همكار تالار باغبانى
همكار تالار باغبانى
من باید کارگردان می شدم ....
هر کی به من می رسه ،بازیگر از کار در میاد !
- - - به روز رسانی شده - - -
من باید کارگردان می شدم ....
هر کی به من می رسه ،بازیگر از کار در میاد !
آخرین برگ سفرنامه باران اینست
که زمین چرکین است
کاربر جدید
الان آرومم
ولی احساس میکنم بازیچه ام
نه بازیچه ی خدا
هرگز
خدارو به بازی چه کار؟
نه بازیچه ی مردم
هرگز
مردم بند شبانه روز خودشونن
من بازیچه ی افکارم
بازیچه ی منطق بی منطقتناقض
این جا دیار دلگیر هبوط آدم است
دوست آشنا
هی دور ور حق بپری معترضی
اصلن تو همین که بشری معترضی
بالا ببری دو دست خود را خوب است
یک دست که بالا ببری معترضی
- - - به روز رسانی شده - - -
نه بخشش بی حساب را فهمیدی
نه جبر در انتخاب را فهمیدی
صد مرتبه من عیب تو را پوشاندم
تا فلسفه حجاب را فهمیدی
دوست آشنا
آنروز که روز امتحان برگردد
با یک ورق اوضاع جهان برگردد
انگشت اجازه مرا خم نکنید
تا مشت شود به سمت تان برگردد
دوست آشنا
دیدی که همیشه خشک و تر می سوزد
یعنی همه چیز سر به سر می سوزد
پس سعی نکن خشک مقدس باشی
چون هیزم خشک زودتر می سوزد
چقدر می تپد دلــم که خالی حـیـاط را
قشنگ خـط خـطـی کنم
و با مـداد شـمـعـی ام دو گونه ی سپید مــاه را
صــورتــی کنم
چقدر می تپد دلــم که پله های خــانـه را
دوتا یـکـی کنم
و التماس میکنم اجازه ام دهید
هـنـوز بـچـگـی کـنـم...
وطـنم /ایـــرانم/!
عیـد آن روز مبارک بـادم
کـه تو آبادی و مـن آزادم ...
به قول ياس:
از چي بگم برات
انتظار داري چه چيزي از جيب من دراد.......![]()
کاربر جدید
خدایـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــادوست دارم
توهم منـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــودوست داشته باش...
فقط همین![]()
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)