یادمه بچگی هام وقتی می رفتم بهشت زهرا سعی می کردم پام روقبرا نره !
تا رو یکیشون می رفت، جیگرم آتیش می گرفت چشامو می بستم، تو دلم براش صلوات
می فرستادم
چند سال گذشت..... من بزرگتر .... مرده ها بیشتر...قدیمی ها پوسیده تر .....
جدیدی ها با سنگ شکیل تر...
نمی دونم امروز روی چندتا قبر پام رفت....برای چندتا یادم رفت صلوات بفرستم ...
اما راستش ، امروز یه چیزی فهمیدم
ما که دلمون نمی اومد حتی روی مرده ها پا بذاریم
این روزها چقدر راحت روی زنده ها واحساسشون پا می ذاریم
کاش همون بچه می موندیم...
************************
سلام اقا. خوبی؟
اومدم بهت بگم. ممنونتم. چون هر وقت صدات زدم دستم گرفتی. هزاران بار قول دادم و زیر قولم زدم. اما باز تنها نگذاشتی.. اقا جون. دوستان گفتن دلنوشته. بنویس. منم اومدم برای شما بنویسم.
بنویسم که چقدر غــــــــم تو زندگیم. اومد وتا صدات زدم دستم گرفتی ونگذاشتی بیفتم.
اقا جون. معجزه زیاد ازت دیدم. اما اقا جون .من پر از گناه. من پر از دروغ.
روم نمیشه بگم برای من واسطه شو.اومدم ازت خواهش
کنم برای بابام / برای اون / که خودت شاهدی همیشه برای همه خوب بوده.
واسطه شو. که باز خنده از ته قلب وبدون فکر رودلش بیاد. آقا جون
کمکمون کن . ودستمون رها نکن.
علاقه مندی ها (Bookmarks)