درود خدمت دوستان عزيزم
من قصد دارم خاطرات خودم رو از كاوشهايي و حفاري هايي كه به همراه دانشگاه و يا به طور آزاد در آن حضور داشتم براي شما تعريف كنم. اميدوارم به طبع لطيف شما عزيز واقع شود.
اولين خاطره من رفتن به اولين سفرم با دانشگاه به شهر كازرون يكي از شهرهاي تاريخي – باستاني در استان فارس مي باشد در اين سفر من تازه دانشجوي ترم اول رشته باستان شناسي بودم و بسيار هيجان زده و ذوقمند.
طوري كه از هر چيزي چه بسا كوچك ميخنديدم و دوستاني كه تازه با اونها آشنا شده بودم حالا كه فكر ميكنم واقعا چه روز هايي بود كه هر وقت به اونها فكر ميكنم ناخود آگاه خوشحالي عجيبي ميات سراغم.
من خودم قبلا كازرون رفته بودم ولي اون چند باري كه با دانشگاه رفتم هم علمي بود و هم فال و تماشا.
شهر كازرون يك شهر باستاني به خصوص آثار دوران ساسانيان در آن مشهود است و بيشاپور شهري كه حالا از ميانش يك جاده كشيده شده و هر چي تلاش شد نتوانستند اون رو نجات بدن......؟؟؟ و يا نخواستند ...بحث من نيست.....
شهر بيشاپور شهري به روش هيپو دامين (شطرنجي) ميباشد كه به دستور شاهپور اول پادشاه قدرتمند دوره ساساني ساخته شد و در كنار رود خانه شاپور كه الان نيز بقايايي از آن اگر مسولين بگذارند با قي هست.
خب به هر حال من با دانشگاه به همراه 14 نفر البته با بنده 14 نفرميشوديم وارد اين شهر شديم . باورتون نميشه از قبل هماهنگي شده بود كه شب رو تو خوابگاه دانشجويي دانشگاه بخوابيم ولي يك دفعه دانشگاه زد زيرش و گفت امكان ندارد.
ما رو ميگيد با چشمهايي از حدقه بيرون زده به مسول روابط عمومي دانشگاه خيره شده بوديم.
بعد استادم كه اسمش رو به علت معروفي فاكتور ميگيرم رفت با مسولين دانشگاه صحبت كنه باورتون نميشه بعدش با يك رو فرشي سورمه اي كه هنوز رنگش يادمه اومد. گفت: مسول امور دانشجويي گفته تو حياط خوابگاه دانشگاه شب رو بخوابيد تا ببينم فردا جا خالي ميشه يا نه. حالا قيافه من و دوستانم رو مجسم بفرماييد و نكته اينجا بود كه ماه آبان بود. حالا خودتون رو جاي ما بزاريد.
و در آخر باورتون نميشه كه ما اون شب و شبهاي ديگه رو كجا خوابيديم........
ادامه دارد........................
علاقه مندی ها (Bookmarks)