دیشب که کلا چند دقیقه واسه امتحان امروز بیشتر نخوابیدم توی خوابم ی اتفاق بدی افتاد...
سر صبح بعد از اینکه خبر رسید امتحان لغو شده،مادرم ازم خواست کمی کمکشون کنم،توی همین حین که یه وسیله رو با مادرم داشتیم حمل میکردیم پای مادرم رفت روی لپ تابم که البته خودم جای خوبی نذاشته بودمش...
خلاصه مانیتور لپ تابم شکست واینم روز خوش مارو تکمیل کرد...بازم خداروشکر ی صدقه انداختم که حداقل اتفاق بدتری نیوفتاده..خواب بدی که دیده بودم پ بی دلیل نبوده..
الانم که دارم خاطرات شیرینمو با لپ تابی که ی چیش دیده میشه ی چیش سیاهه مینویسم...توی نوبه ی خودش واسم بی نظیره...![]()




پاسخ با نقل قول


.gif)




آخه بهمون گفتن تا 3 شنبه بیایم.












چقدر خوشحالم که فقط نه روز تا عید مونده،چیدن سفره ی هفت سین، عید دیدنی،عیدی گرفتن
خیلی خوبههههه دوباره همه دور هم جمع میشیم



خدا همه ی بنده هأش رو دوست دأره حتی بیشتر از پدر و مادرشون حتی کسایی که مأ دوستشون ندأریم پس سعی کنیم همه رو دوست دأشته بأشیم


علاقه مندی ها (Bookmarks)