میتوان گفت که ارزیابی مقایسهای یکی از موثرترین شیوهها در جهت بهبود سازمان است . امروزه مدیریت هر سازمان میتواند با الگوبرداری از سازمانهای موفق روشهای برتر را برای بهبود مستمر کارایی در سازمان خود پیدا کرده و آنها را پیادهسازی کند .
الگوبرداری نه تنها میتواند یک تکنیک تشخیص مشکلات باشد بلکه میتواند در روابط طراحی فرایندها نیز کمک شایانی به طراحان کند . الگوگیری به واقع پاسخی برای تنظیم این سوال است که هنگامی که احتیاج به بهبود تشخیص داده میشود استانداردهای عملکرد باید در چه سطحی تنظیم شوند . تشخیص سطوح عملکرد سازمانهای موفق و فهمیدن چگونگی انجام آن ، تشخیص اینکه دیگران چگونه میتوانند برای تغییر در سازمان ایجاد انگیزه کنند و اشتباهات خود را به حداقل برسانند و تشخیص شکافهای موجود بین عملکرد سازمانهای موفق با دیگر سازمانها و کم کردن فاصله بین آنها همگی میتوانند از نتایج الگوبرداری به شمار آیند .
بنچ ماركينگ همچون بسياري از فرايندها و فنون مديريت، علاوهبر مزايايي كه دارد، مشكلاتي را هم براي سازمانها در پي خواهد داشت. اصليترين مشكلات سازمان در بنچ ماركينگ، عبارتند از:
- فرهنگ سازماني موجود
- استفاده ناصحيح از فنون
- ماهيت فرايند
فرهنگ مديريت، ممكن است كاربرد بنچ ماركينگ را محدود سازد. بعضي مديران بر اين عقيدهاند كه فعاليت آنها متفاوت و منحصر بفرد است، حال اينكه بنچ ماركينگ، شيوهاي هنجاري يا تجويزي را براي مديريت اتخاذ ميكند. بسياري از بهترين اقدامات صنعتي، بين بخشهاي صنعتي و سازمانها، قابل تعميم است.
از سوي ديگر، بنچ ماركينگ (براي سازمانهاي پيشرو) مانعي براي دستيابي به مزيت رقابتي است زيرا به جاي ايجاد و تقويت فرهنگ نوآوري، فرهنگ تقليد را ايجاد ميكند و اين يعني اقتباس به جاي انطباق و دستيابي به برابري به جاي دستيابي به برتري.
منبع
علاقه مندی ها (Bookmarks)