دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 261 از 297 نخستنخست ... 161211251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 2,601 تا 2,610 , از مجموع 2961

موضوع: دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

  1. #2601
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    كارشناسي برستاري
    نوشته ها
    691
    ارسال تشکر
    2,195
    دریافت تشکر: 3,080
    قدرت امتیاز دهی
    3683
    Array
    سروه74's: جدید113

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    خدا شاهده از دیشب تاحالا مریضم
    5ساعت درست وحسابی نخوابیدم
    بخدا ازبس مریض نمیشم کسی باورش نمیشه مریضم
    ازدیروز تاحالا دوستم اینجاست کنارمه
    دیشب من خوابم نمیبرد درد داشتم 3شب بود چندبارصدام زد گفتم چیه
    گفت میخوام یه سوالی ازت بپرسم
    منم فک کردم چیه سوالش
    برگشته میگه اژین(یکی ازدوستامه) دندوناش وکجا ارتودنسی کرده
    خدا شاهده اگه مریض نبودم یکی میزدم توپهلوش
    زندگی بهتر ازاین ​نمیشه

  2. 7 کاربر از پست مفید سروه74 سپاس کرده اند .


  3. #2602
    استعداد برتر سایت
    رشته تحصیلی
    برق-الکترونیک
    نوشته ها
    53
    ارسال تشکر
    383
    دریافت تشکر: 229
    قدرت امتیاز دهی
    24
    Array
    fantastic girl2's: خوشحال

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط طلیعه طلا نمایش پست ها
    سلام
    من نماینده و خلیفه تام خدا بر روی زمین هستم ... امرتون ؟
    بهش بگید خیلی دلم ازش گرفته
    ازش بپرس با همه بنده هات این طوری بازی میکنی؟
    دیگه خدا که شما باشی و این طوری به من توجه نکنی من به دیگه به چی میتونم امیدوار باشم؟
    خسته شدم
    درد من تنهایی نیست بلکه مرگ ملتی است که گدایی را قناعت،
    بی عرضگی را صبرو با تبسمی بر لب؛ این حماقت را حکمت خدا می نامند.(گاندی)

  4. 5 کاربر از پست مفید fantastic girl2 سپاس کرده اند .


  5. #2603
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    شیمی
    نوشته ها
    235
    ارسال تشکر
    2,189
    دریافت تشکر: 865
    قدرت امتیاز دهی
    246
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    امروز شاید یه امتحان بود این اتفاق
    باید صبورتر باشم تو انجام پروژه ام
    نمونه ام سوخت چون سپردم اش به یکی تا خاموشش کنه ولی یادش رفت
    اینم یه امتحانه
    نشونم داد دارم از تکیه گاه واقعی ام فاصله میگیرم
    باید ازش عذرخواهی کنم کاش منو ببخشه.
    خداوندا لحظه ای مرا به حال خودم وامگذار

  6. 4 کاربر از پست مفید aisan. سپاس کرده اند .


  7. #2604
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط تووت فرنگی نمایش پست ها
    بیست سال عمر کمی نیست که گذشت ... بیست سال! هر چه دنبال این زمان ها می گردم پیدا نمی کنم ... یا از جیب هایم یا از مشت دستانم یا از چشم هایم تمام این زمان های زندگی فرو می ریزد و من بیهوده می نگرم ... هر چه می خواهم نردبام بگذارم زیر پایم و بروم به بلندترین نقطه این جهان، به اوج ... نمی شود ... هر چه می خواهم زمان را نگه دارم از نو شروع کنم نمی شود ... هیچ کاری از دست من ساخته نیست ؛ می بینی منی که بیست سال در این دنیا گذراندم و تلف کردم همه چیز را، هیچ کاری از دستم بر نمی آید! نه می توانم جای مدار زمین را عوض کنم نه خورشید را به تبعید بفرستم .. و نه حتی به زور به درختی سیب بگویم به بار بنشین ....دردناک است همه چیز را باختم ... گویا فقط کالبدی بودم که گذشت روزها برایش تصمیم می گرفتند نه خودم ... سال ها به تندی می گذرند ... آدم ها می آیند و می روند ... ماشین ها سرعت می گیرند و به تعمیرگاه می روند ... جان ها از تن خارج می شود و نمی دانم به کجا رهسپار می شوند ؟! ... خونی از رگ خارج می شود و دیگر بر نمی گردد .. صوت هایی شنیده می شود .. شگفت زده می شویم .. گوش هایی پرواز می کنند .. موسیقی ساخته می شود برایش دست می زنند، کسی می خواند ، صندلی ها خالی می شود ... می بینی همه چیز چنین است ... هر چه می خواهی پایداری پیدا کنی نمی توانی ... هیچ چیز پایدار نیست .. . گویی تمام زمان را بلعیدم و برای خود سن ساختم .. انگار آه شدم و بر پیکره ی دقایق ریختم .. احساس می کنم کلمات در مغزم به این و آنطرف می خورند. .. احساس می کنم زمین که می گردد من سقوط می کنم و جاذبه برای من عمل نمی کند ... همه چیز را باختم .. شوق به فردا در من ملایم شده است ؛ دیگر صبحگاه بدون کوک ساعت بیدار می شوم .. زندگی شده است جادو .. باید کسی بیاید و جادوگری بداند ... باید کسی دست مرا بگیرد و ار جدید راه رفتن به من بیاموزد .. باید کسی مرا بیدار کند .. بگوید زمستان دارد تمام می شود و من برایش بگویم چه خواب هایی دیده ام .. احساس می کنم تمام این بیست سال خواب بوده ام .. خوابی که در آن سکوت بود و شیرینی ها چون لیموشیرین قاچ خورده تلخ می شدند .. باید بخواهد از من که برایش خواب هایم را تعریف کنم .. باید حوصله داشته باشد که بشنود بیست سال از عمر کسی را که قرار بود به خودش افتخار کند! و بعد بگوید از بهار جدید تو یک ساله می شوی .. تو بیدار ... باید آغاز کنی زندگی را، چون مرا امید دهد بگوید زندگی بسیار زیباست ...
    کاش اردیبهشت آن سال بجای من، ستاره ای می گذاشتی در سمتِ کورترین نقطه آسمانت و نامش هم نیلوفر ... کاش یک ستاره بودم که تو هر شب به آن نگاه می کردی و آرزوی داشتنت را داشتی، راستی شنیده ای از قدیمی ها که هر کسی یک ستاره ای دارد؟ کاش آن ستاره ی تو، من بودم ...
    یک گذری بر صائب تبریزی بیفکنم

    این چه حرفی است که در عالم بالاست بهشت

    هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت

    دوزخ از تیرگی بخت درون تو بود

    گر درون تیره نباشد ؛ همه دنیاست بهشت...


    و سپس گذری بر اسعد گرگانی

    گر امیدم نماند؛ وای جانم

    که بی امید یک ساعت نمانم

    و در آخر گذری بر اصتاد کپتن توتی

    هر کسی بر جهان اطراف خود تاثیری می بخشد

    گذری بر صادق هدایت که بارها اقدام به خودکشی کرد بینداز

    او که خود را پرچم دار بی هدفان دنیا میدانست !

    آری ؛ او امروز از برترین نویسندگان و نقادان تاریخ معاصر است

    نقد های ادبی و تاریخ او؛ آثار وی...


    بقول شاعر بزرگ نمیدونم کی ! من تو یه کنسرت از استاد قربانی و جمشید فاضلی اگر اشتباه نکرده باشم!

    به رهبری استاد فرهاد فخرالدینی ؛ تصنیف اشو شنیدم!


    باز آمده بلبل خوش آواز

    با نغمه گری به گلستان ها

    تا شاید ره رهایی بنماید بند غم ز پای دل ها بگشاید

    شاید در تاریکی ها ؛ خورشید آید

    در کوی آزادی ها ره پیماید...


  8. 3 کاربر از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند .


  9. #2605
    دوست جدید
    نوشته ها
    160
    ارسال تشکر
    357
    دریافت تشکر: 628
    قدرت امتیاز دهی
    85
    Array
    nhh's: متعجب

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نمیدونم چیشده.........نمیدونم چرا تو این عالم انگار نیستم..............ونمیدونم ها وبی حسی های زیادتر .........


    وسلام به همه دوستان ................دلم برا همتون تنگ شده بوددددددددد

  10. 4 کاربر از پست مفید nhh سپاس کرده اند .


  11. #2606
    همکار تالار اخبار و کاربر فعال
    رشته تحصیلی
    الکترونیک
    نوشته ها
    2,339
    ارسال تشکر
    6,263
    دریافت تشکر: 9,972
    قدرت امتیاز دهی
    16030
    Array
    m.g.s.t.r's: بی حوصله

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    امروز یه نصفه اتفاق خوش برام رخ داد و خیلی امیدوارم بزودی به اتفاق کاملا خوب تبدیل بشه




  12. 4 کاربر از پست مفید m.g.s.t.r سپاس کرده اند .


  13. #2607
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    كارشناسي برستاري
    نوشته ها
    691
    ارسال تشکر
    2,195
    دریافت تشکر: 3,080
    قدرت امتیاز دهی
    3683
    Array
    سروه74's: جدید113

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    چندوقت پیش داشتیم بابچه های فامیل داشتیم راجب اینکه که ی بریم شمال وچجوری بریم وخلاصه از اینجور حرفا حرف میزدیم
    که خواهر من گفت آدم بانامزدش بره خوش میگذره
    دخترخالم گفت آدم با دوستاش بره خوبه
    خلاصه یکی گفت آدم باخونواده بره خوش میگذره
    نوبت من که رسید گفت ادم تنهابره به نظرمن بیشتربهش خوش میگذره
    گفتم اول میری کنارساحل میشینی ی چندساعت بعد دم دم های عصرومغرب یهو یکی از این آقاهای 40با50ساله با یه ریش پروفسوری که موهاش یه دست سفیدشده بعدش یه شلوارکنف سفیدپوشیده ویقه ی لباسشو وبازکرده رو ازدور میبینی که 2تا لیوان آبمیوه دستشه داره میاد اون اطراف
    بعد چنددیقه یهو همون اقاهم کنارته میگم میتونم کنارتون بشینم منم میگم البته ویه لیوان از آبمیوه هارو میده دستم بعد میشینم تا اخرشب باهم حرف میزنم همونجا
    اخرسرم میگم از آشنایی باهاتون خیلی خوشحال شدم
    ایشون میگن من بیشترخوشحال شدم
    خلاصه من میرم پی کارم اونم میره پی کارش
    قرارنیس که همش به عشق ختم بشه


    زندگی بهتر ازاین ​نمیشه

  14. 5 کاربر از پست مفید سروه74 سپاس کرده اند .


  15. #2608
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    دکترای حرفه ای دامپزشکی
    نوشته ها
    649
    ارسال تشکر
    1,894
    دریافت تشکر: 1,870
    قدرت امتیاز دهی
    572
    Array
    Dr.vet's: جدید21

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    حالم خیلی بده...دیروز سوار تاکسی شدم و جلو نشستم از شانس بد من یه ماشین از پارک در اومد و اینم نامردی نکرد کوبوند بهش که من بیچاره ام وسط له شدم...دستمو آوردم جلو سرم به شیشه نخوره که دستم داغون شده و زانومم له شده...مرگو به چشمم دیدم و از خواب غفلت بیدار شدم...چه روز بدی بود...
    خدایا! به ما بیاموز که معرفی خود به عنوان "دکتر فلانی" در پشت تلفن کار خوبی نیست!

  16. 5 کاربر از پست مفید Dr.vet سپاس کرده اند .


  17. #2609
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    علوم تجربی
    نوشته ها
    2,086
    ارسال تشکر
    13,004
    دریافت تشکر: 10,250
    قدرت امتیاز دهی
    27193
    Array
    solinaz's: جدید92

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    یه مدته جو زدم....از طرفی با دوستایی که باهاشون میگردم روم تاثیر گذاشته...خیلی خانواده های ریلکسی دارن..اصلا شاید خانواده ی من خیلی حساسن!در بین این همه خانواده!!!
    پنچشنبه صبح قراره با دوستام برم بیرون....قبول نکردن صبح،گفتن شب...
    حالا من!!!قراره همه چیو به خانوادم دروغ بگم..اینکه با کی میرم به غیر از دوستای خودم،کجا میرم و....چون اصلا بگمم اجازه نمیدم!بعدشم من دیگه کی میخوام بزرگ شم...!!!این سخت گیریاشون کشت منو!
    خیلی میترسم...میترسم گندش در بیاد و اعتماد خانوادم نسبت بهمو از دست بدم...این وسط گیرم...نمیدونم به خانوادم دروغ بگم یا به دوستام....نمیدونم دروغم چقدر میتونه ضرر بهم برسونه!اصلا لازمه...؟!!!من اونقدر ازادی پیدا کردم یا نه!!!!



    آینده ای بسازم که گذشتم جلوش زانو بزنهツ





  18. 5 کاربر از پست مفید solinaz سپاس کرده اند .


  19. #2610
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    چند وقته عصبانی هستم با ظاهر اروم

    به نتایجی رسیدم که باید خیلی جاها رو ترک کنم هر چقدر که براشون زحمت کشیده باشم.کلا بهم ریختم

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  20. 6 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


صفحه 261 از 297 نخستنخست ... 161211251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 29th November 2014, 09:41 PM
  2. خبر: برنامه‌هاي حمايت از دانش‌آموزان نخبه اجرا مي‌شود
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار عمومی نخبگان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 4th January 2013, 11:24 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th November 2011, 08:42 AM
  4. مقاله: راهبردهاي آموزشي اشاعة مديريت دانش
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd February 2010, 10:16 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th January 2010, 07:28 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •