دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 224 از 297 نخستنخست ... 124174214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234274 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 2,231 تا 2,240 , از مجموع 2961

موضوع: دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

  1. #2231
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    عمران
    نوشته ها
    19
    ارسال تشکر
    191
    دریافت تشکر: 88
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    911417008's: جدید39

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    آآآآآآآآآآآآآآههههههههههه هههه
    کمر شکست
    وای
    نیاز به اورتوپت دارم
    کمکککککککککک
    آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیوانه زدند...........

  2. 2 کاربر از پست مفید 911417008 سپاس کرده اند .


  3. #2232
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    از همان هایی که ستاره ها را درشت می کند
    بگذاری لب طاقچه چشمانت
    بروی کویر
    ستاره ها را ببینی ...

    دست درازی کنی
    ستاره ای کف دستانت ذوب شد
    قلبت فریاد بزند ...


    چقدر می خواهم بروم
    کویر
    میان آسمان و زمین کسی بجای من
    زندگی کند
    و بعد
    سبک شوم
    برگردم

    ...
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  4. 7 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  5. #2233
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    باور کن زمین خیری نیست.نیا!
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  6. 5 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  7. #2234
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    نوشته ها
    1,185
    ارسال تشکر
    1,675
    دریافت تشکر: 6,529
    قدرت امتیاز دهی
    24597
    Array
    "مهدی"'s: جدید17

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط هارمونی کا نمایش پست ها
    باور کن زمین خیری نیست.نیا!
    دروغ میگه. بیا
    تو روحتو به من فروختی، لازمه بهت یادآوری کنم؟ یادته اون شبی رو که به خدا گفتی حاضری هر کاری بکنی تا یه قرار داد ضبط بگیری؟ تو نمی تونی یه روحو بکشی حتی اگه بخوای

  8. 5 کاربر از پست مفید "مهدی" سپاس کرده اند .


  9. #2235
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    مهندسی اپتیک ولیزر
    نوشته ها
    180
    ارسال تشکر
    1,200
    دریافت تشکر: 833
    قدرت امتیاز دهی
    88
    Array
    optici's: جدید56

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط homeyra نمایش پست ها
    پیرزنه که حداقل هشتاد سال داشت تو مترو کنار من نشسته،یه عالم باهام حرف زد و منم مخ درد گرفتم و داشتم از سردرد توی فضا سیر میکردم...
    حالا ایناش به کنار ،برگشته به من میگه یادش به خیر بیست سال پیش که بیست سالم بود...
    خودمون هم در سن 80سالگی همین جوری میشم تازه شاید بگیم 10ال پیش که 20ساله بودم

    - - - به روز رسانی شده - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط homeyra نمایش پست ها
    پیرزنه که حداقل هشتاد سال داشت تو مترو کنار من نشسته،یه عالم باهام حرف زد و منم مخ درد گرفتم و داشتم از سردرد توی فضا سیر میکردم...
    حالا ایناش به کنار ،برگشته به من میگه یادش به خیر بیست سال پیش که بیست سالم بود...
    خودمون هم در سن 80سالگی همین جوری میشم تازه شاید بگیم 10ال پیش که 20ساله بودم

    - - - به روز رسانی شده - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط homeyra نمایش پست ها
    پیرزنه که حداقل هشتاد سال داشت تو مترو کنار من نشسته،یه عالم باهام حرف زد و منم مخ درد گرفتم و داشتم از سردرد توی فضا سیر میکردم...
    حالا ایناش به کنار ،برگشته به من میگه یادش به خیر بیست سال پیش که بیست سالم بود...
    خودمون هم در سن 80سالگی همین جوری میشم تازه شاید بگیم 10ال پیش که 20ساله بودم

  10. 5 کاربر از پست مفید optici سپاس کرده اند .


  11. #2236
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    الکترونیک
    نوشته ها
    1,528
    ارسال تشکر
    11,753
    دریافت تشکر: 9,183
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    setayesh shb's: خوشحال3

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    منو ارزشیابی استادام همین الان یهویی
    من:
    استادا:

  12. 7 کاربر از پست مفید setayesh shb سپاس کرده اند .


  13. #2237
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط setayesh shb نمایش پست ها
    منو ارزشیابی استادام همین الان یهویی
    من:
    استادا:

    چنين است رسم سراي درشت

    گهي پشت به زين و گهي زين به پشت
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  14. 9 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  15. #2238
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    سلام
    برادرم ، احمدرضا ، کلاس دوم ابتدایی هست ، می دونید اغلب ...
    امروز صبح خیلی زود (4:00) بیدار شد ، خیلی ناراحت که وااااااای مشقامو ننوشتم ، خـــــــــــــــــیلی مشق دارم ... چیکار کنم ، وقت ندارم ، دیرم میشه ...

    هیچ وقت اینجوری ندیده بودمش ...
    یک هفته هست مشق ننوشته به خودم رفته (که از یک طرف خوبه و از یک طرف نامطلوب) من از اول دبیرستان تا به الآن فقط سه الی چهار جزوه نوشتم و لا غیر
    صبح ګفتیم که امروز جمعه هست بخواب هنوز ، امروز می نویسی و خلاصه راضی شد ...
    همیشه هم به طور خیلی حرفه ای لحظه ی انجام تکالیف یا پاش یا دندونش یا سرش یا دستش یا انګشتش درد میګیره
    حالا امروز هر چی بهش میګیم تکالیفت رو انجام بده ، یا بازی می کنه یا برنامه نګاه می کنه یا راجع به مسائل مختلف صحبت می کنه ...
    الان با کلی یادآوریِ امروز صبح یکی از تکالیفش رو انجام داده ، که البته اولین مرتبه هست من انشا نویسیش رو می بینم ...
    اینم از انشاش : (بهم ګفت تصویر هم بذارم که کارتونی پیدا نکردم
    )




    یکی بود یکی نبود ...
    غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود ...
    خاله پیرزن یک روز که داشت نان های خوش مزه اش را می پخت ، یکی از آن نان ها در تنور افتاد ...
    مورچه خاله پیرزن را دید و ګفت : «خاله به تنور ، مورچه اشک ریزان»
    ګنجشک که این را شنید ، رفت بالای شاخه ی یکی از درخت ها ...
    درخت ګفت : ګنجشک چرا پر ریزان ؟
    ګنجشک ګفت : «خاله به تنور ، مورچه اشک ریزان ، ګنجشک پر ریزان»
    درخت که آن را شنید ، برګ هایش ریخت ...
    مرد ماست فروش آمد و ګفت : درخت چرا برګ ریزان؟
    درخت ګفت : «خاله به تنور ، مورچه اشک ریزان ، ګنجشک پر ریزان ، درخت
    برګ ریزان»
    مرد ماست فروش ماست ها را روی سرش ریخت ...
    خاله پیرزن دیګر نان ها را پخت و به مرد ماست فروش ګفت : ماست ها را از روی سرت پاک کن ...
    مرد خوشحال شد ...

    ***

    حرفی ندارم
    ویرایش توسط "VICTOR" : 2nd January 2015 در ساعت 05:31 PM

  16. 8 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  17. #2239
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    شیمی
    نوشته ها
    12
    ارسال تشکر
    1
    دریافت تشکر: 25
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    The one's: خوشحال3

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    من امروز تونستم علاوه بر اینکه به یک نفر کمک کنم درسشو یاد بگیره به یک دوست صمیمی کمک کردم تا حرف دلشو به کسی که دوستش داره بزنه.

  18. 6 کاربر از پست مفید The one سپاس کرده اند .


  19. #2240
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط evin Allah نمایش پست ها
    سلام
    برادرم ، احمدرضا ، کلاس دوم ابتدایی هست ، می دونید اغلب ...
    امروز صبح خیلی زود (4:00) بیدار شد ، خیلی ناراحت که وااااااای مشقامو ننوشتم ، خـــــــــــــــــیلی مشق دارم ... چیکار کنم ، وقت ندارم ، دیرم میشه ...

    هیچ وقت اینجوری ندیده بودمش ...
    یک هفته هست مشق ننوشته به خودم رفته (که از یک طرف خوبه و از یک طرف نامطلوب) من از اول دبیرستان تا به الآن فقط سه الی چهار جزوه نوشتم و لا غیر
    صبح ګفتیم که امروز جمعه هست بخواب هنوز ، امروز می نویسی و خلاصه راضی شد ...
    همیشه هم به طور خیلی حرفه ای لحظه ی انجام تکالیف یا پاش یا دندونش یا سرش یا دستش یا انګشتش درد میګیره
    حالا امروز هر چی بهش میګیم تکالیفت رو انجام بده ، یا بازی می کنه یا برنامه نګاه می کنه یا راجع به مسائل مختلف صحبت می کنه ...
    الان با کلی یادآوریِ امروز صبح یکی از تکالیفش رو انجام داده ، که البته اولین مرتبه هست من انشا نویسیش رو می بینم ...
    اینم از انشاش : (بهم ګفت تصویر هم بذارم که کارتونی پیدا نکردم
    )




    یکی بود یکی نبود ...
    غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود ...
    خاله پیرزن یک روز که داشت نان های خوش مزه اش را می پخت ، یکی از آن نان ها در تنور افتاد ...
    مورچه خاله پیرزن را دید و ګفت : «خاله به تنور ، مورچه اشک ریزان»
    ګنجشک که این را شنید ، رفت بالای شاخه ی یکی از درخت ها ...
    درخت ګفت : ګنجشک چرا پر ریزان ؟
    ګنجشک ګفت : «خاله به تنور ، مورچه اشک ریزان ، ګنجشک پر ریزان»
    درخت که آن را شنید ، برګ هایش ریخت ...
    مرد ماست فروش آمد و ګفت : درخت چرا برګ ریزان؟
    درخت ګفت : «خاله به تنور ، مورچه اشک ریزان ، ګنجشک پر ریزان ، درخت
    برګ ریزان»
    مرد ماست فروش ماست ها را روی سرش ریخت ...
    خاله پیرزن دیګر نان ها را پخت و به مرد ماست فروش ګفت : ماست ها را از روی سرت پاک کن ...
    مرد خوشحال شد ...

    ***

    حرفی ندارم
    آهان...
    مفهوم داستان رو برام توضیح داد برادرم، و گفت اینجا هم برای واضح شدن برای شما بنویسم

    ایشون میگن: خاله پیرزن وقتی یکی از نون هاش به داخل تنور میفته، خم میشه تا نون رو برداره و مورچه که این صحنه رو میبینه فکر می کنه، خود خاله پیرزن به داخل تنور افتاده و به گوش بقیه میرسه تا اینکه آقای ماست فروش هم متوجه این خبر میشه... برای همین ناراحت میشه و از روی ناراحتی ماست ها رو میریزه روی سر خودش...
    و بعد که خاله پیرزن نون ها رو می پزه و میره سمت آقای ماست فروش، آقای ماست فروش خاله پیرزن رو میبینه و از سالم و زنده بودنش خوشحال میشه...

    جریان اینطوری بود... بعله

  20. 7 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


صفحه 224 از 297 نخستنخست ... 124174214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234274 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 29th November 2014, 09:41 PM
  2. خبر: برنامه‌هاي حمايت از دانش‌آموزان نخبه اجرا مي‌شود
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار عمومی نخبگان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 4th January 2013, 11:24 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th November 2011, 08:42 AM
  4. مقاله: راهبردهاي آموزشي اشاعة مديريت دانش
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd February 2010, 10:16 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th January 2010, 07:28 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •