Nek
L'inquietudine
Quando il buio scende io mi siedo qui
Libero la mente che va via e cosi
Guardo l'universo sento il suo fruscio
Sembra un manifesto dove sono anch'io
Si distende su me una calma che va
Oltre le cose oltre le attese
Oltre me oltre noi
Le mie difese
Oltre le cose le mani chiuse
Su di me quando c'è
L'inquietudine
E notte quando il vento muove la foschia
Seguo i lineamenti della vita mia
Il silenzio dentro non spaventa più
Ai suoi rami appendo la malinconia
Si distende su me questa calma che va
Oltre le cose oltre le attese
Oltre me oltre noi
Le mie difese
Oltre le cose le mani arrese
Oltre me quando c'è
L'inquietudine
L'alba mi dipinge dice ancora si
E le mie speranze le ritrovo qui
Oltre le cose le lunghe attese
Oltre me oltre noi
Oltre l'immenso
E quando ti penso in te mi anniento
Sento che spazzi via
L'inquietudine
L'inquietudine
L'inquietudine
L'inquietudine
نک
خستگی ناپذیر
وقتی تاریکی فرا میرسد، من اینجا نشسته ام.
فکرم آزادانه بدینگونه پر میکشد
دنیا را میبینم، صدای آن را حس میکنم.
به نظر نشانه هایی می آیند که اینجا هستند.
آرامشی وجودم را که پیش میرود، فرا میگیرد.
گذشته از مشکلات ، گذشته از انتظارها
گذشته از من، گذشته از ما
دفاعیه من
برابر مشکلات، دستانی بسته است
با من، هنگامی که ایستاده ام
خستگی ناپذیر
و شب هنگامی که باد مه را کنار میزند.
من آینده را به دنبال زندگی خود تعقیب میکنم.
سکوت زندگیم، مرا نمی ترساند
غمگینانه به دامنش افتاده ام.
این آرامش وجودم را که پیش میرود، فرا میگیرد.
گذشته از مشکلات ، گذشته از انتظارها
گذشته از من، گذشته از ما
دفاع من
در برابر مشکلات، دستانی بسته است.
با من هنگامی که ایستاده ام
خستگی ناپذیر
نقاشی سپیده دم؛ دوباره یادآوری میکند
امیدم به بازیابی در اینجاست.
گذشته از مشکلات، انتظاری طولانی
گذشته از من، گذشته از ما
گذشته از عظمت
وقتی نابودی مرا بیاد میآوری
حس میکنم، مشکلات دور میشود
خستگی ناپذیر
خستگی ناپذیر
خستگی ناپذیر
خستگی ناپذیر
علاقه مندی ها (Bookmarks)