معماری داخلی فرانک گری و سبک فولدینگ
فرانک گری استاد سبک فولدینگ،.................خیلی دوسش دارم...بی نظیره.......
معماری داخلی فرانک گری و سبک فولدینگ
فرانک گری استاد سبک فولدینگ،.................خیلی دوسش دارم...بی نظیره.......
ویرایش توسط ЛίL∞F∆R : 19th October 2008 در ساعت 02:35 PM
... GODISNOWHERE
"This can be read as "GOD IS NO WHERE
OR
"As " GOD IS NOW HERE
Every thing in life depends onHow you look at them... always think positive
مقايسه ی معماري ديكانستراكشن و فولدينگ
مقدمه
در بررسي آثار معماري در ادوار مختلف تاريخ ميتوان به رابطهي مستقيم و عميق بين نحوهي نگرش و ايدئولوژي بشر نسبت به هستي و اعتقادات او و به طور كلي آن چه را فرهنگ ميناميم و آنچه كه به عنوان اثر معماري عرضه مينمايد پي برد.
به اين معني كه نحوه ی تفكر و تفسيرانسان از هستي در شكلگيري معماري او به شدت تأثيرگذار بوده است. به عبارت ديگر آن چه به عنوان كالبد معماري شكل ميگيرد، متأثر از كيفيات روحي است، كه خالق آن اثر مدنظر داشته است درست به مثابهي نقاشي كودكي كه از روي آن ميتوان به نحوه تفكر و حالات رواني كودك در هنگام خلق نقاشياش پي برد.
مقارن با تحولات عظيمي كه در چند قرن اخير در حوزهي تفكر صورت گرفته است، معماري نيز دستخوش دگرگونيهايي گرديده كه باز خورد آن را ميتوان در تعدد سبكها مشاهده كرد. به اين معني كه، اين معماري است كه آن تفكرات را توصيف ميكند.
هر تفكر جديد و يا نظريه ی علمي تازه باعث ايجاد سبكي نو در معماري شده است.
مطالعه حاضر، كه به عنوان تحقيق درس «آشنايي با معماري معاصر» صورت گرفته است در نهايت چنين نتيجهي كلي را استنباط نموده است.
در اين مطالعه، ابتدا مقدمات فلسفي مرتبط با موضوع بررسي شده، آنگاه در بخش دوم و سوم به تعريف سبكهاي ديكانستراكشن و فولدينگ در معماري پرداخته شده و بخش چهارم به مقايسهي اين دو سبك اختصاص يافته است.
در بخش پنجم نيز نتيجهگيري و جمعبندي موضوعات مورد بحث درج گرديده و نهايت آن كه فهرست منابع مورد استفاده در پايان آورده شده است.
بايد توجه كرد كه در جاي جاي اين تحقيق به ويژه در بخشهاي مقايسه و نتيجهگيري از برداشتهاي فردي استفاده شده است.
به اين معنا كه پس از مطالعه منابع، آنچه به عنوان برداشت فهميده شده درج گرديده است.
«هرچند كه در بعضي از موارد از نقل قولهاي مستقيم نيز استفاده شده است»
بخش اول – مقدمات فلسفي
قبل از بررسي ويژگيهاي معماري ديكانستراكشن (Deconstruction) و فولدينگ (folding) ابتدا بايد به فلسفهاي كه اين دو نوع معماري از آن ملهم گرديده اشاره كنيم.
فلسفه ی هر دو نوع سبك شباهتهاي بسيار زيادي دارد و اندك تفاوت بين فلسفه ی آنها در بخش چهارم (به عنوان تفاوت دو سبك) آورده شده است.
مكتب ساختارگرايي (ساختگرايي – structuralism) كه در نقطهي مقابل با ديكانستراكشن قرار دارد، به عنوان يك روش تجزيه و تحليل، در ابتدا توسط فرديناند سوسور (F. Desaussure – 1857 – 1913) در زبان شناسي وارد و گسترش پيدا كرد.
ساخت گرايي ريشههاي خودش را به طور مستقيم در هرمنوتيك دارد.
هرمنوتيك كه در آن به بررسي شناخت و فهم و تفسير متن ميپردازد، ابتدا در زبان شناسي مطرح بود، اما در فلسفه، روانشناسي، جامعهشناسي نيز گسترش يافت. در اينجا متن ديگر متن موردنظر زبان شناسان نيست بلكه متن به مثابهي هستي و پديدههاي عالم است.
ساختگرايان در هر پديده، عناصري مرتبط با يكديگر مشاهده ميكنند و در پي بررسي قوانين حاكم بر اين روابط هستند.
پيدا كردن ساختها در مواردي مانند قواعد خويشاوندي، اساطير، مناسك اجتماعي، هنرها، تغذيه و... هدف اصلي ساختگرايان است.
از ديدگاه ساختگرايان پديدههاي انساني در حكم مجموعه عناصري هستند كه تحت تأثير قوانين حاكم بر آن پديدهها، با يكديگر در رابطه هستند.
به عبارت ديگر وقوع پديدهها (پديدههاي انساني) از ساحت ناخودآگاه انسان( رويدادهايي كه به ظاهر فراموش شدهاند اما ناخودآگاه در ذهن باقي ميمانند و زندگي فرد را تحت تأثير قرار ميدهند، علتهايي كه وجود دارند، اما آشكار نيستند.) نشئت ميگيرد و چون انسان در انجام اين امور آگاهانه عمل نمي كند با بررسي اين پديدهها (و حالت تكراري حاكم بر آنها) ميتوان قوانيني استخراج كرد كه در موارد مشابه هم صادق باشند. (استدلال استقرايي) به طور خلاصه ساختگرايي يك نظريهي روش شناختي است كه در آن ميتوان هر مسألهاي را مورد بررسي قرار داد و قوانين حاكم بر آن مسائل را استخراج و از آن قوانين در جهت پيشبيني مسائل بهره جست.ساختار گرایان معتقدند ، بخش بزرگی از آگاهی های ذهن بشر به صورت نا خوداگاه است ، به دیگر سخن مفاهیمی در زندگی اقوام گذشته وجود داشته ، که در زندگی انسان معاصرهم وجود دارد وما از این مفاهیم بعنوان ((کهن الگوها )) یاد می کنیم .
ساختگرايي، نقدي بر فلسفه و انديشه مدرن بود كه در آن تمامي پديدههاي انساني از ديدگاه عقل بشر مورد بررسي قرار ميگرفت و نقش عوامل ناخودآگاه (مانند تأثيرات فرهنگ، قوميت و..) در بررسي آن پديدهها ناديده گرفته ميشد.
از سوسور زبان شناس سويسي و استراوس (claude levistrauss – 1908- ) مردم شناس فرانسوي ميتوان به عنوان نظريه پردازان اين مكتب نام برد.
در نيمهي اول قرن بيستم، از سوي ژان پل سارتر (1980 – 1905) فيلسوف فرانسوي فلسفهي( اصالت وجود) (اگزيستانسياليسم) مطرح گرديد.
سارتر معتقد بود هر فرد ماهيت خويش را شكل ميدهد، هيچ دو فرد يا پديدهي مشابهي وجود ندارد و بنابراين تجزيه و تحليل ساختي كه مبتني به روش استدلال استقرايي (كشف قوانين و نظم موجود در پديده از طريق مشاهده و بررسي تكرار آنها) است مردود است.
به اين ترتيب فلسفه اصالت وجود (به مثابهي پايه مكتب ديكانستراكشن) نيز ريشه در هرمنوتيك و نحوهي تفسير پديدهها دارد با اين تفاوت كه پيروان ساختارگرايي معمولاً متن مداراند، يعني به متن توجه ميكنند تا مؤلف آن ولي پيروان مكتب ديكانستراكشن مفسرمداراند، به اين مفهوم كه بيان ميدارند هر فردي (مفسري) ميتواند تفسيري متفاوت از يك متن واحد داشته باشد. يعني به تعداد افراد (مفسران) از يك متن، تفسير وجود دارد (كثرت معاني).
مكتب فكري ديكانستراكشن كه اساس خود را از فلسفهي اصالت وجود دارد توسط ژاك دريدا ( (Jaceques Derrida -1930 فيلسوف معاصر فرانسوي پايهگذاري شد .
دريدا با ساختارگراها مخالف است و معتقد است چون فرهنگ و شيوههاي قومي هر لحظه تغيير ميكنند، پس روش ساختارگراها كه مبتني بر مطالعه ی تكرارها است صحيح نيست.
به عقيده دريدا يك متن هرگز مفهوم واقعي خودش را آشكار نميكند و هر خواننده و يا هركس آن را قرائت ميكند (در اينجا مفسر)، ميتواند دريافت متفاوتي از قصد و هدف مؤلف آن داشته باشد. به عبارت ديگر يك متن معني واحدي ندارد و كثرت معاني (به تعداد مفسران) در مورد آن درست است پس چون تكرار و مشابهت در كليه متون وجود ندارد روش استقرايي ساختارگرايان مورد سوال است، به همين دليل در بينش ديكانستراكشن ما در يك دنياي چند معنايي زندگي ميكنيم.
از نظر دريدا در تقابلهاي دوتايي چون روز و شب، زن و مرد، تقارن و عدم تقارن و... يكي بر ديگري ارجحيت ندارد. چون هر فرد ميتواند برداشتي متفاوت از معناي اين تقابلها داشته باشد.
به طور كلي در اين مكتب بيان ميشود كه هيچ تفسير نهايي از پديدهها وجود ندارد.
نكتهي حائز اهميت آن است كه تعريف مشخصي از ديكانستراكشن وجود ندارد، زيرا هر تعريفي از آن ميتواند مغاير با خود ديكانستراكشن تفسير شود، چون هر فردي به طور مجزا ميتواند تفسيرهاي خودش را از يك تعريف داشته باشد.
چون عدهاي از خود ساختارگرايان با عقايد ساختارگرايانه به مخالفت برخاستند، و به ديكانستراكشن متمايل گرديدند از اين رو به مكتب ديكانستراكشن «پساساختارگرايي» نيز گفته ميشود.
به طور خلاصه ساختارگرايان معتقدند :
با استفاده از استدلال استقرايي و بررسي نظم پديدههاي مشابه و تكراري ميتوان روابط پديدهها را كشف كرد و چون همهي اعمال انسان از ضمير ناخودآگاه او شكل ميگيرد اين تكرار و نظم در پديدههاي انساني وجود دارد.
ديكانستراكشنها معتقدند:
هر پديده و هر متني، ماهيت مستقل خود را دارد و هيچ دو فرد يا پديدهي مشابه و تكراري وجود ندارد. پس به تعداد مفسران يك متن، تفسير از آن متن وجود دارد و معاني يك متن متكثرند و در تقابلهاي دوتايي يك معني بر معني ديگر ارجحيت ندارد.
بخش دوم- معماري ديكانستراكشن
(ديكانستراكشن يعني ساختن ايدههاي ساختناپذير – پيتر آيزنمن)
برپايه مكتب فكري ديكانستراكشن از سال 1998 و به طور دقيقتر از اوائل 1980 سبك معمارياي به نام ديكانستراكشن ابداع شد.
نخستين بار توسط پيتر آيزنمن( -peter Eisen man – 1932 ( معمار آمريكايي، معماري ديكانستراكشن شكل يافت.
اصول فكري اين مكتب مانند :
- : تعدد و كثرت در معناها
- : عدم ارجحيت در تقابلها و دوگانگيها
در قالب ساختمانهايي كه به اين سبك ساخته شدهاند، كالبد يافت.
در گذشته و همچنين در معماري مدرن و پست مدرن آن چه كه حضور داشته تقارن، تناسب، وضوح، ثبات، مفيد بودن و سودمندي بوده است، در اين تقابلهاي دوتايي همواره يكي بر ديگري ارجحيت داشته است. اما آنچه مورد غفلت قرار گرفته عدم تقارن، عدم وضوح، ايهام، ابهام، بيثباتي، فريب، زشتي و عدم سودمندي است.
مطابق با اصول ديكانستراكشن، اين تقابلها و دوگانگيها ميبايست در ساحت معماري به نمايش گذاشته شود.
همچنين برخلاف مدرنيستها كه آينده را موردنظر داشتند و بر خلاف پست مدرنيستها كه به گذشته توجه ميكردند، در انديشه معماران ديكانستراكشن شرايط امروز به اعتقاد آيزنمن ((اكنونيت)) «presentness» ملاك معماري است زيرا هر فردي اكنون (و بدون توجه به گذشته و آينده خود كه نميتوان نقش آنها را در بينش فرد نفي كرد و در عين حال به دليل كثرت معاني در افراد نميتوان تشخيص داد چه بخشي از آن بينش به گذشته و يا آينده تعلق دارد «نه اين است و نه آن – هم اين است و هم آن» به معماري توجه ميكند).
به عبارت ديگر از نظر معماران ديكانستراكشن، طرح ساختمان بايد منعكس كننده جهان متكثر كنوني باشد و به قرائتها و تفسيرهاي مختلف از طرح اجازه بروز دهد.
اگر ساده بگوييم و درست متوجه شده باشيم، معماري ديكانستراكشن بايد هم پاسخگوي بينشهاي آيندهنگر و هم بينشهاي گذشتهنگر باشد و همهي سلايق را در زمان حال در نظر بگيرد؛ شايد به همين دليل باشد كه سبك ديكانستراكشن را از زير مجموعههاي پست مدرنيسم ميدانند. (مكتبي كه به آينده و گذشته توأماً نگاه دارد و در ضمن كثرت گرايي از اصول پست مدرنيسم نيز محسوب ميشود.)
در معماري ديكانستراكشن فرمها تعميم داده ميشوند و تنها پس از آن است كه برنامهاي كاركردي ارائه می شود، به جاي اين كه فرم به دنبال كاركرد باشد، كاركرد تابع تغييرشكل ميشود بر خلاف مدرنيستها كه ميگويند فرم تابع عملكرد است.
در آثار معماران اين سبك، عدم تقارن، ابهام، ايهام، بيثباتي، دوگانگي، چند معنايي و عدم سودمندي همتراز تقارن، وضوح، ثبات، پايداري، يك معنايي و سودمندي مطرح می شود. (اگر درست متوجه شده باشيم در اين سبك، به عنوان مثال هم احجام متقارن وجود دارند و هم احجام نامتقارن ولي آنچه مهم است آن است كه هر دوي اين تقابلها وجود دارند و هر كدام به صورت احجام مستقل با ماهيت جدا به كار رفتهاند)
كاربرد مصالح متفاوت، ايجاد عدم تعادل در تركيببندي نماي ساختمان از اصليترين ويژگيهاي معماري ديكانستراكشن تقليدي در ايران است.
از معماران مشهور اين سبك ميتوان به پيتر آيزنمن، فرانك گهري، زاهاحديد، رم كولهاس، برنارد چومي را نام برد.
... GODISNOWHERE
"This can be read as "GOD IS NO WHERE
OR
"As " GOD IS NOW HERE
Every thing in life depends onHow you look at them... always think positive
مقايسه ی معماري ديكانستراكشن و فولدينگ
بخش سوم -معماري فولدينگ
سبك ديگري از معماري، كه زاييدهي مكتب ديكانستراكشن است، و از دههي پاياني قرن بيستم مطرح گرديد فولدينگ نام دارد.
از نظر مقايسه، فلسفهي فولدينگ كه نخستين بار توسط ژيل دلوز (gilles deleuze (1925 – 1996 فرانسوي مطرح شد، شباهت بسيار زيادي با فلسفهي ديكانستراكشن دارد:
- : هيچ ارجحيتي در جهان وجود ندارد. (در تقابلها)
- : معاني متون متكثراند (از ديدگاه مفسران مختلف)
- : سلسله مراتب وجود ندارد
به نظر ميرسد اين ويژگي فلسفهي فولدينگ كه سلسله مراتب وجود ندارد خود زاييدهي اين ويژگي ديكاستراكشن است كه ارجحيتي در جهان وجود ندارد و از اين ديدگاه فلسفهي ديكانستراكشن و فولدينگ كاملاً يكسان هستند.
اما بايد توجه كرد در فولدينگ به عدم وجود سلسه مراتب و طبقهبندي و عمودگرايي توجه بيشتري شده است و به جاي آن به افقگرايي و هم ترازي اهميت بيشتري داده شده است. (درست مانند گياه ريزم (Rhaizom) به جاي آن كه درخت وار (عمودي) رشد كند در سطح زمين گسترش مييابد) از ديگر نظريهپردازان فلسفهي فولدينگ ميتوان به فيليكس گاتاري فرانسوي (1992 – 1936 fielix gauttari) اشاره نمود.
بحث فولدينگ در معماري از اوايل دهه 1990 ، با پيشگامي معماراني چون آيزمن، گهري، زاهاحديد و حتي معمار مدرنيست فيليپ جانسون (Philip johson – 1906- ) وارد شد.
فولد يعني چين، لايه، لايههاي هزارتو، در اين نوع معماري هر لايه در كنار لايهي ديگر است، همه چيز در كنار هم است بدون اين كه لايهها در هم فرو روند، ماهيت هر لايه به تنهايي حفظ ميشود و همه چيز افقي است، از نظر فولدينگ همه چيز همسطح يكديگرند. به عبارت ديگر در اين نوع معماري با مركز مداري مخالفت ميشود و مركز مداري جاي خود را به گسترش در جهت طول (و نه ارتفاع) ميدهد.
به عنوان مثال، برج سيزر در 110 طبقه به عنوان نمادي از معماري مدرن و مرتفعترين ساختمان اين سبك در شهر شيكاگو قرار داشت اين برج از تعدادي مكعب روي هم شكل يافته بود كه ارتفاع هر يك از اين مكعبهاي عمودي متفاوت بود و هر كدام تا ارتفاع معيني بالا رفته بودند (درست در نقطهي مقابل تفكر فولدينگ كه سلسله مراتب را رد ميكرد) اين برج تخريب گرديد، گرگ لين ( - (gereg lynn - 1964 به صورت نمادين با تبر تيشه به ريشهي اين نماد مدرنيته و معماري مدرن زد و عمود گرايي را به افقگرايي تبديل كرد. پس از انداختن برج به روي زمين، لين لايههاي هندسي و طويل و قائم الزاويه آن را بر طبق شرايط سايت همانند نوارهاي خميري شكل، در كنار هم قرار داد.
اين لايهها در عين اين كه هر يك خصوصيات خود را حفظ كردهاند ولي با توجه به شرايط موجود در سايت، به حالت نرم و انعطافپذير به صورت افقي و بدون هيچ گونه ارجحيتي در بين عوامل موجود در سايت قرار گرفتند.
پيتر آيزنمن به عنوان باني طرح فلسفهي فولدينگ در حوزهي معماري واژه
«week form» يا «فرم ضعيف» را مطرح كرده است فرمي كه قابل انعطاف است و خود را با شرايطي محيطي وفق ميدهد همان طور كه ژله با شكل ظرف خود تطبيق مييابد، از اين رو معماري فولدينگ نوعي معماري ارگانيك نيز محسوب ميشود به اين معنا كه لايهها در عين اين كه خصوصيات خود را حفظ مي كنند ولي با توجه به شرايط موجود در سايت به حالت نرم و انعطافپذير به صورت افقي و بدون هيچ ارجحيتي در بين عوامل موجود در سايت قرار ميگيرند.
ويژگيهاي معماري فولدينگ:
- : لايه لايه بودن (چند لايگي) با حفظ ماهيت هر لايه و قرارگيري لايهها در كنار هم
- : افق گرايي و همترازي لايهها
- : فرمهاي قابل انعطاف و قابل تطبيق با شرايط محيطي سايت (week form و معماري ارگانيك)
- : در اين نوع معماري تباينهايي مانند تقارن، عدم تقارن و... به چشم ميخورند اما اين تضادها به نسبت ديكانستراكشن منعطفترند و در هم ميآميزند، به عبارت ديگر مثل ديكانستراكشن تضادها كاملاً مجزا نيستند و با عناصر واسطه به هم مربوطاند. (اگر درست فهميده باشيم)
بخش چهارم – مقايسه ی معماري ديكانستراكشن و فولدينگ
1- شباهتها
1-1- در بسياري از جهات (تقريباً در همهي موارد) ديكانستراكشن و فولدينگ در فلسفه مشابه هستند، و در واقع فلسفهي فولدينگ كاملاً نشئت يافته از فلسفهي ديكانستراكشن است. كثرت معاني و عدم ارجحيت در تقابلها در هر دو فلسفه وجود دارد، اما در فلسفهي فولدينگ تضادها با انعطاف بيشتري در كنار هم قرار ميگيرند .
2-1- هم در معماري فولدينگ و هم معماري ديكانستراكشن، هدف اصلي پاسخگويي به قرائتها و تفسيرهاي مختلف از طرح است .
3-1- در معماري فولدينگ لايهها ضمن قرارگيري در كنار هم ماهيت خود را حفظ ميكنند (درهم فرو نميروند) همان طور كه در معماري ديكانستراكشن احجام، اشكال، سطوح و... ماهيت خود را حفظ مي كنند .
4-1- هر دو سبك معماري فولدينگ و ديكانستراكشن با الگوبرداري از علم روز، فرمهايي را به وجود مي آورند .
2- تفاوتها
1-2- در معماري ديكانستراكشن تضادها و تباينها در معماري به صورت مجزا شكل مييابند، اما در معماري فولدينگ هر چند اين تضادها شكل مييابند اما اين تضادها به صورت انعطافپذيري در هم ميآميزند. به عنوان مثال با استفاده از يك عنصر واسطه اين تباينها در هم ميآميزند. (دقت داريم، چه در معماري فولدينگ و چه در معماري ديكانستراكشن اين كه ميگوييم تضاد به مفهوم ارجحيت يك عنصر در مقابل عنصر متضاداش نيست بلكه به معناي كاربرد همزمان هر دو عنصر متضاد در طرح است.) (اگر درست فهميده باشيم.)
2-2- در معماري فولدينگ به نسبت معماري ديكانستراكشن توجه بيشتري به افق گرايي و هم ترازي است.
3-2- در معماري فولدينگ به محيط اطراف سايت همزمان هم توجه ميشود و هم در بعضي قسمتهاي همان سايت توجه نميشود، به عبارت ديگر بعضي قسمتهاي يك طرح، طراحي ارگانيك دارد و بعضي قسمتهاي همان طرح، طراحي ارگانيك ندارد.
اما اين توجه به طراحي ارگانيك در معماري فولدينگ از معماري ديكانستراكشن بيشتر است (اگر درست فهميده باشيم.)
بخش پنجم - جمعبندي و نتيجهگيري
همانطور كه در قسمت قبل گفته شد، هم معماري ديكانستراكشن و هم معماری فولدينگ و حتي معماري پرش كيهاني نيز شباهتهاي زيادي به هم دارند و در امتداد تجربههاي هم هستند كه اين خود ناشي از محوريت مشترك آنهاست كه اين محوريت مشترك همان «علم روز» است.
آنها در پي الگوبرداري از علم روز و انتقال آن مفاهيم به فرمهاي معماري هستند و با اندكي تغيير در ويژگيهاي هر يك از اين سبكها، نام آنها تغيير كرده است.
اين مسأله (توجه به علم روز) نه تنها در اين سبكها، و نه فقط در معماري، بلكه در همهي جوانب زندگي بشر امروز تأثيرگذارده و با جهتگيرياش، سمت و سوي بسياري از مسائل را عوض ميكند.
هر نظريه ی جديد (در فلسفه و روان شناسي و جامعه شناسي و علوم تجربي و...) چون طوفاني ميماند كه ساير اركان زندگي بشر را با اصول خود همسو ميسازد و در واقع، معماري نيز به عنوان يكي از اين اركان ميتواند تجسم اين تفكرات باشد.
از همين جاست كه ميتوان به رابطهي تعدد تفكرات و بينشها و تعدد سبكها (به خصوص در سالهاي اخير) در معماري پي برد.
اگر صنعت را به مفهوم عام آن در نظر بگيريم (صنعت: هنر، علم و...) ميتوان همهي اين موارد را در جملهي زير خلاصه كرد:
صنعت (به مفهوم عام آن) چيزي نيست جز بر آمدن اجسام مادي از اين كيفيات روحي (نظريهها، بينشها، تفكرات و...)
اسامي خاص:
استراوس – كلود لوي Claudelevi Strauss
آيزنمن – پيتر Peter Eisenman
پسا ساختارگرايي Post Structuralism
چومي – برنارد Bernard Tsehumi
حديد – زاها Zaha Hadid
جانسون – فيليپ Philip Johson
دريدا – ژاك Jacequse Derrida
ديكانستراكشن Deconstruction
دلوز – ژيل Gilles Deleuze
ريزم RhaiZom
ساختارگرايي Structuralism
سوسور – فرديناند F.De Saussre
فرم ضعيف Weak Form
فولدينگ Folding
كولهاس – رم Rem Kool Hass
گهري – فرانگ Frank Gehry
گاتاري – فيليكس Felix Gattari
لين – گرگ Gereg Lynn
فهرست منابع مورداستفاده
1- ديباج، سيدموسي. «بررسي زمينههاي عام فلسفي ديكانستراكشن». مجلهي معماري و فرهنگ. سال اول، شماره 4، (بهار 1379)، ص 70.
2- رضاقلي، علي. جامعه شناسي نخبهكشي. تهران: نشر ني، 1377 ، چاپ هشتم.
3- قباديان، وحيد. «مباني معماري فولدينگ». مجلهي معماري و فرهنگ. سال اول، شماره 4، (بهار 1379)، ص 87.
4- قباديان، وحيد. مباني و مفاهيم در معماري معاصر غرب، تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1384 ، چاپ سوم.
5- محسني، منوچهر. مقدمات جامعهشناسي. تهران: ديبا، 1368 ،چاپ پنجم.
6- معماري ديكانستراكشن، معماري ديكانستراكتيويست. تهران: انتشارات پيام ، 1372، چاپ اول.
7- محمد نقوي، سيدعلي. جامعهشناسي سال سوم رشتهي ادبيات و علوم انساني. تهران: شركت چاپ و نشر ايران، 1371.
8- سایتهای مورد استفاده :
Arscomica .org /eisen man .html
W3.uniroma 1 it /
Tech-des-mainframe 3.htm
برگرفته از سايت هنر ومعماري
... GODISNOWHERE
"This can be read as "GOD IS NO WHERE
OR
"As " GOD IS NOW HERE
Every thing in life depends onHow you look at them... always think positive
معماری فولدینگ یکی از سبک های مطرح در دهه پایانی قرن گذشته بود . فلسفه فولدینگ برای نخستین بار توسط فیلسوف فقید فرانسوی ، ژیل دلوز مطرح شد . وی همچون ژاک دریدا از جمله فلاسفه مکتب پسا ساختارگرایی محسوب می شود . دلوز نیز مانند دریدا اساس اندیشه خود را بر زیر سوال بردن بینش مدرن و مکتب ساختارگرایی قرار داد .
فلسفه دلوز ، یک فلسفه افلاطون ستیز و دکارت ستیز است . به عبارت دیگر می توان بیان نمود که فولدینگ یک طرح ضد دکارتی است . از نظر دلوز ، هستی از زیر بناهای عقل ریاضی استخراج نشده است . وی در کتاب معروف خود ، ضد ادیپ سرمایه داری و اسکیزوفرنی ( 1972) خرد مدرن را مورد پرسش قرار داد . از نظر دلوز ، خرد هر جایی است .
فلسفه فولدینگ منطق ارسطویی را نیز زیر سوال می برد . از نظر این فلسفه ، هیچ ارجحیتی در جهان وجود ندارد . زیر بنا و روبنا وجود ندارد . فولدینگ به دنبال تعدد است و می خواهد سلسله مراتب را از بین ببرد . این فلسفه در پی از بین بردن دو گانگی هاست .
فولد یعنی چین و لایه های هزار تو ، یعنی هر لایه در کنار لایه دیگر ، همه چیز در کنار هم است ، هیچ اندیشه ای بر دیگری ارجحیت ندارد ، تفسیری بالاتر و فراتر از دیگری نیست ، همه چیز افقی است . به عبارت دیگر فولدینگ می خواهد منطق دو ارزشی را دیکانستراکت کند و کثرت و تباین را جایگزین آن کند . فولدینگ هم مانند دیکانستراکشن در پی از بین بردن مبناهای فکری تمدن غرب و بالاخص منطق مطلق و ریاضی گونه مدرن است .
فولدینگ ، عمودگرایی ، طبقه بندی و سلسله مراتب مردود می داند و به جای آن افقی گرایی را مطرح می کند . از نظر فولدینگ همه چیز همسطح یکدیگر است . دلوز در کتاب خود به نام ، فولد ، لایبنیتز و باروک ( 1982 ) جهان را چنین تبیین می کند : " جهان به عنوان کالبدی از فولدها و سطوح بی نهایت که از طریق فضا ، زمان فشرده شده ، در هم پیچ و تاب خورده و پیچیده شده است . " دلوز هستی و اجزاء آن را همواره در حال شدن می بیند .
یکی از موارد کلیدی در مباحث مطرح شده توسط دلوز ، افقی گرایی است . دلوز به همراه یار همفکر خود ، فیلیکس گاتاری ، مقاله ای به نام " ریزوم " در سال 1976 در پاریس منتشر کرد . این موضوع در کتاب هزار سطح صاف ( 1980) به صورت کامل تر توسط این دو مطرح گردید . رزیوم گیاهی است بر خلاف سایر گیاهان ، ساقه آن به صورت افقی و در زیر خاک رشد می کند . برگ های آن خارج از خاک است . با قطع بخشی از ساقه آن ، این گیاه از بین نمی رود ، بلکه از همانجا در زیر خاک گسترش می یابد و جوانه های تازه ایجاد می کند .
این دو متفکر با مطرح نمودن بحث ریزوم ، سعی در بنیان فکنی اندیشه غرب کردند و اصول اولیه آن را زیر سوال بردند . از نظر آنها ، عقلانیت غرب به صورت سلسله مراتب عمودوار ، درخت گونه و مرکز مدار است .
بحث فولدینگ در معماری از اوایل دهه 1990 مطرح شد و به تدریج اکثر معماران نامدار سبک دیکانستراکشن مانند پیتر آیزنمن ، فرانک گهری ، زاها حدید و حتی معماران مدرنیست فیلیپ جانسون به این سمت گرایش پیدا کردند . از دیگر معماران و نظریه پردازان سبک فولدینگ می توان از بهرام شیردل ، جفری کیپینز ، گرگ لین و چارلز جنکز نام برد . همانند دیکانستراکشن ، خواستگاه فلسفه فولدینگ در فرانسه و معماری فولدینگ در آمریکا بوده است.
این معماران در کارهای جدید خود پیچیدگی را با وحدت یا تقابل نشان نمی دهند بلکه به صورت نرم و انعطاف پذیر ، پیچیدگی ها و گوناگونی های مختلف را در هم می آمیزند . این کار باعث از بین بردن تفاوت ها نمی شود . باعث ایجاد یک پدیده همگون یکپارچه نیز نمی گردد ، بلکه این عوامل و نیروها به صورت نرم و انعطاف پذیر در هم می آمیزد . هویت و خصوصیت هر یک از این عوامل در نهایت حفظ می شود مانند لایه های درونی زمین که تحت فشارهای خارجی تغییر شکل می دهند ، در عین این که خصوصیات خود را حفظ می کنند .
نظریه دیکانستراکشن جهان را به عنوان زمینه هایی از تفاوت ها می دید و این تضاد ها را در معماری شکل می داد . این منطق تضاد گونه در حال نرم شدن است تا خصوصیات بافت شهری و فرهنگی را به گونه ای بهتر مورد استفاده قرار دهد .
دیکانستراکشنیست ها عدم هماهنگی های درون پروژه را در ساختمان و سایت نمایش می دادند و این نقطه آغاز پروژه آنها بود . ولی آنها هم اکنون این تفاوت ها را در تقابل نشان نمی دهند ، بلکه آنها را به صورت انعطاف پذیری در هم می آمیزند و یک منطق سیال و مرتبط را دنبال می کنند . اگر در گذشته پیچیدگی ها و تضاد از دل تقابل های درونی پروژه بیرون می آمد ، در حال حاضر خصوصیات مکانی ، مصالح و برنامه به صورت انعطاف پذیری روی همدیگر تا می شوند ، در حالی که هویت هر یک حفظ می شوند . معماری فولدینگ در مقیاس شهری در جایی بین زمینه گرایی و بیان گرایی قرار دارد . فرم های انعطاف پذیر نه به صورت کامل هندسی هستند و نه به شکل دلبخواهی . در مقیاس شهر ، این لایه های تا شده و انعطاف پذیر نه نسبت به بافت مجاور خود بی تفاوت اند و نه مطابق با آنند ، بلکه از شرایط محیطی بهره می جویند و آنها را در منطق پیچ خورده و منحنی خود جای می دهند .
گرگ لین در تعریف معماری فولدینگ می گوید : " فولدینگ یعنی تلفیق نمودن عوامل نامربوط در یک مخلوط به هم پیوسته . " در این رابطه می توان لایه های رسوبی در کوه ها را مثال زد که در اثر فشارهای درونی زمین روی یکدیگر خم شده و پیچ و تاب خورده اند . در عین این که هر لایه خصوصیات درونی خود را حفظ کرده است ، ولی با لایه مجاور خود درگیر شده و لایه ها به صورت انعطاف پذیری در کنار یکدیگر انحناء پیدا کرده اند .
معماری فولدینگ معماری نئو باروک نیز نامیده می شود . در معماری باروک ، سبک های یونانی ، رومی ، شرقی ، رومانسک ، گوتیک و کلاسیک روی یکدیگر تا می شوند و کالبد بنا و سطوح مواج دیوارها نسبت به شرایط انعطاف پذیرند . همانگونه که در معماری فولدینگ انعطاف پذیری احجام و سطوح مختلف توسط تکنولوژی جدید ، که همان رایانه است ، انجام می شود . تکنولوژی رایانه قادر است بین دو شکل ، شکل های میانی را برای انتقال نرم یکی به دیگری انجام دهد . این انتقال نرم مدت ها است که در فیلم های تبلیغاتی ، فیلم های ویدیویی و فیلم های سینمایی انجام می شود . در فیلم ویدیویی مایکل جکسون به نام سیاه و سفید ، تصویر صورت چند فرد مختلف که از نژادها ، رنگ ها ، جنسیت و سنین مختلف بودند گرفته شده بود و در مقابل چشمان حیرت زده تماشاگران تلویزیون ، تصویر یکی به دیگری تبدیل می شد ، بدون اینکه بیننده احساس کند که این لایه های بین دو صورت کاملا متفاوت به صورت تصنعی و یا ناهمگون به یکدیگر تبدیل می شوند .
در فیلم پایان گر 2 ( Terminator 2 ) نیز هنر پیشه ای که نقش منفی داشت می توانست کالبد خود را به صورت جیوه در بیاورد و همانند جیوه در هر شرایطی تغییر حالت دهد . در روی کف زمین به صورت یک کف پوش پهن شود و سپس از روی کف بلند شده و به صورت انسان و یا حالت های دیگر در آید . امروزه با استفاده از رایانه ، این انتقال و تغییر شکل به راحتی قابل اجرا است و معماران فولدینگ سعی می کنند که معماری را با علم روز همگون و همسو سازند .
در این رابطه بهرام شیردل در مصاحبه خود در مجله آبادی می گوید : " فکر من و همکارانم در معماری و شهر سازی ، قابل انعطاف کردن فضاها است به گونه ای که جوابگوی تفاوت های بی شماری باشد ،... همیشه معتقد بوده ام باید معماری جدیدی به وجود آید که با افکار و زندگی زمان خود انطباق داشته باشد و فرهنگ و تمدن موجود را غنی تر کند ... انسان با گذشت زمان افکار و خصوصیاتش تغییر می کند - بر عکس سایر جانداران - معماری هم باید تبع آن تغییر کند . "
پیتر آیزنمن به عنوان بانی طرح فلسفه فولدینگ در حوزه معماری واژه " Weak Form " یا " فرم ضعیف " را مطرح کرده است . فرمی که قابل انعطاف است و خود را با شرایط محیطی وفق دهد .همانطور که ژله با شکل ظرف خود تطبیق می یابد . لذا فرم ها یا لایه های معماری فولدینگ ، در مجاور و همتراز یکدیگر به صورت انعطاف پذیر و در انطباق با شرایط کالبدی ، اجتماعی و تاریخی محیط در سایت قرار می گیرند .
آیزنمن در طرح خود برای مرکز گردهمایی کلمبوس ( 92-1990) موضوع اشاره شده ، در فوق را به صورت کالبد معماری نشان داده است . به طور کلی در اکثر شهرهای بزرگ آمریکا ساختمانی به نام مرکز گردهمایی وجود دارد . در این نوع ساختمان ها به صورت مستمر جلسات ، سخنرانی ها و نمایشگاهای مختلف از طرف اصناف ، سازمان ها و نهادها گوناگون که موقعیت محلی ، ملی و یابین المللی دارند برگزار می شود .
مرکز گردهمایی کلمبوس در شمال مرکز شهر کلمبوس و در واقع در مرز بین مرکز شهر و قسمت شمالی شهر قرار دارد . در سمت غرب ساختمان ،های استریت که یکی از دو خیابان اصلی شهر است عبور می کند و از جنوب تا شمال و مرکز شهر را به یکدیگر متصل می کند . از سه طرف دیگر سایت ، بزرگراههای سرتاسری و خطوط راه آهن عبور می کنند و پل های چند طبقه متعدد در اطراف سایت این خطوط را به یکدیگر متصل کرده است . به عبارتی در غرب سایت مهم ترین مسیر ارتباطی محلی و داخل شهری ، و در سه طرف دیگر سایت خطوط ارتباطی داخل و بین شهری قرار دارد .
تصمیمات اتخاذ شده و یا اطلاعات کسب شده در گردهمایی های داخل این ساختمان از طریق خطوط تلفن ، فاکس و اینترنت و همچنین مطبوعات و رسانه های مختلف به سراسر کشور منتقل می شود . لذا از یک طرف این ساختمان مرکز تبادل اطلاعات است و لایه های مختلف از این مرکز این اطلاعات را به مناطق مختلف منتقل می کنند . از طرف دیگر این مکان مرکز خطوط ارتباطی محلی و بین شهری است و لایه های مختلف راه های ارتباطی از چهار طرف این ساختمان عبور می کنند .
آیزنمن این جند لایگی خطوط اطلاعاتی و راه های ارتباطی در عصر ابر رسانه ها را در ساختمان خود به صورت کالبدی به نمایش گذارده است . لایه های مختلف ساختمان خود به صورت کالبدی به نمایش گذارده است . لایه های مختلف ساختمان در حالت افقی ، به صورت همتراز و با موقعیت همسان در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و مجموع این لایه ها کلیت واحدی را به نام مرکز گردهمایی کلمبوس تشکیل داده اند .
نکته حائز اهمیت دیگر در طرح آیزنمن این است که ساختمان دارای یک دوگانگی در مقیاس است که به هر دو آنها بدون ارجحیت یکی بر دیگری توجه شده است . یکی مقیاس بزرگ شهر است و از دید داخل برج های مرتفع مرکز شهر ، این ساختمان مقیاسی در حد بزرگراههای اطراف خود دارد . همچنین از دید عابر پیاده در مجاور خیابان اصلی شهر ، مقیاس ساختمان خرد شده و مقیاس آن در حد مقیاس نسبتا کوچک ساختمان های محلی اطراف خیابان است .
یکی دیگر از پروژه های جالب توجه در این سبک ، سرنگون ساختن برج سیرز در شهر شیکاگو توسط گرگ لین است . برج سیرز ، به ارتفاع 110 طبقه مرتفع ترین ساختمان ساخته شده به سبک مدرن است . این ساختمان توسط شرکت معتبر S.O.M بین سالهای 74-1970 ساخته شد . مهندس معمار آن بروس گراهام و مهندس سازه آن فضلور خان - پاکستانی تبار - بود .
این ساختمان نماد و نمودی کامل از سبک مدرن و اندیشه مدرن است . نمای خارجی برج تماما با شیشه هایی به رنگ برنز و آلومینیوم سیاه رنگ پوشش شده است و می توان آنرا دنباله شیوه میس وندروهه و شعار کمتر بیشتر است دانست . این برج از نه مکعب مستطیل چسبیده به هم تشکیل شده که به صورت سلسله وار هر کدام تا ارتفاع معینی بالا می روند . دو مکعب مستطیل آخر به ارتفاع 443 متر می رسند . فضلور خان برای هر مکعب مستطیل 25 ستون فلزی در نظر گرفت . لزا برج سیزر از نه لایه - مکعب مستطیل - و هر لایه از 25 لایه - سیستم سازه - تشکیل شده است . گرگ لین در پروژه خود - به صورت نمادین - با تبر ، تیشه به ریشه این نماد مدرنیته و معماری مدرن زد و عمود گرایی را به افقی گرایی تبدیل کرد ..
معماری پرش کیهانی یکی از زوند های معماری در اواخر قرن 20 است.
بنیانگذار و صاحب سبک در این مقوله فرانک گری است. در معماری پرش کیهانی طرح ها به صورت فانتزی و کژریخت (دفرمه) است. سبک پرش کیهانی سبک جدیدی است که بیش از ۱۰ـ۱۲ سال سابقه ندارد.
از نمونه کارهای فرانک گری میتوان به موزه گوگنهایم واقع در شهر بیلبائو اسپانیا و همچنین سالن کنسرت والت دیسنی در لوس آنجلس اشاره کرد.
در کارهای فرانک گری خط راست وجود ندارد. موزه ی گوگنهایم پلان این موزه به شکل گلی در حال شکفتن است و اجزای ساختمان از مرکز به سمت بیرون گسترش یافته است. جنس نمای موزه از ورق تیتانیوم است.
چارلز جنکز در مورد این موزه ایرادی را عنوان کرده است: او اعتقاد دارد که گری باید در نمای ساختمان از ورق هایی با ابعاد متفاوت استفاده میکرد. همانند فلس ماهی. و به نسبت شکل بنا ابعاد ورق ها باید تغییر میکردند. گری در کارهای بعدی خود این مسئله را مد نظر قرار داد.
معماری پرش کیهانی را میتوان سبک تکمیل کننده ی تاخوردگی (فولدینگ) و واسازی دانست
یکی دیگر از معماری های خوب در سبک پرش کیهانی موزه یهودیان برلین است که توسط لیبسکیند طراحی شده.
دیوارهای سیاه و نا آشنا، فضاهایی که به بن بست می رسند.تاریکی هراس آور و نورکوچکی که با زاویه ای شکسته از گوشه ای به درون می تابد….
شاید هنگامی که آدورنو به تلخی گفت دیگر پس از آشویتس شاعری ممکن نیست نیندیشید که می توان با ورز دادن فضا خود آشویتس را مبدل به شعری سیاه کرد که تاریخ را روایت می کند و در عین حال در روایت تک بعدی آن محدود نمی شود. شعری برای نشان دادن فاجعه در پس چهره مدرنیته. شعری برای روایت تازه از تاریخ.
لیبسکیند در طراحی این موزه برلین 3 مسیر در نظر گرفته.این مسیرها از 3 مفهوم ویرانی، سرگردانی و وجود سر چشمه می گیرند که در زندگی یهودیان آلمان همواره موجود بود. مسیر اول و دوم هیچ کدام به فضاهای نمایشگاهی نمی رسند و مسیر سوم یا همان “وجود” به گالری ها می رسد.
مسیر ویرانی به برج هولوکاست منتهی می شود که از دیگر اجزای ساختمان جداست. کف این قسمت پر است از صورتک های چدنی که بازدید کنندگان باید از رویشان عبور کنند و با پا گذاشتن روی آنها صدایی شبیه جیغ انسان شنیده می شود. خطوط روی بنا هم نشأت گرفته از نقشه شهر برلین و نشان دهنده محله های یهودی نشین و خیابان هایی است که در آنها اتفاق یا حادثه ای مهم و تاریخی مرتبط با یهودیان روی داده است.
مسیر سرگردانی از فضاهایی تشکیل شده که پنجره هایی به روبرو دارند. این مسیر ها و پنجره ها به چیز خاصی نمی رسند و هدف آنها القای مفهوم سرگردانی به بازدیدکنندگان است.
یکی از ورودی ها از داخل ساختمان کنار موزه است. این بنا در تضاد با ساختار در هم ریخته موزه قرار می گیرد.
بنای موزه بر امتداد خط شکستهای شکل گرفته است که بيان سرگذشت یهودیان در طول تاریخ است.
می توان در هم ریختن ستاره داوود را در فرم کلی این موزه دید و خوانش های متفاوتی از آن داشت. بحث های گسترده تر درباره این خوانش ها را در اینجا بخوانید.
شاید اشاره به باغ معلق کنار موزه هم خالی از لطف نباشد. نشانه ای که من هنوز نتوانستم برای آن معنایی بیابم! جز اینکه مکعبی از محور خود خارج شده و به صورت ناپایدار قرار گرفته. (باز هم ساختار شکنی)
ساختار های در هم ریخته، گوشه های شکسته ستاره داوود( که در حالت پایدار باید نماد امتزاج همه عناصر و جمع اضداد یا متحد شدن مکمل ها باشر)،کدامیک را می توان نشانه آتش و یا آب در نظر گرفت؟
در این موزه شکستن معنای نشانه ها و رسیدن به بی معنایی و در عین حال خلق معناهایی جدید و چند گانه را می بینیم. معنایی که یکی را به یاد والتر بنیامین و دیگری را به یاد آدورنو ، مرا به یاد آیشمن و استادم را به یاد کتاب “مرگ کسب و کار من است” بیندازد.
پایان سخن اینکه بسیار درباره ساختار و ضد ساختار دانسته ایم و خوانده ایم. و بسیاری اوقات ساختار را به ضد ساختار و معنا را به بی معنایی ترجیه داده ایم.(یا حداقل اینگونه یادمان دادند. وادارمان کردند اینگونه عمل کنیم) اما اگر یکجا و تنها یکجا برای برتری گسست و ویرانی بر ساختار وجود داشته باشد همین موزه است. چرا که نفس ایجاد آن برای فراموش نشدن بلایی است که زندگی مدرن و ساختارماشینی آن بر سر انسان آورد.
عنوان
معماری جهش کیهانی
تعاریف
1- حرکت موجوارکه نقش اساسی برای تفکروجود ما جهان
کوانتوم واحتمالا واقعیت نهایی ابرنخ .
2- ظاهرشدن وپرش به سطح بالاتر یا پایین پیچیدگی ومرز اشفتگی
مفاهیم
1.توجه به علم وخصوصا علم معاصردر مورد مباحث نشانه های کیهانی
2. نشانه دوگانگی یعنی نشانه های زیبای ونشانه های ایده ها
3.تجلیل ازگوناگونی تنوع دگرگونی خصوصا ازسیستم های تشدیدکننده تباین
4.تصدیق زمان وبرنامه اجباری آن که شامل ضرورت شناخت چرخه
طبیعی وکثرت گرایی سیاسی است .........
اصول
1.توجه به نشانه های کیهانی
2.مشابهت خودی
3.علم پیچیدگی
4.منطق مدهوش وعدم قطعیت
5.گسترش غیرخطی
6.فراکتال پرش واثر پروانه
و...
پیدایش تاریخی
مبحث دیکانستراکشن ازاواخردهه1970 با موضوعات علمی وفلسفی جدیدتر شروع شدودنبال ارائه شکل کالبدی از مفروضات وشناخت انسان از خودومحیط پیرامون خودمی باشد
معماران پیرو سبک
چالز جنکز (آمریکا)
پیترآیزنمن(آمریکا
فرانک گهری(کانادا_آمریکا)
دانیال لیبسکیند (لهستان)
ادواردلارنز(آمریکا)...
منابع: کتاب معماری پرش کیهانی اثر چارلز جنکس، سایت معماری دانشگاه تبریز، ویکی پدیا
ویرایش توسط suratak : 1st February 2009 در ساعت 11:58 AM
ویرایش توسط ЛίL∞F∆R : 1st March 2009 در ساعت 07:56 PM
... GODISNOWHERE
"This can be read as "GOD IS NO WHERE
OR
"As " GOD IS NOW HERE
Every thing in life depends onHow you look at them... always think positive
سلام منم چیزی راجع به چیزی که دوستمون به نام یه سبک معرفی کردن نشمیدم تا حالا ....!!!؟؟؟؟
در ضمن می خواستم از شما بابت مطالب کاملتون تشکر کنم و بگم اگر دوستان دنبال اطلاعاتی برای درس معماری معاصر می گردن علاوه بر رجوع به کتابهای معماری معاصر غرب(وحید قبادیان)از زمان و معماری(مزینی)فضا زمان معماری(ترجمه مزینی)معنا در معماری غرب(بید هندی)تاریخ معماری مدرن(باور)و کتب آثار معماران می تونن به این سایت هم سری بزنن شاید به درد خورد ( پروژه های درس معماری معاصر دانشگاه صنعتی شاهروده،سایت استادمه مهندس مهدیزاده. پروژه من و هم گروهی هام هم اونجاس در باره دیکانستراکشن. )
سایت پالاپال : http://palapalhome.com
... GODISNOWHERE
"This can be read as "GOD IS NO WHERE
OR
"As " GOD IS NOW HERE
Every thing in life depends onHow you look at them... always think positive
سبکهایمعماریاکسپرسیونیسم انتزاعی
جنبش هنری آمریکایی مربوط به دهه 40 که بر اهمیت به کار گیری رنگ و فرم به شیوه ای غیر نمایشی تا کیدداشت. جکسون پالاک از بنیان گذاران این تحول تکنیکی است که با پاشیدن مستقیم لکه های رنگی بر بوم سعی در ارایه حالات نیمه خودآگاه ونگاه های درونی خود در واقعیت داشت.
Art Decoآرت دکو
سبکی هنری مربوط به دهه 1920 که از مشخصه های آن استفا ده از فرم های شکسته و منحنی و به کار گیری تزئینات تجسمی و رنگین بود. ساختمان کرایسلر در نیویورک ارز نمونه های اصلی این هنر در معماری است .
آرت نوو
سبکی هنری مربوط به دهه آخر قرن نوزدهم مشتمل برمعماری هنر های گرافیک و دکوراسیون داخل . این هنر با فرم های پیچشی و خطوط برجسته وساختاری نامتقارن همراه است .برخی منتقدین این سبک هنری را نقطه آغازین معماری مدرن می دانند...
مکتب اش کن
گروهی ازهنر مندان واقعگرای نیویورکی در اغاز قرن بیستم که اصول آکادمیک موضوعی را کنار گذاشتند.این هنرمندان به تصویرکشیدن مناظر کثیف شهری و روزمره و حتی جنبه های کریه زندگی را موضوع کار خود قرار دادند.
کلاژ
تکنیکی در مجسمه سازی ونقاشی مدرن که با به کار گیری اشیای آماده یافته ها و تکه های به هم چسبیده ترکیب بندی ای انتزاعی پدید می آورد. کار های منحصر به فرد لوییس نولسون هر یک با ساختاری ویژه با استفاده از اشیایی جفت و جور شده شکل دهنده سبکی در مجسمه سازی بود. پابلو پیکاسو تکنیک برش و چسباندن مواد طبیعی و صنعتی را به سطوح نقاشی شده یا خام گسترش داد.
مکتب باربیزن (نقاشی مناظر)
گروهی از نقاشان فرانسوی قرن نوزده که نقاشی سنتی ( تعالی گرای) مناظر را کنار گذاشته و به نوعی غیر رسمی تر و واقع گرایانه با طبیعت برخورد کردند. آنان به شدت تحت تاپیر نقاشان آلمانی قرن هفدهم بودند. تئودور روسو از چهره های شاخص این دسته و پیشروی نقاشی در محیط باز وبر پایه مشاهده مستقیم محیط پیرامونی خوداست...
باروک
هنر ومعماری اروپایی قرن هفده وهیجده. جیوانی برنینی بزرگ ترین هنرمند این سبک هنری بر وحدت هنر های نقاشی , معماری و مجسمه سازی تاکید داشت ودر کارهایش بیننده را محصور تزئینات و ویژ گی های کاملا تجسمی خود می کند.بااینکه این هنر در ایتالیا ودر خدمت کلیسا شکل گرفته و رشد کرد اما به تدریج به سراسر اروپا راه یافت و حتی در معماری بنا های یادبود همچون کاخ ورسای از آن استفاده کردند.
هنر های زیبا
سبکی پیچیده ورسمی در معماری که از مشخصه های آن می توان به تقارن و غنای تندیس ها وبرجسته کاری های تزئینی اشاره کرد.اداره قدیمی گمرک نیویورک در « بولینگ گرین» از این گونه بنا هاست.
هنر سیاهان یا آفریقا آمریکاییان
هنر سیاه پوستان آمریکایی ودر حقیقت آفریقایی نژادان, هنری ست که به شیوه های گوناگون در اعتراض و جستجوی هویت و ریشه های تاریخی خود است.
کلاسیسیسم
سبکی هنری که با مطالعه سبک های یونانی ورومی که از هارمونی ,توازن ومتانت (آرامش )تشکیل می شود به وجود آمده است.اما در عوض جنبش رمانتیک آزادی فکری خاصی به تخیلات هنر مندانه و بدیع این سبک بخشیده است.
هنر ساختارگر
این هنر در اویل قرن بیستم ودر شوروی سایق شکل گرفت. مجسمه سازی که در آن از چوب , فلزات , شیشه ومواد صنعتی مدرن برای نمایش جامعه تکنولوژیک استفاده می شد از ویژه گی های این هنر ابعاد بزگ آثار , طرح های هندسی و مواد مورد به کار گیری آن است. آثار سیال «کالدر » از مثال های بارز این سبک هنری اند.
کوبیسم
جنبشی فرانسوی مربوط به قرن بیستم که نقطه عطف جدایی هنر مند از هنر بازنما به حساب می آید.پابلو پیکاسو و جورج براک سطح رویین اشیا را , با توجه کامل به فرم هندسی خلاصه شده که نشان دهنده شیی مورد نظر از چند زاویه گوناگون است به برش های متعددی تقسیم می کردند.
اکسپرسیونیسم
جنبش هنری اروپایی که بر بیان احساس و نگاه درونی هنر مند تاکید بسیار دارد.خطوط شکسته و شکل ها و رنگ های غلو شده در این سبک , علت اصلی تاثیر گذاری شدید حسی آن هاست. ونسان ونگوک را از پیشگامان اولیه این سبک می دانند.
فوو یسم
نام " درندگان وحشی" به گروهی از نقاشان اوایل قرن بیستم در فرانسه اتلاق می شد که در آثارشان ازرنگهایی تند و درخشان استفاده می کردند."هنری ماتیس" و" جورج رو؟" رهبران این گروه بوده اند.
فوتوریسم
این سبک هنری در اوایل قرن بیستم و درکشور ایتالیا شکل گرفت . نقاشان این سبک به عصر ماشین توجه بسیار داشتندو موضوع نقاشی هاشان اغلب ماشین ها و فیگور های در حرکت بودند.زیبا یی شناسی فوتوریست ها به زیبایی در مناظر تکنولوپیک و صنعتی تاکید داشتند.
ژانر
این لغت فرانسه که معنی فارسی آن " گونه "یا "نوع" است ,به نقاشانی اتلاق می شود که مناظر را همانطور که هستند وبدون هیچ تحریف یا تعالی گرایی تصویر می کردند.نقاشی های ژانر را در همه دوره ها می توان یافت .اما ان دسته از نقاشی های هلندی (آلمانی ) که از مناظر و جوامع روستایی کشیده شده اند از بهترین نمونه های این سبک نقاشی اند.
امپر سیونیسم
مکتب نقاشی مربوط به اوخر قرن نوزدهم میلادی که برپایه توجه به تغییرماهیت تاثیرات بصری ,دردرجه اول اهمیت , نورو رنگ شکل گرفت. این موضوع کار نبود که اهمیت عمل نقاشی را شکل می داد بلکه نگاهی هنر مندانه به تاثیرات نور در زمان های متفاوت روز بر مناظر و موضوعات بود , به طوری که اگر زمان کشیدن تابلو تغییر می کرد تمامی اثر چیزی کاملا متفاوت با تابلویی بود که در زمانی دیگر کشیده می شد.
هنر تصنعی
سبک هنری قرن شانزدهم میلادی که در ایتالیا ریشه گرفته است . ال گرکو ( نقاش اسپانیایی ,زاده جزیره کرت ) را نیز از مهمترین پایه گزارن این سبک می دانند. فیگور های انسانی , تحریف شده و کشیده شده از موضوعات اصلی این سبک نقاشی بود.
نئو کلاسیسیسم
جنبشی در مقابل زیاده روی ها و تکرار های سبک های باروک و روکوکو در قرن هجدهم میلادی . این جنبش هنری اروپایی قرن هجدهم تلاشی بود برای باز سازی و احیای هنر رومی –یونانی , از طریق تقلید از موضوعات و شیوه های کلاسیک .
نئو امپر سیونیسم
مکتب نقاشی که بیشتر به جورج سورا و پیروان فرانسوی او در اواخر قرن نوزدهم منسوب است.آنان امپر سیونیسم را رسمی تر و دقیق تر دنبال کردند و از تکنیکی بهره گرفتندکه با نقطه گذاری های فشرده به بیان نوری پیشرفته تری دست یابند و این نقطه گذاری به قدری اثر بخش بود که این دسته از نقاشان را پونتلیست می نامیدند.
اپ آرت
جنبش هنر ی دهه 60 که به نقاشی نور نیط معروف است .از مشخصه های اصلی آن استفاده از فرم های هندسی برای خلق خطای بصری در جایگزینی رنگ ها و فرم ها باتوجه به قوانین نور وپرسپکتیو است.
پاپ آرت
دراین سبک هنری هنر مند سعی در نشان دادن و بیان مفاهیم به کمک قابل لمس ترین عناصر و تصاویر , در مقابل جدیت و انتزاعی اندیشی هنر مندان اکسپرسیونیست انتزاعی دارد.عناصر اصلی و مواد تشکیل دهنده آثار هنر مندان پاپ آرت ازدرون زندگی روزانه جامعه مصرفی و فرهنگ عامه - کمیک استریپ ها , قوطی محصولات غذایی و داستان های علمی تخیلی تهیه می شد.
رئالیسم
این سبک هنری در اواسط قرن نوزدهم گسترش چشمگیری داشت و از مهمترین هنرمندان آن می توان به گوستاو کوربه اشاره کرد. هدف هنر مندان مکتب رئالیسم ضبط آداب و رسوم , حالات و مناظر برای مراجعه تاریخ بود. این هنر مندان از مناظر مختلفی نقاشی می کشیدند که اغلب آن ها مناظر وتصاویر مناطق شهری یا اجتماعات در حال فعالیت و اجرای مراسمی خاص صورت می گرفت .
روکوکو
سبکی فرانسوی در دکوراسیون داخلی مربوط به قرن هفدهم که از مشخصه های اصلی آن نشاط و صمیمیت فضا ها و درخشندگی طلایی ونقره ای اجسام مورد استفاده است. این درخشندگی و زرق وبرق در اغلب نقاشی های این سبک به چشم می خورد.
سورئالیسم
در پس سبک هایی مثل کلاژ , کوبیسم و دادا, سبک سورئالیسم بر تخیلات و افکار دور دست و غیر حقیقی , رویا و عالم نیمه خودآگاهی تکیه دارد.
سمبولیسم
این جنبش عمومی اروپایی که به اواخر قرن نوزدهم باز می گردد , با سمبولیسم در ادبیات رابطه ای نزدیک دارد.دراین سبک هنری , هنر مند با تغییر دادن یافته ها و بیان سمبل گونه آنها به خلق اثر می پردازد. گوگن یکی از اولین سمبولیست ها بود.
خداوند مي فرمايد:هنگامي كه تو به نماز مي ايستي من آنچنان به سخنانت گوش فرا ميدهم كه گويا همين يك بنده را دارم ولي تو چنان غافلي كه گويا صدها خدا داری!
معماری گوتیک
معماری گوتیک
یکی از سبکها و دوره های تاریخی معماری است که در میان سالهای ۱۱۳۷ و ۱۱۴۴ م. در دوره ای که عصر ایمان نام داشت پا به عرصه هنر گذاشت . زادگاه این سبک "ایل دو فرانس" فرانسه (پاریس کنونی و حومه آن) می باشد که به تدریج ابتدا به انگلستان و سپس به آلمان و ایتالیا کسترش می یابد.
وجه تسمیه:
گوتیک به معنی نسبت داده شده به قوم گوت است . گوت اقوام ژرمنی بودند و با امپراطوری روم می جنگیدند وحشت رومیان آن زمان از این جنگجویان بربر گونه و وحشی آنها را دچار کابوسی دسته جمعی کرده بود . مدتها بعد در دوران رنسانس وقتی اروپاییان با نوع خاص و عجیبی از معماری روبه رو شدند که با اشکال عادی و خوفگرانه کلاسیک آنها متفاوت بود به یاد همان جنگجویان گوت افتادند و ترس تاریخیشان بین این معماری و گوتیکهای بربر رابطه برقرار کرد و بعد از گذشت قرنها به ترس موروثیشان از آن ژرمنها اعتراف کردند و گفتند که ما از این معماری به همان قدر می ترسیم که از گوتها. پس معماری گوتیک به شاهدی برای این ترس تبدیل شد.
مشخصات دوران گوتیک:
ـ حکام قدرت بیشتری یافتند
ـشور و هیجان مذهبی شدید در بین مردم
ـتوجه به علوم الهی و مرکزیت کلیسا.
ویژگیهای این سبک:
کلا در این سبک جهان عجیب و پر از غرایب دیده می شود و نوعی بدبینی در تمام شئون آن نهفته است : اولا در این سبک ارتفاع کلیسا ها افزایش چشمگیری می یابد و دلیل این امر هم ناشی از جهان بینی این دوره می باشد که تلاش داشتند آسمان را بر روی زمین فرود آورند.
ثانیا به دلیل انتقال بخش برابر به قسمت خارجی ساختمان در داخل احساس ناپایداری و به دنبال آن تشنج ایجاد می شود .
ثالثا به دلیل اعتلای هنر مجسمه سازی در این سبک به وفور از نقش برجسته سازی مجسمه های کوچک اندام قدیسان بر روی قوسهای مکرر درگاههای ورودی استفاده شده که مجموعه علایم و عوامل فوق در کنار مناره ها و برجهای نوک تیز و بلند این سبک باعث به وجود آمدن احساس غریب از تماشای این آثار می شود.
در شکل گیری معماری گوتیک دو شخصیت برجسته بسیار موثرند . یکی از آنها برنار کلروی و دیگری سوژر بودند. اولی معتقد بود که ایمان چیزی عرفانی و اشراقی است نه منطقی اما سوژر کلیسای که بازسازی کرد (دیر سن دتی) از نظر شکوه مندی سبک رومانسک را پشت سر نهاد و او معتقد بود که باید کلیسای ساخت که مملو از نور باشد و این در ایجاد پنجره های بزرگ کلیساهای گوتیک تاثیر بسزایی داشت.
معماری گوتیک در خدمت کلیساها بود و از آن جمله میتوان به :کلیسای نوتردام پاریس ،کلیسای لائون،کلیسای سن مالکو در روان ایتخت نرماندی ، کلیسای الیزابت در ماربورگ و... اشاره کرد .
این سبک تا اواسط قرن شانزدهم در اروپا معمول بود.
.................................................. ...........
واژه گوتیک صرفا برای معماری معماری اطلاق نشده و لیکن چون معماری گوتیک نسبت به سایر هنرها همانند تندیسگری و نقاشی از اهمیت بیشتری برخوردار بود ، به همین خاطر گوتیک را بیشتر مترادف با معماری دانستهاند . اکنون بر کسی پوشیده نیست که معماری گوتیک نه بربری است و نه گوتیک . معماری گوتیک آفریده نبوغ سدههای میانهاست و به عنوان شیوهای هنری ، شایسته مقایسه با هر شیوه و سبک دیگری است . باید یاد آور شدکه در شکل گیری معماری گوتیک ، دو شخصیت برجسته ، بسیار موثر بودند ، یکی از آنها « برنارکلرویی » و دیگری « سوژر» رئیس دیر سن دنی بود ، برنار کارویی معتقد بود که : ایمان چیزی عرفانی و اشراقی است نه منطقی . معماری « سیتر سیان» تحت تاثیر تفکرات برنار کلرویی شکل میگرفت . برنامه معماری تواما تزیینات افراطی و تجملیرا نفی کردهاست . اما سوژر کلیسایی که بازسازی نمود ( دیر سن دنی ) از نظر شکوهمندی ، سبک رومانسک را پشت سر نهاد .سوژر معتقد بود که باید کلیسایی ساخت که مملو از نور باشد ، و همین امر در ایجاد پنجرههای بزرگ کلیساهای گوتیک تاثیر بسزایی داشت .
معماری :
دوره معماری در اروپا طی سدههای سیزده و چهارده شکل گرفته و شکل گیری آن در این دو سده مراحلی را طی نمودهاست که به نظر میرسد ، آنرا در سه دوره گوتیک آغازین ، گوتیک پیشرفته و گوتیک پسین بررسی نماییم .
الف ) گوتیک آغازین : معماری گوتیک در فرانسه آغاز گردید .البته با دوباره ساختن کلیسای سن دنی پاریس ، این کلیسا یکی از بزرگترین و قدیمی ترین بناهای عصر گوتیک محسوب میگردد . با اینکه کلیسای سن دنی هم آثار رومانسک در آن مشهود است و هم گوتیک ، و لیکن کلیسای دوره انتقال است.
کلیسای نوتردام پاریس : این بنا در سال ۱۱۶۳ میلادی ساخته شد . برجهای بازوها جریی از نقشه کلیسای پاریس یا کلیسای مشهور نوتردام نبودند . این بنا طوری است که متعلق به سبک گوتیک آغازین است . ولیکن نیم نگاهی به گوتیک پیشرفته دارد که در آن فقط کلاهک باریک و زیبا رومی مربع تقاطع ، خط دراز و افقی سقف را که از پشت برجهای جسیم نمای غربی آن رو به غرب کشیده شده قطع کردهاست . در نقشه این کلیسا پنج راهرو قابل ملاحظهاست ، که در آن شیوه بلوک بندی رومانسک با شیوه تاق زنی شش بخشی صحن در دوره گوتیک آغازین ترکیب شدهاست . بازویی اصلی کوتاه است و از حد راهروهای جانبی بیرونی فراتر رفتهاست . صحن اصلی به گوتیک آغازین چهار بخشی است و یک سه دهانه به شکل یک رشته نقشهای گل سرخی دارد . ردیف پنجرههای زیر گنبدی با پایین آوردن نقشهای گل سرخی دارد ، سه دهانه تا حد بالای بالکانه ، پایین تر آورده شدهاند.
یکی دیگر از آثار معماری گوتیک آغازین ، کلیسای لائون است که در سال ۱۱۶۰ میلادی حدود چهل سال بعد ، یعنی در سال ۱۲۰۰ میلادی تکمیل گردید . هر چند که این کلیسا بسیاری از ویژگیهای رومانسک را دارد . ولی همین عناصر ساختمانی را با المانهای معماری گوتیک مانند تاق جناغی و قرس تیزه دار در هم آمیخت محراب و جایگاه خوانندگان ، مدت زمانی پس از تکمیل کلیسا توسعه یافت و پلان کنونی آن نسبتا دراز و باریک است و انتهای شرقی آن راستگوشه و حال و هوایی آشکارا انگلیسی از جمله ویژگیهای رومانسک قابل تشخیص این نقشه ، مربع تقاطع علامت گذاری شده و شبکه بندیهای آن است . که از یک واحد بزرگ در قسمت صحن بالا مربع کوچک در هر راهروی جانبی تشکیل شدهاست .
ب ) معماری گوتیک پیشرفته : معماری گوتیک در مرحله مترقی با پشت سر گذراندن تجربه های بسیار به طور بسیار چشمگیری از معماری شیوه رومانسک و حتی گوتیک آغازین متمایز گردید . در میانه سده سیزدهم معماری گوتیک به اوج اعتلای خود رسید ، در همین زمان کلیساهای جامع : رنس ، آمین ، بووه ، بورژ بنا شدند که هم مشخص یه بلندی و سبکی کم سابقه و باریکی جزرها و نازکی دیوارها ، کشیدگی برجها و منارها و تیزی سر منارهها ، تکرار و تاکید قائمهای ساختمانی بودند ، بدان میزان که حالت خیزی رو به آسمان ، یا فضایی محصور آویخته بر پیکر کلیسا بخشید .
کلیسای شارتر : این کلیسا که از دو بازوی عرضی و طولی تشکیل یافتهاست . به نظر میرسد که بخش انتهای شرقی با صحن اصلی کلیسا برابر باشد و مهمترین چیزی که در این کلیسا به چشم میخورد ، نوع سازماندهی فضاهاست . آخرین طراحی مربعی ، که در کلیساهای گوتیک آغازین به کار بسته میشدند ، جایشان را به یک شبکه بلوک بندی چهار گوش دادند ، که در آینده به اصل معماری گوتیک پیشرفته مبدل خواهد شد . در مقابل هر بخش چهار گوش صحن ( هر واحد) فقط یک مربع تنها دیده میشود . این روش بلوک بندی جدید را تغییری در طراحی تاق همراه است . تاق بندی گوتیک پیشرفته در مقایسه با اسلاف خود ، محوطه نسبتا کوچکتری اشغال میکرد . حائل بندیش آسانتر بود . یعنی چهار بخشی است . حتی از نظر بصری هم تاثیر قابل توجهی داشت چون دیگر تصور نمیرفت که هر یک از واحدهای اصلی و کنار هم حجمهای جداگانهای باشند و همچنین دیگر اثری از روش ستون بندی در این بناها دیده نمیشد. هر چند صحن اصلی دارای مفصل بندی قابل توجهی بود ، و لیکن به صورت وسیع و پیوسته جلوه گر است .
ج ) معماری گوتیک پسین : دوره سوم یا آخر گوتیک را باید دوران اعتلا و همچنین پایان این شکوه و عظمت و ظرافت دانست . در این زمان معمار گوتیک تلاش و سیعی در جهت ایجاد قوسهای متقاطع داشت که فشار تاق را بدون واسطه سر ستونها مستقیما به پایههای بنا منتقل کند . پنجرههای وسیعتری جای پنجرههای وسیع پیشین را گرفتند و شبکههای داخلی آن به صورت شعلههای آتش در میآمد و نوارهای متقاطع به شکل ابرو در آن تعبیه شدند .
یکی از نمونههای بارز کلیساهای این دوره کلیسای سن مالکو در شهر روان پایتخت نرماندی است .
معماری گوتیک در کشورهای اروپایی :در هر یک از این کشورها معماری گوتیک دارای ویژگیهایی خاص است . حال برای آشنایی با این ویژگیها به بررسی کوتاه و مختصر معماری گوتیک در کشور انگلستان میپردازیم :
گوتیک در انگلستان : معماری گوتیک از شارتر وایل دوفرانس چون سیلی به سوی ایالت فرانسه سرازیر شد و از مرزها عبور کرد . و به کشور انگلستان قدم نهاد .انگلستان با روی باز معماری جدید را پذیرفت وعلت آن هم این بود که نیمی از کشور انگلستان در قلمرو فرانسه بود . اسلوب معماری گوتیک در انگستان به سه مرحله تقسیم میشود . گوتیک نخستین ، گوتیک مزین ، گوتیک قائم . در معماری گوتیک آغازین در انگلستان پنجرههای بسیار بلند و نوک تیز و تاقیهایی به همین روش پدیدار شد که سبک نیزهای نام گرفت .
کلیسای سنت الیزابت : این کلیسا در شهر ماربورگ واقع شده ، که در سال (۱۲۳۳تا ۱۲۸۳ م ) ساخته شدهاست . از بناهای این دوره در آلمان است راهروهای جانبی بخش عمدهای از نقش حائل بندی لازم برای تاق مرکزی را انجام میدهند .
پیکر تراشی در معماری گوتیک :پیکرتراشی گوتیک به طور کامل از کلیساهای این دوره پدیدار شد ، وبرروی درهای غربی که دروازههای ورود به اورشلیم بهشت آسا وسردرهای شاهی پنداشته می شدند ، قرار گرفتند .پیکرههای سردر غربی کلیسای « شارتر» که به صورت یکپارچه از کار در آمدهاند ، عظمت و قدرت مسیح را نمایان میکنند . تولد ، معرفی مسیح در معبد و مسیح کودک در دامن مریم عذرا در سمت راست و معراجش به آسمان بر سردر سمت راست .
نقطه اوج پیکرتراشی گوتیک را در بعضی از تندیسهای کلیسای « رایمز» (۱۲۹۹- ۱۲۲۵ م) میتوان دید ، و از همه مشهورتر در این کلیسا مجموعهای به نام ملاقات وجود دارد که در آن صحنه حضرت مریم (س) دارای شخصیت کاملا متمایزی است ، آنهم به خاطر انحنایی که به بدن داده شده و به صورت موزونی بدن را برگردانده و به سوی ملاقات کنندگان متمایل شده است .
شیشه منقوش در معماری گوتیک : اوج معماری گوتیک در پیکرتراشی واستفاده از هنر پرشکوه و با جاذبهای است که به شیشه منقوش معروف شدهاست . این مصالح جدید تقریبا با سبک گوتیک مترادف اند . در هیچ دوره دیگری شیشه را با یک چنین ظرافت و زیبایی و حتی مهارتی به کار نبردهاند .
خداوند مي فرمايد:هنگامي كه تو به نماز مي ايستي من آنچنان به سخنانت گوش فرا ميدهم كه گويا همين يك بنده را دارم ولي تو چنان غافلي كه گويا صدها خدا داری!
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)