دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 44

موضوع: داستان هاي بچگي خودتو اينجا تعريف كن !!

  1. #11
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    روانشناسی بالینی
    نوشته ها
    6,602
    ارسال تشکر
    29,978
    دریافت تشکر: 25,422
    قدرت امتیاز دهی
    43643
    Array
    نارون1's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : داستان هاي بچگي خودتو اينجا تعريف كن !!

    یک روزی از روزها یک پیرمرد و پیرزن که خیلی تنها بودن زندگی فقیرانه ای داشتن و همیشه آرزو می کردن یک بچه داشته باشن . یک روزی پیرمرد چند کیلو نخود خریده بود و آورده بود خونشون و به همسرش داد . وقتی پیرزن داشت اونا رو پاک می کرد یک دفعه دید یه نخود داره تتکون میخوره ، اول ترسید و فرار کرد ولی وقتی دوباره برگشت دید اون نخود که از بقیه کوچیکتر بود شروع به صحبت با او کرد . زن ، شوهرش رو صدا کرد و تصمیم گرفته بود اونو بندازه بیرون ولی هرکاری میکردن دوباره برمی گشت ، از در مینداختنش بیرون از پنجره میومد می گفت فکر کنین من بچه تونم میتونم بهتون کمک کنم . آخر پیرمرد گفت این میتونه به من کمک کنه ، خلاصه کلام با همه اصرارها پیرزن قبول کرد ، اسمشو گذاشتن پله نخودک و حالا مونده بودن چطور با این جثه کوچیکش میتونه بهش کمک کنه ولی پله نخودک هوش زیادی داشت و برای کارهای کشاورزی از هوشش استفاده می کرد .................... دیگه این پیرمرد و پیرزن به پله نخودک عادت کرده بودن ولی یک روز غم انگیز پاییزی وقتی پیرمرد برای شخم زدن با پله نخودک رفته بود سر زمین ، پله نخودک از روی دوش پیرمرد افتاد پایین و زیر پاهای گاو ماند و مرد . از اون به بعد پیرمرد و پیرزن تنهای نتنها شده بودن.و جای خالیشو احساس می کردن .


    خیلی غم انگیز بود ولی دوست داشتمممممممم

  2. 13 کاربر از پست مفید نارون1 سپاس کرده اند .


  3. #12
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    فیزیک
    نوشته ها
    4,093
    ارسال تشکر
    13,668
    دریافت تشکر: 24,625
    قدرت امتیاز دهی
    299
    Array

    پیش فرض پاسخ : داستان هاي بچگي خودتو اينجا تعريف كن !!

    حق با ناز خاتونه .برای ما که بچه جنگ و وضعیت قرمزیم تموم کارتون های قدیمی ارامش دهنده والتیام دهنده بود.کارتون هایی که حوصله بچه های امروز رو سر میاره.
    نوار قصه علی مردان ،خروس زری رو هزار بار گوش میدادیم وچقدر تصویر تو ذهنمون می ساختیم.
    یادم میاد پدر عزیزم (روحش شاد)برام قصه می گفت.
    قصه ماه پیشونی،قصه حضرت سلیمان،قصه داوود نبی و.... .
    با تمام سختی هاوفشار ها، کودکی های ما پر از شورو عاطفه و صمیمیت بود.

  4. 12 کاربر از پست مفید Rez@ee سپاس کرده اند .


  5. #13
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    شیــــمی
    نوشته ها
    1,250
    ارسال تشکر
    8,284
    دریافت تشکر: 5,345
    قدرت امتیاز دهی
    8028
    Array
    parichehr's: جدید103

    Talking پاسخ : داستان هاي بچگي خودتو اينجا تعريف كن !!

    سلام چه عکس های قشنگی گذاشتی...

    واقعا" یادش به خیر از مدرسه میومدیم خونه و کارتون تماشا می کردیم من عاشق بابا لنگ دراز بودم و پرین، ولی همه چی میدیدم حتی فوتبالیستها! ناگفته نماند در همه حال کتاب و دفتر همراه همیشگیم بود، با هم کارتون می دیدیم!

