایی و درستی شرح داده شده که یک نمونه اش رو براتون می گذارم:
در قرآن:
درجات و مراتب ايمان:
ايمان مراتب و درجات مختلفى دارد و اين طور نيست كه همه كسانى كه «مؤمن» ناميده مى شوند درجه ايمانشان يكسان باشد. اصل اين مسأله كه ايمان مراتب دارد از آيات قرآن قابل استفاده است. آياتى از قرآن كريم دلالت دارند كه ايمان قابل افزايش و زياد شدن است، و همين مسأله مى رساند كه ايمان يك درجه ندارد. برخى از اين آيات را با هم مرور مى كينم:
ـ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً;( انفال / 2)
مؤمنان، همان كسانى اند كه چون خدا ياد شود دل هايشان بلرزد، و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد.
ـ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدادُوا إِيماناً مَعَ إِيمانِهِمْ;( فتح / 4)
او است آن كس كه در دل هاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايمانى بر ايمان خود بيفزايند.
ـ الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً;( آل عمران / 173)
كسانى كه مردم به ايشان گفتند: «مردم‹لشكر دشمن› براى(حمله به) شما اجتماع كردهاند؛ از آنها بترسيد!» اما اين سخن، بر ايمانشان افزود.
ـ وَ لَمّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاّ إِيماناً وَ تَسْلِيماً;( احزاب / 22)
و چون مؤمنان دسته هاى دشمن را ديدند، گفتند: «اين همان است كه خدا و فرستاده اش به ما وعده دادند و خدا و فرستاده اش راست گفتند»، و جز بر ايمان و فرمان بردارى آنان نيفزود.
می بینید که نشانه های ایمان را خداوند چگونه ترسیم می کند؟
در روایات:
روايت معروفى است كه امام صادق(عليه السلام)مى فرمايند ايمان ده درجه دارد و حضرت سلمان در درجه دهم ايمان، جناب ابوذر در درجه نهم و جناب مقداد در درجه هشتم ايمان هستند.( ر. ك: بحار الانوار، ج 69، باب
32، روايت 9)
ابو عمرو زبيرى گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم:
.. قربانت گردم، ايمان را برايم شرح ده تا بفهمم، فرمود: ايمان حالات و درجات و طبقات و منازلى دارد، كه برخى از آن تمامست و بنهايت كمال رسيده (مانند ايمان اولياء خدا) و برخى ناقص است و نقصانش هم واضح است (مانند ايمان گناهكاران) و برخى راجح است و رجحانش هم زياد است (مانند كسى كه بيشتر وظائف ايمانى را انجام ميدهد).
عرضكردم: مگر ايمان هم تمام و ناقص و زياد مىشود؟ فرمود: آرى.
عرضكردم: چگونه؟ فرمود: زيرا خداى تبارك و تعالى ايمان را بر اعضاء بنى آدم واجب ساخته و قسمت نموده و پخش كرده است، و هيچ عضوى نيست، جز آنكه وظيفهاش غير از وظيفه عضو ديگر است.
يكى از آن اعضاء قلب انسانست كه وسيله تعقل و درك و فهم اوست و نيز فرمانده بدن اوست كه اعضاء ديگرش بدون رأى و فرمان او در كارى ورود و خروج ننمايند.
و ديگر از اعضايش دو چشم اوست كه با آنها ميبيند و دو گوش اوست كه با آنها ميشنود و دو دستى كه دراز ميكند و دو پائى كه راه ميرود و فرجى كه شهوتش از جانب اوست و زبانى كه با آن سخن ميگويد و سرى كه رخسارش در آنست.
پس هر يك از اين اعضاء وظيفه ايمانيش غير از وظيفه ايمانى عضو ديگر است، طبق دستورى كه از خداى- تبارك اسمه- رسيده و قرآن بآن ناطق و گواه است.
بر دل واجب شده غير از آنچه بر گوش واجب شده، و بر گوش واجب گشته غير از آنچه بر چشم واجب گشته و بر چشم واجب آمده غير آنچه بر زبان واجب آمده: و بر زبان واجب گرديده غير آنچه بر دست واجب گرديده، و بر دست واجب شده غير آنچه بر پا واجب شده و بر پا واجب گشته غير آنچه بر فرج واجب گشته و بر فرج واجب آمده غير آنچه بر رخسار واجب آمده است.....
که در ادامه همین حدیث معنای ایمان نسبت به اعضا و جوارح شرح داده شده است که در این پست براتون کاملش رو گذاشتم می تونید مطالعه کنید.
آموزشی: درجات ایمان چیست و راه رسیدن به آن کدام است؟
ویرایش توسط kamanabroo : 27th November 2014 در ساعت 10:28 PM
26th november 2014 02:02 am #49
parsa_1988پاسخ : تفکراتي از جنس نور
امام علی ع: از نشانه های ایمان راست گوییست یا شایدم گفتن باایمانترینتون راستگوترینتونه یا یه چیزی تو همین مایه ها
سلام جناب پارسا
عذر تاخیر ( امتحانات سنگین میان ترم دارم فرصت حضور به موقع نبود )
خیلی ممنون از حضورتون توی تاپیک ...
