دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 94 123456789101151 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 939

موضوع: زیبا سلام

  1. #1
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    it
    نوشته ها
    455
    ارسال تشکر
    3,661
    دریافت تشکر: 2,893
    قدرت امتیاز دهی
    1141
    Array

    پیش فرض زیبا سلام

    این شعر خیلی دوست دارم
    گفتم بیام تو سایت بذارم شاید بقیه دوستان هم خوششون بیاد





    زيبا هواي حوصله ابري است

    چشمي از عشق ببخشايم

    تا رود آفتاب بشويد

    دلتنگي مرا

    زيبا

    هنوز عشق

    در حول و حوش چشم تو مي چرخد

    از من مگير چشم

    دست مرا بگير و کوچه هاي محبت را

    با من بگرد

    يادم بده چگونه بخوانم

    تا عشق در تمامي دل ها معنا شود

    يادم بده چگونه نگاهت کنم که تردي بالايت

    در تندباد عشق نلرزد



    زيبا آنگونه عاشقم که حرمت مجنون را

    احساس مي کنم

    آنگونه عاشقم که نيستان را

    يکجا هواي زمزمه دارم

    آنگونه عاشقم که هر نفسم شعر است



    زيبا

    چشم تو شعر

    چشم تو شاعر است

    من دزد شعرهاي چشم تو هستم



    زيبا

    کنار حوصله ام بنشين

    بنشين مرا به شط غزل بنشان

    بنشان مرا به منظره ي عشق

    بنشان مرا به منظره ي باران

    بنشان مرا به منظره ي رويش

    من سبز مي شوم



    زيبا ستاره هاي کلامت را

    در لحظه هاي ساکت عاشق

    بر من ببار

    بر من ببار تا که برويم بهاروار

    چشم از تو بود و عشق

    بچرخانم

    بر حول اين مدار



    زيبا

    زيبا تمام حرف دلم اين است

    من عشق را به نام تو آغاز کرده ام

    در هر کجاي عشق که هستي

    آغاز کن مرا



    (محمد رضا عبدالملکيان)
    غمگینم همانندِ مادری که کودک بیمارش با لبخند به او میگوید:امسال، سین هشتم سفره ی ما سرطان من است...

  2. 162 کاربر از پست مفید mohammad.persia سپاس کرده اند .

    !!! MORTIMER, !nesa, "golbarg", * Pary *, ***wanton74***, **sahel**, **نفس**, *alien*, *elman*, *FATIMA*, *nura*, 1344, A M S E T I S, A S I R, A.L.I, AaZaAdeh, abkar, afarideh, aisan., akbarkeyvan, anael, apameh, aramesh ghoroob, Arash_tanha, Arefe.B, artadokht, atena-ati, ✿elnaz✿, B a R a N, BaAaroOoN, babel.sh, bahar_m, briliant quetion, Capitan Totti, cloudy, ЛίL∞F∆R, Easy Bug, Ehsan M, elinaaa, F.PHYSICIST, faeze1376, fahimeh.gh, fantastic girl, fati3370, fly in the sky, fsohrabi, galaxyrp, Gileva, golden3, H37, HANIKO, haniye.R, HBE, heavenly, Helen.h, hermes2130, homeyra, hossein24, Jizgil, Joseph Goebbels, kahrupay, kamanabroo, kelar, LaDy Ds DeMoNa, lindaya, mahmoodmah, majid_ms7, MANE1371, marziyh, master_mind, maytiii, maziyar787, Me121, memory1986, mozhgan.s, mozhgan.z.1368, my god, nafise khanom, nedasoltani, nkhoshdel, no0shin, omega, Outta_Breathe1020, papie, parastooooo, parisa niakan, parnian 80, parvazeh, PiXiE, r321.r, ramezani.m, rayarasool, Rez@ee, reza.nori87, right.kimber, Ronia, s.ali025, Sa.n, saadatpour, Sabo3eur, salma1, SaNbOy, Sara AZ, sarasn, SaSaMc2, sebtoshshaikh, sevda_sj, shabhayebarare, sheri khoshgele, shiny7, shir kocholo, sinouhe, soham 313, Sookoot, sr hesabi, tarannom101, tick.274, toot farangi, UniverCell, uody, مهدی 313, محسن آزماینده, مریم6868, مسافر007, معمار حانیه, نسیم بهآر, هستی.., وحید 0319, یاسمین5454, ژن, گلاب, گیل, پت, v.m 2020, warrior, yas-90, zoh_reh, zolfa, ^*زهرا*^, آناهيتاع, ایلین1366, ابوذر دوکوهه, ارگان, بلدرچین, بانوثریا, باستان شناس, تووت فرنگی, تاری, تارادیس, حسنعلی ابراهیمی سعید, حسين17, رویا 1467640, رضوس, زهرا قربانی, سونای69, سیدپویا, سکوت20, سا را, شه پری, ص-جلالی, علی محمد همتی, عبدالله91

  3. #2
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کارشناسی کامپیوتر نرم افزار
    نوشته ها
    1,167
    ارسال تشکر
    2,113
    دریافت تشکر: 2,967
    قدرت امتیاز دهی
    44
    Array

    پیش فرض پاسخ : زیبا سلام

    با یه شکلات شروع شد

    من یه شکلات گذاشتم تو دستش اونم یه شکلات گذاشت تو دست من

    من بچه بود اونم بچه بود ؛ سرم رو بالا کردم سرش رو بالا کرد

    دید که منو میشناسه ، خندیدم

    گفت:دوستیم؟ گفتم:دوست دوست ؛ گفت:تا کجا..؟؟!!! گفتم دوستی که تا نداره.!!

    گفت:تا مرگ!!!؟؟ خندیدمو گفتم: من که گفتم تا نداره گفت:باشه تا پس از مرگ؟؟؟

    گفتم :نه نه نه..تااااااااااااااااااااا ااا نداره

    گفت: قبول تا اونجایی که همه دوباره زنده می شن یعنی زندگی پس از مرگ...

    باز هم با هم دوستیم تا بهشت ٬تا جهنم ، هر جا که باشه منو تو با هم دوستیم

    خندیدم و گفتم: تو براش تا هر جا که دلت می خواد یه تا بزار٬ اصلا یه تا بکش از سر این دنیا تا اون دنیا

    اما من اصلا براش تا نمی زارم . نگام کرد ٬نگاش کردم٬ باور نمی کرد...

    می دونستم که اون می خواد حتما دوستی ما یه تا داشته باشه٬دوستی بدون تا رو نمی فهمید

    گفت: بیا برای دوستیمون یه نشونه بزاریم گفتم: باشه تو بزار ؛ گفت: شکلات

    هر بار که همدیگه رو می بینیم یه شکلات ماله تو یکی مال من٬باشه؟؟ گفتم: باشه

    هر بار یه شکلات می ذاشتم تو دستش اونم یه شکلات تو دست من

    باز همدیگه رو نگاه می کردیم٬ یعنی که دوستیم٬ دوست دوست...

    من تندی شکلاتمو باز می کردم می ذاشتم تو دهنم و تند تند می مکیدم.

    می گفت: تو دوست شکموی منی و شکلاتشو می ذاشت تویه صندوقچه کوچولوی قشنگ

    می گفتم: بخورش می گفت: نه تموم می شه، می خوام تموم نشه٬برام همیشه بمونه

    صندوقش پراز شکلات شده بود٬ هیچکدومشو نمی خورد، من همشو خورده بودم

    گفتم: اگه یه روز شکلاتاتو مورچه بخوره یا کرما٬ اونوقت چه کار می کنی؟؟ می گفت:مواظبشون هستم

    می گفت می خوام نگهشون دارم تا موقع ای که دوستیم

    و من شکلاتم رو می ذاشتم تو دهنم و می گفتم:نه نه نه تا نداره٬دوستی که تا نداره...

    ۱ سال٬ ۲ سال٬ ۴ سال٬ ۷ سال٬ ۱۲ سال٬ ۱۹ ساله که شده اون بزرگ شده٬منم بزرگ شدم

    من همه ی شکلاتام رو خوردم، اون همه ی شکلاتاشو نگه داشته

    اون امده امشب تا خداحافظی کنه٬می خواد بره ٬ بره اون دور دورا

    می گه: می رم اما زود بر می گردم من می دونم که می ره و بر نمی گرده......

    یادش رفت که شکلات به من بده!! من که یادم نرفته٬یه شکلات گذاشتم کف دستش

    گفتم: این برای خوردنه٬یه شکلاتم گذاشتم اون دستش٬ اینم اخرین شکلات برای صندق کوچیکت

    یادش رفته بود که صندقی داره واسه شکلاتاش؛ هر دوتا رو خورد

    خندیدم می دونستم دوستی من تا نداره ٬می دونستم دوستی اون تا داره٬مثل همیشه

    خوب شد همه ی شکلاتامو خوردم اما اون هیچ کدومشو نخورد

    حالا با یه صندوق پره از شکلاتای نخورده٬ چیکار می کنه؟؟؟؟
    uody


  4. #3
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کارشناسی کامپیوتر نرم افزار
    نوشته ها
    1,167
    ارسال تشکر
    2,113
    دریافت تشکر: 2,967
    قدرت امتیاز دهی
    44
    Array

    پیش فرض پاسخ : زیبا سلام

    برای هم که مهم شدیم....



    اسمتو حفظ کردم....



    زیر اسمم خط کشیدی....



    دستت لرزید...



    با رنگ دلم قاطی شد....



    منو یادت رفت...



    امان از این حافظه قوی !







    (هادی هرمزی)
    uody


  5. #4
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    it
    نوشته ها
    455
    ارسال تشکر
    3,661
    دریافت تشکر: 2,893
    قدرت امتیاز دهی
    1141
    Array

    پیش فرض پاسخ : زیبا سلام

    شقایق گفت با خنده نه تبدارم، نه بیمارم
    گر سرخم، چنان آتش حدیث دیگری دارم
    گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی
    نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی

    یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود
    و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه
    و من بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت
    ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته

    و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود
    ز آنچه زیر لب می گفت شنیدم، سخت شیدا بود
    نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش
    افتاده بود اما طبیبان گفته بودندش

    اگر یک شاخه گل آرد از آن نوعی که من بودم
    بگیرند ریشه اش را و بسوزانند
    شود مرهم برای دلبرش آندم شفا یابد
    چنانچه با خودش می گفت بسی کوه و بیابان را

    بسی صحرای سوزان را به دنبال گلش بوده
    و یک دم هم نیاسوده
    که افتاد چشم او ناگه به روی من
    بدون لحظه ای تردید شتابان شد به سوی من

    به آسانی مرا با ریشه از خاکم جداکرد و
    به ره افتاد و او می رفت و من در دست او بودم
    و او هر لحظه سر را رو به بالاها
    تشکر می کرد پس از چندی

    هوا چون کوره آتش زمین می سوخت
    و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت
    به لب هایی که تاول داشت گفت: اما چه باید کرد؟

    در این صحرا که آبی نیست
    به جانم هیچ تابی نیست
    اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من
    برای دلبرم هرگز دوایی نیست

    و از این گل که جایی نیست
    خودش هم تشنه بود اما
    نمی فهمید حالش را چنان می رفت و
    من در دست او بودم و حالا من تمام هست او بودم

    دلم می سوخت اما راه پایان کو ؟
    نه حتی آب، نسیمی در بیابان کو ؟
    و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
    که ناگه روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر او کم شد
    دلش لبریز ماتم شد کمی اندیشه کرد، آنگه

    مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
    نشست و سینه را با سنگ خارایی
    ز هم بشکافت! ز هم بشکافت!
    اما ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
    زمین و آسمان را پشت و رو می کرد
    و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد

    نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را
    به من می داد و بر لب های او فریاد
    بمان ای گل که تو تاج سرم هستی
    دوای دلبرم هستی بمان ای گل
    و من ماندم نشان عشق و شیدایی
    و با این رنگ و زیبایی
    و نام من شقایق شد
    گل همیشه عاشق شد

    ویرایش توسط mohammad.persia : 16th January 2014 در ساعت 07:45 AM
    غمگینم همانندِ مادری که کودک بیمارش با لبخند به او میگوید:امسال، سین هشتم سفره ی ما سرطان من است...


  6. #5
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    it
    نوشته ها
    455
    ارسال تشکر
    3,661
    دریافت تشکر: 2,893
    قدرت امتیاز دهی
    1141
    Array

    پیش فرض پاسخ : زیبا سلام

    یک شبى مجنون نمازش را شکست
    بی وضو در کوچه ى لیلا نشست



    عشق
    آن شب مست مستش کرده بود
    فارغ از جام الستش کرده بود!



