
یار همراه
هیچ تنها و غريبي
طاقت چشمات و نداره
هر چي دريا رو زمينه
قد چشمات نمي تونه
ابر باروني بياره
وقتي دلگيري و تنها
غربت تمام دنيا
از دريچه قشنگ
چشم روشنت مي باره
نمي تونم غريبه باشم
توي آيينه چشمات
تو بذار که من بسوزم
مثل شمعي توي شبهات
توي اين غروب دلگير جدايي
توي غربتي که همرنگ چشات
هميشه غبار اندوه روي گلبرگ لباته
حرفي داري روي لبهات؛
اگه آه سينه سوزه
اگه حرفي از غريبيت
اگر گرماي تموزه
تو بگو به اين شکسته
قصه هاي بي کسيت و
اضطراب و نگرانيت
حرفهاي دلواپسيت و
نمي تونم غريبه باشم توي آيينه چشمات
تو بذار که من بسوزم
مثل شمعي توي شبهات
نمي تونم تمي تونم
نمي تونم نمي تونم
ویرایش توسط رضوس : 30th January 2013 در ساعت 09:57 PM
خدایا تو آنی که آنی توانی جهانی چپانی ته استکانی.
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست/آنقدر سیر بخند که غم از رو برود
انتخاب سریع یک انجمن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

قبل از هر گونه فعالیت در سایت به قوانین توجه نمایید.


پاسخ با نقل قول
علاقه مندی ها (Bookmarks)