صحبت شما کاملا درسته . بله خدا فرموده حفظ جان از خطرات بر هر کسی واجبه ...
ولی به علت تفاوتی که در سبک و نوع حرکت و شرایط خاص امام حسین علیه السلام بود ، معصومین و بزرگان ما اجازه زیارت با وجود شرایط خطر رو ( به جهت پایداری موارد و مصالحی ) دادن که علاوه بر روایت ها، داستان ها و احکام فقهی وارده صحه بر این مطلب میذارن
قسمت دوم نوشته تون ، عرض من نبود . اگه منصفانه متن رو مطالعه کرده باشید چند تا روایت با منبع معرفی کرده بودم !
چون با شریف تا حالا برخوردی نداشتم جهت آشنایی مراجعه به پروفایل تون کردم و پست تون رو که یه روز بعد از درج این صفحه گذاشته بودین رو به طور تصادفی مطالعه کردم .
خوبه به حرف هایی که می زنیم عامل باشیم (این قسمت رو برای یاد آوری خودمم نوشتم )
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر
نوشته اصلی توسط طلیعه طلا
![]()
- اگر در راه زیارت او؛ پس از حبس، کتک بخورد، چه پاداشی دارد؟
- برای هرضربه ای، یک حوری بهشتی برای اوست.( کامل الزیارات، ص 124 )
[/QUOTE]
سلام جناب نوآور
1. پیامبر قبل از رحلت شون دو تا امانت گرانبهای جدا نشدنی رو بهمون توصیه کردن
ما مجاز نیستیم از معنی ظاهری عبارات قرآنی و روایی که باطنی عمیق تر دارن برداشت شخصی داشته باشیم
2. با در نظرگرفتن تفاوت های فردی باید پاداش های مختلفی تعریف شده باشه ...
تعداد کمتری از افراد به واسطه بالا بودن ظرفیت وجودی شون و تقید و اعمالی که ازشون سر میزنه ، پاداش رو بالاترین حد درجه یعنی خود خدا می خوان نه مراتب پایین تر .
پس حوری بهشتی منافاتی با سختی ای که متحمل میشن نداره .
3. مطلب بعدی این که اصلا حوری از منظر شما چیه که توصیف ظاهری زیبا رو بهش متصل کردین ؟
شاید منظور این روایت این باشه شما به جهت میزان خلوص و رفتار نیت فعلی و فاعلی تون می تونید از نعمات الهی در بهشت منتفع بشید
4. مطلب شما درست ! ولی ما نمیتونیم با دو دو تا کردن علم ناکافی مون به ارزیابی و نقد مسایل دینی که همه جانبه در نظر گرفته شده بپردازیم و اون ها رو به این شکل ارزیابی کنیم یا گاها تو مباحثی که انجام میشه ربوبیت و عدل خدا رو زیر سوال ببریم
همون طور که خودتون می دونید به جهت شرایط حاکم ایجاد شده موارد ویژه و استثنائات کمی تو احکام فقهی نداریم
مثل وجوب زیارت امام حسین علیه السلام با وجود خطر که سفر زیارتی حج رو تو چنین حالتی حرام اعلام کردن یا خوردن تربت سید الشهدا علیه السلام به جهت شفا رو که خوردن خاک حرام اعلام شده ( یعنی یه فرد میتونه با کاری که انجام میده و اتصالی که ایجاد می کنه قوانین صوری ساخته شده توسط من بنی بشر رو زیر پا بذاره و فرتر بره که هیچ ... بلکه میتونه واسط بی نظیری برای رسیدن سهل و سریع تر من به مقصدمم بشه )
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر
همکار تالار علوم تربیتی
دوست جدید
شرایط الان مد نظرتون هست یا اون موقع؟
اون موقع اگر بودم به جا قطع شدن دستام فرهنگ حسین رو به بقیه معرفی میکردم.
الان هم همینه اول نماز حسین بعد عزای حسین اول خوب بودن بعد مهم بودن اول مفید بودن بعد مسئول بودن
به نظر شما چقدر از اون افرادی که دستشون قطع شد کاملا راه حسین رو فهمیده بودن من ادعا نمیکنم راه حسین رو میرم من میگم حسینی بودن سخته ولی باید تلاش کرد تا این راه رو به بقیه فهموند نه این که دستت رو قطع کنی اگر اونا که دست قطع میکردن کارشون درست بود پس ایناهم کارشون درسته
خواهرم فارغ از هر دین و آیین مهربانی را بیاموز
هشدار! خرافه، همیشه با لباس تقدس مذهبی و روایات جعلی خودش را در ذهنمان فرو می کند.
ویرایش توسط محمد حسین بابایی فرد : 28th November 2014 در ساعت 12:01 PM
همکار تالار علوم تربیتی
فرمایش شما یعنی اشراف به مباحث تاریخی و حکومتی اون دوره از ابعاد مختلف رو دارید الحمدلله
پس منتظر مطالب تون تو این زمینه ها هستم
لطفا تو شرح مباحثات تون این مولفه ها رو هم بگنجونید:
هدف ، مقصد ، شرایط فرد و جامعه ، راهکارهای پیشنهادی ، عملکرد ، بازخورد جمعی و فردی
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)