    گفت: یا رب!
    از چه خوارم کرده اى؟
    بر صلیب عشق، دارم کرده اى؟



    خسته ام زین عشق
    دلخونم مکن
    من که مجنونم
    تو مجنونم مکن



    مردِ این بازیچه دیگر نیستم
    این تو و لیلاى تو......!
    من نیستم!



    گفت: اى دیوانه!
    لیلایت منم!!!
    در رگت پنهان و پیدایت منم



    سالها با جور لیلا ساختى
    من کنارت بودم
    و
    نشناختی!



    عشق لیلا در دلت انداختم
    صد قمار عشق یک جا باختم



    کردمت آواره صحرا نشد
    گفتم عاقل می شوی اما نشد



    سوختم در حسرت یک
    "یا رب"ت
    غیر لیلا بر نیامد از لبت



    روز و شب او را صدا کردی
    ولی
    دیدم امشب با منی
    گفتم بلی



    مطمئن بودم به من سر می زنی
    در حریم خانه ام در می زنی



    حال این لیلا که خوارت کرده بود
    درس عشقش بی قرارت کرده بود



    مرد راهش باش
    تا شاهت کنم
    صد چو لیلا کشته در راهت کنم.........
    غمگینم همانندِ مادری که کودک بیمارش با لبخند به او میگوید:امسال، سین هشتم سفره ی ما سرطان من است...


  7. #6
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کارشناسی کامپیوتر نرم افزار
    نوشته ها
    1,167
    ارسال تشکر
    2,113
    دریافت تشکر: 2,967
    قدرت امتیاز دهی
    44
    Array

    پیش فرض پاسخ : زیبا سلام

    گفتم : بهــار



    خنده زد و گفت : « ای دریــغ ، دیگر بهـار رفته نمی آیـد



    گفتم : پــرنده



    گفت : « اینجا پرنده نیست ، اینجا گلی که باز کند لب به خنده نیست



    گفتم : درون چشم تو دیگر ... ؟



    گفت : « هرگز نشان ز باده مستی دهنده نیست



    اینجا به جز سکــوت ، سکـوتی گــزنده نیــست »
    uody


  8. #7
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کارشناسی کامپیوتر نرم افزار
    نوشته ها
    1,167
    ارسال تشکر
    2,113
    دریافت تشکر: 2,967
    قدرت امتیاز دهی
    44
    Array

    پیش فرض پاسخ : زیبا سلام

    چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد

    چه نکوتر آنکه مرغــی ز قفـس پریده باشد

    پـر و بـال ما بریدند و در قفـس گشـودند

    چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد

    من از آن یکی گـزیدم که بجـز یکـی ندیدم

    که میان جمله خوبان به صفت گزیده باشد

    عجب از حبیـبم آید که ملول می نماید

    نکند که از رقیبان سـخنی شـنیده باشد

    اگر از کسی رسیده است به ما بدی بماند

    به کسی مبـاد از ما که بدی رسـیده باشد
    uody


  9. #8
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کارشناسی کامپیوتر نرم افزار
    نوشته ها
    1,167
    ارسال تشکر
    2,113
    دریافت تشکر: 2,967
    قدرت امتیاز دهی
    44
    Array

    پیش فرض پاسخ : زیبا سلام

    می خواهمت چنان که شب خسته خواب را

    می جویمت چنان که لب تشنه آب را



    محو توام چنان که ستاره به چشم صبح

    یا شبنم سپیده دمان آفتاب را



    بی تابم چنان که درختان برای باد

    یا کودکان خفته به گهواره تاب را



    بایسته ای چنان که تپیدن برای دل

    یا آن چنان که بال پریدن عقاب را



    حتی اگر نباشی می آفرینمت

    چونانکه التهاب بیابان سراب را



    ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی

    با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را
    uody


  10. #9
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    it
    نوشته ها
    455
    ارسال تشکر
    3,661
    دریافت تشکر: 2,893
    قدرت امتیاز دهی
    1141
    Array

    پیش فرض پاسخ : زیبا سلام

    با تو چه زندگی هایی که تو رویاها نداشتم
    تک و تنها بودم اما تو رو تنها نمی ذاشتم
    چه سفرها با تو کردم، چه سفرها تو رو بردم
    دم مرگ رسیدم اما به هوای تو نمردم
    دارم از تو می نویسم که نگی دوستت ندارم
    از تو که با یه نگاهت، زیر و رو شد روزگارم
    دارم از تو می نویسم، دارم از تو می نویسم
    موقع نوشتن هام، وقت اسم گذاشتن هام
    کسی رو جز تو نداشتم، اسمی جز تو نمی ذاشتم
    من تموم قصه هام قصه توست، اگه غمگینه اون از غصه توست با تو چه زندگی هایی که تو رویاها نداشتم
    تک و تنها بودم اما تو رو تنها نمی ذاشتم
    حتی من به آرزوهات تو رو آخر می رسوندم
    می رسیدی تو من اما آرزو به دل می موندم
    هی می خواستم که بگم که بدونی حالمو
    اما ترس و دلهره خط می زد خیالمو
    توی گفتن و نگفتن از چه روزایی گذشتم
    اونقده رفتم و رفتم، اونقده رفتم و رفتم که هنوزم برنگشتم!
    من تموم قصه هام قصه توست
    هر چی شعر عاشقونه است من برای تو نوشتم
    تو جهنم سوختم اما می نوشتم تو بهشتم
    اگه عاشقونه گفتم عشق تو باعثشه
    اگه مردم تو بدون چه کسی باعثشه
    من تموم قصه هام قصه توست، اگه غمگینه اون از غصه توست
    یه دفعه مثل یه آهو توی صحراها رمیدی
    بس که چشم تو قشنگ بود گله گرگ رو ندیدی
    دل نبود توی دلم، تو رو گرگها نبینن
    اونا با دندون تیز سر راهت نشینن
    الهی من فدای تو، چی کار کنم برای تو
    اگه تو این بیابونا خاری بره به پای تو؟
    یه دفعه مثل پرنده قفس عشقو شکستی
    پر زدی تو آسمون ها رفتی اون دورها نشستی
    دل نبود توی دلم، گم نشی تو کوچه باغ ها
    غروبا که تاریکه نریزن سرت کلاغ ها
    من تموم قصه هام قصه توست، اگه غمگینه اون از غصه توست
    یه دفعه مثل یه گل رفتی تو دست خزون
    سیل بارون تگرگ می اومد از آسمون
    بردمت تو گلخونه که نریزه رو سرت
    که یه وقت خیس نشه، یخ کنه بال و پرت
    نشکنی زیر تگرگ، نریزه از تو یه برگ
    یه دفعه مثل یه شمع داشتی خاموش می شدی
    اگه پروانه نبود تو فراموش می شدی
    آره پروانه شدم که پرهام سوخته شه
    که آتیش دل تو به دلم دوخته شه
    که بسوزه پر و بالم، که راحت بشه خیالم
    دارم از تو می نویسم، تو که غم داره نگات
    اگه دوست داشتی بگو تا بازم بگم برات
    اونقده می گم تا خسته شم، با عشق تو شکسته شم
    غمگینم همانندِ مادری که کودک بیمارش با لبخند به او میگوید:امسال، سین هشتم سفره ی ما سرطان من است...


  11. #10
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کارشناسی کامپیوتر نرم افزار
    نوشته ها
    1,167
    ارسال تشکر
    2,113
    دریافت تشکر: 2,967
    قدرت امتیاز دهی
    44
    Array

    پیش فرض پاسخ : زیبا سلام

    مي داني در اين جهان كسي هست
    كه با ديدنش رنگ رخسارت تغيير مي كند
    وصداي قلبت آبرويت را به تاراج ميبرد ،
    مهم نيست كه او مال تو باشد ،
    مهم اين است كه فقط باشد :
    زندگي كند ، لذت ببرد
    uody


صفحه 1 از 94 123456789101151 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. فایل: تم های سونی اریکسون 320*240 سری k , s , w , t , z , ...
    توسط SOURCE MOBILE در انجمن سایر تم ها
    پاسخ ها: 73
    آخرين نوشته: 6th August 2010, 04:53 PM
  2. ""چگونه بايد به امام مهدى (عج)سلام گفت""
    توسط yaalimolamadd در انجمن دعا و نیایش
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: 16th April 2010, 03:22 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th February 2010, 01:21 PM
  4. زيارت نامه حضرت معصومه (سلام الله عليها)
    توسط kamanabroo در انجمن دعا و نیایش
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th October 2009, 10:59 PM
  5. مقاله: شما چقدر زیبا هستید!
    توسط diamonds55 در انجمن روانشناسی اجتماعی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 7th December 2008, 06:57 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •