این خاطرات مرز بندی شده است و امیدوارم دوستان خواننده به حق خود وفادار و در مرز و گلیم خود زبان نوشتاری را داشته باشند و از نظرات و نقد های بی مرز بر ما نداشته و هرگز مرز این خاطرات شخصی را نقص نکنند.
نیش باز مبارک ،تبسم
در جست به کاوش گری خود مشغولیم امروز در بعد هم تفکری و هم رخ داده ای اندیشه ها منش و رفتار ادبیاتی گروهی خشن و گروهی رمانتیک و گروهی حرف حق در حساب خود دارند را برای این بحث و جدال در دایره مرکزی شعاع چند متری خود یا چندین کیلومتری خود در یک بحث ارئه نمودند و در آنجا متحیر به این جمله استاد خویش رسیدم . هر چه حرف حق بزنی به گوش مبارکشان به مانند یاسین در گوش ..... می ماند . و مرغ همسایه در این اجتماع یک پا که چه بگویم گمانم معلول است مرغ همسایه و این معنا در ذهنیت خواننده اجرا می شود که سمفونیک ریتم ارکستری مد و پوشاک حتی در ذهن های مد گرا هم دیگر اثر کرده و باز پس انچه در کتب های اشتباه و علوم غریبه و آنچه در اجتماع به اشتباه یاد گرفتند مرحومه اخلاق دینی و حتی تاریخی به کلمه های بی معنی دار رسیده و ازادی را در این باب مثل اون یارو باب دیده اند . روی همین به این نتیجه رسیدیم که مراقب اطرافیان بحث کننده باشیم و زیادی به انها در بحث و تبادل اندیشه نزدیک نشویم می ترسیم خشتک اعصاب جر بخورد تیک تاک اعصاب در ثانیه های بحث به این بیماری خشم و ناراحتی و تعجب از کند ذهنی ها ،سکته روحی بزنیم و بحث بیمار و مجبور شویم سکوت اختیار کنیم! البته برای جستو جو به دنبال گروه هوشیاران پنهان هنوز می گردیم تا در این اجتماع بلاخره چند تن عاقل از شعوریت علمی و دینی و به دور از افراط و تفریط پیدا کرده و هم نشینی اختیار کنیم .
مرز بندی شده در تاریخ و زمان
یکشنبه - ۱۱ اسفند ۱۳۹۲
الأحد - ٣٠ ربيع الثاني ١٤٣٥
Sunday - 2014 02 March



پاسخ با نقل قول


رفتم داخل نمازخونه (محل راي گيري) و خب سخنراني كردم به عنوان كانديدا
بعد خب راي گيري كردن با اختلاف زياد اول شدم منتها راي ها رو يه جوري ابطال كردن كه من با اختلاف 2 راي سوم شدم ولي خودشون ميدونستن كي اوله در حقيقت و خب بدجور ضايع كننده بود براشون. اينجاست كه فهميدم رو حمايت دخترا حساب نكنيد چون شديدا اهل كوفه هستن 





دو ساعت تمام همینجوررررررررررررررررررر فقط درس داد و ماها نیز این چنین حسرتانه به جعبه شیرینی مینگریستیم که عایا عمرمان قد میده از شیرینیا بخوریم یا نه
منم داشتم تند تند یه نکته ای رو که قبلش گفته بود مینوشتم تا یادم نره یه دفعه ای وسط حرفش برگشت گف ههه
این خانمو چقده تند تند داره اینارو مینویسه کل کلاس رف رو هوا
و من نیز همچنین
و بعد اون من
و کل کلاس
اومدم توو یه نیم نگاه از پهلو بهم انداخت! گفت عمه اینطرف نیا دستم میلرزه!
راما!!!!؟؟؟؟
رو کمدم نقاشی کشیدی!!!!!؟

عه عمه خب چیکار کنم؟ رو دیوارا دیگه جا نیست! خودت ببین!!!!!
من بچه بودم!!!!! اونوقت از شما یاد گرفتم؟


تا حالا تو عمرمون هم ندیده بودیم چی هستش فوتبال دستی اما 



علاقه مندی ها (Bookmarks)