    از بین کتاب داستان ها شنگول و منگول و حبه ی انگور ، هیچ وقت از شنیدنش خسته نمی شدم. هنوزم اگه یه کوچولویی ازم بخواد براش داستان بگم همینو تعریف می کنم براش!


  6. 11 کاربر از پست مفید parichehr سپاس کرده اند .


  7. #14
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : داستان هاي بچگي خودتو اينجا تعريف كن !!

    یه شعر از اون دوران :
    در کنار خطوط سیم پیام
    خارج از ده دو کاج روییدن
    سالیان دراز رهگزران
    آن دو رو چون دو دوست میدیدند
    روزی از روزهای پاییزی
    زیر رگبار و تازیانه باد
    یکی از کاج ها به خود لرزید
    خم شد و روی دیگری افتاد
    گفت ای آشنا ببخش مرا
    چند روزی مرا تحمل کن
    ریشه هایم ز خاک بیرون است
    چند روزی مرا تأمل کن
    کاج همسایه گفت با تندی
    مردم آزار از تو بیزارم
    دور شو دست از سرم بردار
    من کجا طاقت تو را دارم
    بینوا را سپس تکانی داد
    یار بی رحم و بی محبت او
    سیم ها پاره گشت و کاج افتاد
    بر زمین نقش بست قامت او
    مرکز ارتباط دید آنروز
    انتقال پیام ممکن نیست
    عازم گشت گروه پی جویی
    تا ببیند که عیب کار از چیست
    سیم بانان بعد از مرمت سیم
    راه تکرار بر خطر بستند
    یعنی آن کاج سنگدل را نیز
    با تبر تکه تکه بشکستند

    کارتون های قدیمی :
    فعلاً موش و گربه یادم میاد ، بعد بینوایان ، بعد خونه مادربزرگه ، مدرسه موش ها و ...
    آهان دختران کوچک ، هایدی
    ویرایش توسط *FATIMA* : 18th May 2011 در ساعت 12:55 AM
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  8. 11 کاربر از پست مفید *FATIMA* سپاس کرده اند .


  9. #15
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    علوم کامپیوتر
    نوشته ها
    806
    ارسال تشکر
    3,312
    دریافت تشکر: 3,315
    قدرت امتیاز دهی
    56
    Array

    Talking پاسخ : داستان هاي بچگي خودتو اينجا تعريف كن !!

    نقل قول نوشته اصلی توسط ? ask نمایش پست ها
    حق با ناز خاتونه .برای ما که بچه جنگ و وضعیت قرمزیم تموم کارتون های قدیمی ارامش دهنده والتیام دهنده بود.کارتون هایی که حوصله بچه های امروز رو سر میاره.
    نوار قصه علی مردان ،خروس زری رو هزار بار گوش میدادیم وچقدر تصویر تو ذهنمون می ساختیم.
    یادم میاد پدر عزیزم (روحش شاد)برام قصه می گفت.
    قصه ماه پیشونی،قصه حضرت سلیمان،قصه داوود نبی و.... .
    با تمام سختی هاوفشار ها، کودکی های ما پر از شورو عاطفه و صمیمیت بود.
    سلام.. . کی گفته حوصله ما سر میره؟؟؟ من هنوزم نوار خروس زری رو حفظم: قوقولی قوقو سحر شد... سیاهی در به در شد... فرشته ها دویدن! ستاره ها رو چیدن!
    و اکثر داستانایی هم که گفتین خوندممممم
    نقل قول نوشته اصلی توسط parichehr نمایش پست ها
    سلام چه عکس های قشنگی گذاشتی...

    واقعا" یادش به خیر از مدرسه میومدیم خونه و کارتون تماشا می کردیم من عاشق بابا لنگ دراز بودم و پرین، ولی همه چی میدیدم حتی فوتبالیستها! ناگفته نماند در همه حال کتاب و دفتر همراه همیشگیم بود، با هم کارتون می دیدیم!

    از بین کتاب داستان ها شنگول و منگول و حبه ی انگور ، هیچ وقت از شنیدنش خسته نمی شدم. هنوزم اگه یه کوچولویی ازم بخواد براش داستان بگم همینو تعریف می کنم براش!
    منم به بابا لنگ دراز و آن شرلی علاقه ویژه ای داشتم و دارممممم

    اما درمورد داستانای مورد علاقه ام باید بگم بچگیام دنیای من دنیای هری پاتر بودددد
    sokutam miad... slm,hamin:-)

  10. 9 کاربر از پست مفید 7raha7 سپاس کرده اند .


  11. #16
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    شیمی کاربردی
    نوشته ها
    46
    ارسال تشکر
    527
    دریافت تشکر: 137
    قدرت امتیاز دهی
    24
    Array

    پیش فرض پاسخ : داستان هاي بچگي خودتو اينجا تعريف كن !!

    کلاغ پیری تکه پنیری دزدید و روی شاخه درختی نشست.
    روباه گرسنه ای که از زیر درخت می گذشت، بوی پنیر شنید، به طمع افتاد و رو به کلاغ گفت: …

    ای وای تو اونجایی، می دانم صدای معرکه ای داری!چه شانسی آوردم!
    اگر وقتش را داری کمی برای من بخوان …
    کلاغ پنیر را کنار خودش روی شاخه گذاشت و گفت:
    این حرفهای مسخره را رها کن اما چون گرسنه نیستم حاضرم مقداری از پنیرم را به تو بدهم.
    روباه گفت:
    ممنونت می شوم ، بخصوص که خیلی گرسنه ام ، *اما من واقعاً عاشق صدایت هم هستم
    کلاغ گفت:
    باز که شروع کردی اگر گرسنه ای جای این حرفها دهانت را باز کن، از همین جا یک تکه می اندازم که صاف در دهانت بیفتند.
    روباه دهانش را باز باز کرد.
    کلاغ گفت :
    بهتر است چشم ببندی که نفهمی تکه بزرگی می خواهم برایت بیندازم یا تکه کوچکی.
    روباه گفت :
    بازیه ؟ خیلی خوبه ! بهش میگن بسکتبال .
    خلاصه … بعد روباه چشمهایش را بست و دهان را بازتر از پیش کرد و کلاغ فوری پشتش را کرد و فضله ای کرد که صاف در عمق حلق روباه افتاد.
    روباه عصبی بالا و پایین پرید و تف کرد :
    بی شعور ، این چی بود
    کلاغ گفت :
    کسی که تفاوت صدای خوب و بد را نمی داند، تفاوت پنیر و فضله را هم نباید بفهمد!
    اگر انسانها میدانستند که با هم بودنشان محدود است محبتشان به هم نامحدود میشد...

  12. 8 کاربر از پست مفید jiferjibox سپاس کرده اند .


  13. #17
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    شــَهرسازی
    نوشته ها
    1,502
    ارسال تشکر
    3,632
    دریافت تشکر: 9,836
    قدرت امتیاز دهی
    352
    Array
    ستاره کویر's: جدید11

    Thumbs up پاسخ : داستان هاي بچگي خودتو اينجا تعريف كن !!

    با تشکر از باستان شناس ازطرح این مطلب!

    این آدرسی رو که میزارم واقعا عالیه و مرتبط با این موضوع...
    هر دهه 60ی و حتی اوایل 70.... اینقدر این مطالب براش ملموس هست که اشک تو چشماش جمع بشه.
    از دست ندید!!

    خاطرات دوران کودکی ( شاید شما یادتون نیاد ! )
    http://www.radsms.com/%d8%ae%d8%a7%d...f-%d8%b4%d9%85
    رنگین کمونِ 6 رنگ
    -----------------------------
    سوالات مربوط به بخش هنر و شهرسازی
    با ما در ارتباط باشید

  14. 8 کاربر از پست مفید ستاره کویر سپاس کرده اند .


