همه چی از یه هفته پیش شروع شد که حالم خوب نبودولی به کسی نگفتمو خودمو خیلی خوب نشون دادم معمولا وقتی ناراحتم به ساغر یا سلیناز میگم ولی این بار به هیچ کس نگفتم
آخه کهکشان میگه حالت بده به کسی نگو سعی کن خوب باشی واسه همین همیشه سعی میکنم پیش محمد خیلی شاد باشم
حتی اگه خوب نباشم
کل این هفته رو به سختی گذروندم بدون این که به کسی بگم حالم خوب نیست
تا این که دیشب یهو ترکیدم اصلا حالو حوصله نداشتم با هر کس که حرف زدم یه جوری ناراحتش کردمدیشب اول با ساغر حرف زدم کلییییییییییییییییییییییی ییییییییییییی اذیتش کردم انقدر بداخلاق بودم که نگو
خودمم گاهی به این کارام شک میکنم
بعدش با سلیناز حرف زدم چشمتون روز بد نبینه حال اونم بدجور گرفتم دیشب اصلا تو فاز خوبی نبودم
خدا منو بکشه که دوستامو ناراحت کردم
![]()



ولی به کسی نگفتمو خودمو خیلی خوب نشون دادم معمولا وقتی ناراحتم به ساغر یا سلیناز میگم ولی این بار به هیچ کس نگفتم
حتی اگه خوب نباشم
خودمم گاهی به این کارام شک میکنم
خدا منو بکشه که دوستامو ناراحت کردم
پاسخ با نقل قول


البته حیف که ناراحت و غمگین بود
.gif)

ahman raftm danshgah..dustamu dobare didm......va az ye etfaqi khyli khoshhal shodm..khyli ziad.


اومدم نشستم پشت سیستم و دست به چونه و دلخور!!! یکم گذشت یدفعه دیدم تق تق تق تق کاغذو کشید داخل








علاقه مندی ها (Bookmarks)