در شرف و فضيلت علم و دانش و دانشمندان و دانشجويان از ديدگاههاى مختلف
مقدمه :شرف و فضيلت علم و دانش و دانشمندان و دانشجويان از ديدگاههاى مختلف
(اين مقدمه كه به منظور ارائه شرف و ارزش علم و علماء و متعلمين ، تحرير مى شود) متضمن پاره اى از تنبيه و هشدارى است كه نمايانگر فضيلت دانش از ديدگاه قرآن و حديث و دليل عقل مى باشد، و ضمنا والائى و عظمت مقام حاملان علم و متعلمان را نيز گوشزد مى سازد، و نشانگر آنست كه خداوند متعال نيز به شاءن و مقام عالم و متعلم عنايت خاصى مبذول داشته و آنانرا از ساير طبقات ديگر ممتاز ساخته (و شخصيت آنها را ارج نهاده و امتياز و برجستگى ويژه اى براى آنان قائل شده است ).
الف - عظمت و شكوه علم و علماء و متعلمان از ديدگاه قرآن كريم
بايد توجه داشته باشيم كه خداوند متعال ، علم و دانش را علت كلى و اساسى آفرينش همه پديده هاى هستى جهان - اعم از آسمان و زمين - معرفى كرده است . همين نكته براى نشان دادن عظمت و ارزش علم و علماء و افتخار آنها، بهترين دليل گويا و قاطع ترين گواه مى باشد.
وقتى خداوند متعال ميخواهد چشم بصيرت انسان را در برابر اين نكته و حقيقت باز كند و دلهاى خردمندان را در مقابل اين واقعيت ، آگاه و بيدار سازد در نبشتار استوار بنياد و كتاب آسمانى خود مى فرمايد:
(( (الله الذى خلق سبع سموات و من الارض مثلهن يتنزل الامر بينهن لتعلموا ان الله على كل شى ء قدير) )) (27)
خدائى كه هفت آسمان را آفريد و زمين را همسان و همانند با آن خلق كرد (تا فرمانش ميان اين دو پديده شگرف فرود آيد). هدف اين است كه از علم و بصيرت برخوردار گرديد، بصيرتى كه شما را به قدرت و توانائى همه گير و گسترده خداوند رهنمون باشد.
براى روشن شدن مسئله فضيلت علم - بويژه علم به توحيد و يگانگى خداى متعال - همين آيه كفايت مى كند، بالاخص علم توحيد يعنى اطلاع از يگانگى و يكتائى پروردگار عالم كه اساس و بنياد هر دانش ، و محور هرگونه شناخت و معرفت است ؛ (يعنى همه دانشها و معارف ، سرانجام ، انسان را به خدا رهنمون مى گردد). بهمين جهت پروردگار عالم ، دانش و معرفت را از لحاظ شرافت و ارزش در اوج همه مراتب و مقامات قرار داده است .
خداوند متعال با نخستين نعمت خويش - يعنى علم و بينش -، بر آدم ابوالبشر منت نهاد؛ آنگاه كه پروردگار جهان ، آدم را آفريد و او را از بوته تيره عدم رهائى بخشيد و لباس نورانى هستى را بر قامت وى پوشاند، بر او از آن جهت منت گذارد كه وجود او را با زيور علم بياراست . لذا در اولين سوره اى كه بر پيامبرش محمد (صلى الله عليه و آله ) فرو فرستاد ارزش علم و دانش را بازگو فرموده و بر تمام افراد بشر چنين منت نهاده كه در ميان تمام پديده هاى هستى ، وجود آنان را با علم ، ويژگى بخشيده و مشخص و ممتازشان ساخته است ، آنجا كه مى فرمايد:
(( (اقرء باسم ربك الذى خلق ، خلق الانسان من علق ، اقرء و ربك الاكرم ، الذى علم بالقلم ) )) (28) .
اى پيامبر، بنام پروردگارت خواندن را آغاز كن ، پروردگارى كه آفريننده است . انسان را از خون بسته و لخته شده و يا چيزى شبيه كرم و زالو آفريد. بخوان اى پيامبر، و پروردگار تو كريم ترين كريمان است ، از آنجهت كه با خامه و قلم ، بشر را با علم و دانش آشنا و ماءنوس ساخت .
بايد دقت نمود كه خداوند با چه كيفيتى كتاب آسمانى مسلمين را افتتاح فرمود، و با چه طليعه اى برگهاى زرين اين نبشتار اعجازآميز را آغاز كرد. كتابى كه بيهوده سخن در پيش و پس آن راه ندارد، و از وجودى منشاء گرفته است كه در عين دانائى ، در تمام جوانب گفتار و رفتارش ستوده است .
اين كتاب الهى ، نخست با سخن از نعمت ايجاد عالم و آدم ، آغاز گرديده ، و سپس نعمت علم و بينش را بلافاصله به گوش هوش انسان ميخواند.
كمترين دقت و تاءمل در اين آيات ، انسان را واميدارد كه چنين بينديشد كه : اگر در اين موقف و جايگاه - پس از نعمت ايجاد - نعمت و احسانى والاتر از علم وجود مى داشت ، خداوند، انسان را بويژه با چنين احسان ، و نعمتى - يعنى علم - ممتاز نمى ساخت (و بلافاصله از نعمتهاى ديگر ياد مى كرد) و نور هدايت و طريق هدايت به صراط مستقيم را با علم آغاز نمى فرمود، آنهم به گونه اى كه براعت و تناسب ديباچه و مطلع با مباحث و مطالب قرآن كريم و دقايق معانى و حقايق بلاغت در چنين افتتاحى نيز جلب نظر مى كند.
بعضى از دانشمندان در توضيح وجوه و جهات تناسبى كه در آيات نخستين سوره (علق ) به چشم مى خورد بيانهاى جالبى دارند. توضيح آنكه : بخشى از آيات اين سوره مربوط به آفرينش انسان است كه او از خون لخته شده يا چيزى شبيه زالو بوجود آمد. بخش ديگر اين سوره در بيان اين حقيقت است كه خداوند به انسان ، حقايقى را آموخت كه قبلا درباره آن حقائق ، اطلاع و آگاهى نداشته است . با توجه به دو توجيه زير به نظم جالب و ترتيب سنجيده اين آيات پى مى بريم :
1- خداوند در اين آيات از نخستين مرحله و حالات انسان در دوران جنينى ياد مى كند كه او بصورت خون لخته شده و يا همچون زالوئى كه به جدار رحم مادر چسبيده تكون مى يابد. و از چنين مرحله اى پست و تنفرانگيز، حيات و زندگانى خود را آغاز مى كند. و همين موجود غيرقابل توجه و اشمئزازآور، چنان تكامل مى يابد كه در اوج همه پديده هاى هستى از نظر كمالات قرار مى گيرد. يعنى انسانى كه در چنين حضيض و نشيب دوران جنينى ، وارد عرصه حيات گرديد چنان اوج مى گيرد كه بصورت يك انسان عالم و آگاه ، به والاترين مراحل حيات دست مى يابد.
گويا خداوند از رهگذر اين آيات به انسان هشدار مى دهد كه اى انسان ! تو در نخستين مراحل حيات ، در چنين وضع و شرائطى ، زندگانى را آغاز كردى ، شرائطى كه نمايانگر منتهاى پستى و ابتذال تو بوده است . و اين همان توئى كه در واپسين مراحل زندگانى به چنان پايه و مرتبتى تعالى مى يابى كه عاليترين منازل شرافت و پرارج ترين دوران زندگانى انسان و والاترين نحوه وجود در ميان همه پديده هاى هستى است .
اين سخن بر اين اساس است كه چون علم و دانش ، شريفترين حالات ارج آفرين انسان مى باشد؛ زيرا اگر - جز علم - جهات و حيثيات ديگرى معيار برترى انسان به شمار ميرفت ، و اين حيثيات از لحاظ اهميت در درجه اول قرار ميداشت . چنين شايسته بنظر ميرسد كه خداوند در اين مورد - بلافاصله پس از گفتار درباره آفريش عالم و آدم - از اين حالات و حيثيات ، سخن بميان ميآورد.
همين نكته اساسى است كه ترتيب منطقى آيات مذكور را به ما ارائه داده و تناسب عميق آنرا روشن مى سازد.
2- توجيه در اثبات تناسب و همبستگى درخور ترتيب آيات نخستين سوره (علق ) آنست كه خداوند (در پى سخن از آفرينش جهان و انسان ) مى فرمايد:
(( (و ربك الاكرم ، الذى علم بالقلم ، علم الانسان مالم يعلم ) )) (29) .
و پروردگار تو، كريم ترين كريمان است ؛ از آنجهت كه با خامه و قلم ، علم و آگاهى را به وى ارمغان داده است كه از آن محروم بود (و از اين رهگذر، كرامت والاى خود را بدو ارزانى داشته است ).
اين ترتيب موجود در گفتار الهى ، نكته ديگرى را به ما اعلام مى كند؛ ولى پيش از آنكه نكته مزبور را توضيح دهيم بايد مقدمة بگوئيم :
در علم اصول فقه ، چنين مقرر و مسلم گرديده است كه (ترتب حكم بر وصف ، مشعر به عليت آن وصف براى حكم مذكور است ) (بعبارت ديگر: اگر حكمى ، مبتنى بر وصف و حالتى خاص باشد به اين نتيجه مى رسيم كه اين وصف و حالت ، علت آن حكم مى باشد). توضيح اين قاعده اصولى درباره آيات سوره علق ، بدينگونه است : خداوند متعال به وصف (اكرميت ) و والا بودن كرامتش از آن جهت توصيف شده است كه چون علم و دانش را به بشر ارزانى داشته است . اگر هر مزيت ديگرى - جز علم و دانش - معيار فضيلت بشمار مى رفت شايسته بود همان مزيت با وصف (اكرميت ) پروردگار در ضمن آيات ، قرين و همپايه گردد، و آن مزيت بعنوان معيار كرامت والاى خداوند بشمار آيد.
كرامت الهى در طى اين آيات در صيغه و قالب (افعل تفضيل ) يعنى با تعبير (الاكرم ) بيان شده است و چنين تعبيرى به ما مى فهماند كه عاليترين نوع كرامت پروردگار نسبت به انسان ، با والاترين مقام و منزلت او - يعنى علم و دانش وى - همطراز است . (بعبارت ديگر: بايد والاترين كرامت پروردگار جهان را در اعطاء علم و دانش به بشر، جستجو كرد).
بنابراين چنين ترتيبى ، علت (اكرميت ) خداوند متعال را براى ما روشن مى كند و آن عبارت از تعليم و اعطاء علم به انسان مى باشد. ضمنا به ما هشدار مى دهد كه اعطاء نعمت علم و دانش به انسان ، نمايانگر والاترين كرامت الهى نسبت به بشر مى باشد.
فرازهائى ديگر از شكوه و عظمت علم و علماء:
خداوند متعال مسئله پذيرش حق و ملازمت و همبستگى با آن را بر اساس تذكر (و خوديابى ) و خدايابى انسان قرار داده ، و تذكر و خدايابى را بر پايه خشيت و بيم از خويشتن مبتنى ساخته است . و نيز خشيت و تقوى را ويژه جامعه علماء و دانشمندان معرفى كرده است آنجا كه مى فرمايد:
(( (سيذكر من يخشى ) )) (30)
آنكه از خدا بيمناك است بزودى خود و خداى خويش را بازمى يابد. (و قلبش بياد پروردگار، آرام گيرد)
و يا مى فرمايد:
(( (انما يخشى الله من عباده العلماء) )) (31)
در جمع بندگان الهى فقط علماء هستند كه خداشناس اند، و ترس و بيم از او و حس تقوى و پرهيزكارى در دل آنها راه دارد.
و نيز خداوند از علم به (حكمت ) (و استوارانديشى و سنجيدگى گفتار و رفتار) تعبير فرموده است . و حكمت را نيز سرشار از شكوه و عظمت و خير و بركت معرفى كرده است چنانكه مى فرمايد:
علاقه مندی ها (Bookmarks)