چرا نکنیم؟؟؟؟!!!!! به نظر شما اگه غیر منطقی بود منشور حقوق بیمار میشد؟
یعنی کسی تا حالا به این موضوعات فکر نکرده بوده؟؟؟ حتما هنگام تصویبش به این چیزا فکر کردن! واسه چی اسمش منشور حقوق بیمار هست؟؟ چرا نزشتن منشور حقوق دکتر واسه بیمار؟ یا همراه بیمار؟ چون هر کسی اختیار بدنشو داره؟
باز هم یه سوال (می دونم خیلی سوال مهم می پرسم ولی هدف اینه که بتونم دید ذهنیه منو متوجه بشین):
اگه شما یه بیماری داشتین که دور از جون 6 ماهه دیگه قرار بود بمیرین و شما بعد از گذشت 5 ماه تازه می فهمیدین که این بیماریو دارین و تمام اطرافیانتون می دونستن به غیر از شما جه حسی بهتون دست می داد؟ لطفا خودتون رو جای هیچکس دیگه بجز بیمار حتی واسه یه لحظه هم نذارین؟؟
اگه قبول می کردین! با چه دلیلی حاضر بودین این 5 ماهه رفترو فراموش کنین؟
یادتون باشه فقط جای بیمار باشین نه هیچکس دیگه، نه دکتر، نه همراه و نه....
ببخشیدکه این حرف رو می زنم اصلا قصد جسارت ندارم.
از نظر من این منشور عینا بر اساس انسانیت می تونه باشه، مشکل ما هستیم که با دیدگاه های مختلف به قضیه نگاه می کنیم و تعریف های متفاوتی از اون ارائه میدیم. این منشور می تونه از دیدگاه یه بیمار، کاملا درست باشه این قضیه زمانی بطور کامل ملموس هست که ببینیم اگه سر خودمون بیاد چی دوست داریم باشه؟
مسلما شاید یه نفر بخواد خودشو گول بزنه یا از بیماریش فرار کنه، نمیشه بخاطر عده کمی گفت منشور غلطه و زیر سوالش برد. البته من مثل شما وارد نیستم ولی از برکات پدرم و شغلش تا این اندازه می دونم که وقتی یه منشور رو می خوان تصویب کنن از هر علم و پستی یه نماینده میاد البته باید به موضوع مربوط باشه.
نماینده پزشکی قانونی، دکتر روانشناس، پزشکان متخصص، دکتر فقه و فلسفه و ...
اینا تمام جوانب رو بررسی می کنن و بصورت کلی اونو بررسی می کنن و یه چیز عمومی می دن.
اگه قرار باشه واسه هرکسی یه چیزی بدن که باید 70 میلیون تبصره بذارن واسش چرا که هیچ دو نفری شبیه هم نیستن از نظر عقیده و موقعیت.
به نظرم منشور باید یه سری اصلاحات رو در این مورد بده. اگفق باشین یکی مون بریم تو سایت و بگیم.
ببنین ما باید benefit و cost رو در نظر بگیریم
مزایای گفتن به خود بیمار چیه؟
در بعضی شرایط (اکثر شرایط ) باعث می شه که فرد نامید بشه و اوضاع وخیم تر شه
وظیفه و هدف اصلی ما چیه؟ اینکه به بیمار کمک کنیم دیگه
میشه بیمار رو کم کم آماده کرد ولی اینکه تمام حقیقت رو به خود بیمار مخصوصا بیماریهای وخیم ، رو گفتن ، موافق نیستم
اگه در جریان طرح ها و بخش نامه هایی که تصویب می شه در وزارت بهداشت ، بودین مسلما بعید نمی دونستین که ممکنه کسی به جوانب کار فکر نکرده باشه !
بیماری که هیچ امیدی از نظر پزشکی به بهبودیش وجود نداره با این حال سر حال و سرپاست بدون اینکه از بیماریش مطلع بشه قادره بدون اینکه دائما به اون فکر کنه لااقل ادامه زندگی کوتاهش رو صرفا با درد بیماری بگذرونه در صورتی که با اطلاع از ماهیت بیماری و ناتوانی علم پزشکی ، علاوه بر جسم ناسالم ، روحیه هم کاملا تحت تاثیر قرار می گیره . تو چنین شرایطی گفتن اینکه تو دچار فلان بیماری هستی واقعا چه سودی برای اون بیمار داره ؟ آیا واقعا بخشنامه ها به اندازه ای جامع و مانع هستند که با قاطعیت اونها رو سرلوحه قرار بدیم ؟ برای بنده که چنین موردی پیش اومد و به روشی که ذکر کردم عمل کردم و همین مساله باعث شد بیمار تا آخرین ساعات زندگی هم با روحیه بسیار خوب مشکلات بیماری رو تحمل کنه
تا تو به خاطر مني كس نگذشت بر دلم
مثل تو كيست در جهان تا ز تو مهر بگسلم ...
به نظرم serajmostafa درست ما باید گفتن بیماریه یه بیمارو به یه روانسناس بسپاریم و اصولاً یه روانشناس خوب میتونه به بهارین شکل مطرح کنه. ناسلامتی روانشناسی خونده دیگه.
آنکه هفت اقليم عالم را نهاد --- هر کسی را آنچه لايق بود داد.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)