گر توباشی میتوان صد سال بی جان زیستن
بی توگر صدجان بود یک لحظه نتوان زیستن
گر توباشی میتوان صد سال بی جان زیستن
بی توگر صدجان بود یک لحظه نتوان زیستن
موفقيعت به كساني لبخند ميزندكه جرات مبارزه با شكست و ناكامي را دارندو قادر اند در تاريكترين لحظات لبخندي بر لب داشته باشند
با عکس صدای خود در این وادی
در صحبتم و به کار حیرانم
دراین دنیا کسی بی غم نباشداگر باشد بنی ادم نباشد
موفقيعت به كساني لبخند ميزندكه جرات مبارزه با شكست و ناكامي را دارندو قادر اند در تاريكترين لحظات لبخندي بر لب داشته باشند
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
قطره ای اشکیم اما در دورن دل نهان ********* گر بسویی دیده ره یابیم دریا میشویم
موفقيعت به كساني لبخند ميزندكه جرات مبارزه با شكست و ناكامي را دارندو قادر اند در تاريكترين لحظات لبخندي بر لب داشته باشند
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد / گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سرآید
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
پای در زنجیر نزد دوستان
به که با بیگانگان در بوستان
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا ...
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)