ای سلسله موی تو سر سلسله از عشق
بنواز دمی تا که کنم هلهله از عشق
دل سوخته از خال لب و شعله ی چشمت
نگذاشته تا آنکه کنم یک گِله از عشق
سرمایه ی جان از کف خود داد وجودم
حیران شده دل بر سر یک مسئله از عشق
مجنون صفتان از غم هجران تو دل خون
آغاز گر نقطه این مرحله از عشق
در دایره "میم" تو عالم شده مجنون
یک "میم" تو تنها سر یک سلسله از عشق
تا "میم" رسد بر سر "یِ" جان به لب آید
باز آی که شد سست سر قافله از عشق
ای نی ز چه رو پلک تو سنگین شده از خواب
هش دار، مگیری قدمی فاصله از عشق
برخیز که شد صبح فرج با قدم یار
خواندیم چو یک رکعت این نافله از عشق
علاقه مندی ها (Bookmarks)