  15. #18
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    زبان و ادبيات انگليسي/ ارشدمدیریت آموزشی
    نوشته ها
    3,050
    ارسال تشکر
    12,865
    دریافت تشکر: 11,499
    قدرت امتیاز دهی
    185
    Array
    نازخاتون's: جدید27

    پیش فرض پاسخ : داستان هاي بچگي خودتو اينجا تعريف كن !!

    نقل قول نوشته اصلی توسط hrs-m نمایش پست ها
    با تشکر از باستان شناس ازطرح این مطلب!

    این آدرسی رو که میزارم واقعا عالیه و مرتبط با این موضوع...
    هر دهه 60ی و حتی اوایل 70.... اینقدر این مطالب براش ملموس هست که اشک تو چشماش جمع بشه.
    از دست ندید!!

    خاطرات دوران کودکی ( شاید شما یادتون نیاد ! )
    http://www.radsms.com/%d8%ae%d8%a7%d...f-%d8%b4%d9%85

    ولي من همشونو دونه به دونه يادمه

    بیشتر آدم ها زمانی نا امید میشن که چیزی به موفقیتشون نمونده..در یک قدمی پیروزی دست از تلاش بر می دارند...آنها در دقیقه آخر تمامی امید خود را از دست میدهند..یک قدم مانده به خط پایان و پیروزی






  16. 7 کاربر از پست مفید نازخاتون سپاس کرده اند .


  17. #19
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    شــَهرسازی
    نوشته ها
    1,502
    ارسال تشکر
    3,632
    دریافت تشکر: 9,836
    قدرت امتیاز دهی
    352
    Array
    ستاره کویر's: جدید11

    پیش فرض پاسخ : داستان هاي بچگي خودتو اينجا تعريف كن !!

    نقل قول نوشته اصلی توسط نازخاتون نمایش پست ها
    ولي من همشونو دونه به دونه يادمه
    شیرین ولی یادش......یکم تلخ!مگه نه
    رنگین کمونِ 6 رنگ
    -----------------------------
    سوالات مربوط به بخش هنر و شهرسازی
    با ما در ارتباط باشید

  18. 6 کاربر از پست مفید ستاره کویر سپاس کرده اند .


  19. #20
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    ریاضی
    نوشته ها
    315
    ارسال تشکر
    3,765
    دریافت تشکر: 1,698
    قدرت امتیاز دهی
    30
    Array

    پیش فرض پاسخ : داستان هاي بچگي خودتو اينجا تعريف كن !!

    سلام
    باستانی جون ممنون.
    خیلی کار قشنگی کردی.
    من دوران بچگیم بیشتر از اینکه کارتون نگاه کنم بازی میکردم.
    خیلی کم کارتون نگاه میکردم. اما عاشق موش و گربه بودم.
    ما با خاله اینام تو یک ساختمون بودیم. ما طبقه پایین بودیم و خله اینام طبقه بالا.
    ولی ما و بچه های خاله ام خیلی با هم شیش بودیم و همش در حال بازی کردن بودیم.
    ولی من معمولا موش و گربه رو از دست نمیدادم.
    عاشقان نقطه پرگار وجودند ولی
    عشق داند که در این دایره سرگردانند

  20. 5 کاربر از پست مفید warrior سپاس کرده اند .


صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مقاله: ساختار پست هاي فشار قوی
    توسط BEN HOR در انجمن برق صنعتی و قدرت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th April 2011, 05:25 PM
  2. مهندسي صنايع جه تخصصي است؟
    توسط nika6749 در انجمن سایر موضوعات مهندسی صنایع
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 21st September 2010, 06:54 PM
  3. انرژي هاي پاك و ضرورت توسعه آن
    توسط ریپورتر در انجمن سایر موضوعات مهندسی عمران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 3rd May 2009, 09:27 AM
  4. معرفی: آنتو‌ن پاولوويچ چخوف
    توسط diamonds55 در انجمن مشاهیر ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 21st January 2009, 04:45 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •