دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 25 , از مجموع 25

موضوع: عشق

  1. #21
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کارشناسی کامپیوتر نرم افزار
    نوشته ها
    1,167
    ارسال تشکر
    2,113
    دریافت تشکر: 2,967
    قدرت امتیاز دهی
    44
    Array

    پیش فرض پاسخ : عشق

    درياب مرا، دريا
    اي بر سر بالينم، افسانه سرا دريا !
    افسانه عمري تو، باري به سرآ دريا .
    ***
    اي اشك شبانگاهت، آئينه صد اندوه،
    وي ناله شبگيرت، آهنگ عزا دريا .
    ***
    با كوكبه خورشيد، در پاي تو مي ميرم
    بردار به بالينم ، دستي به دعا دريا !
    ***
    امواج تو، نعشم را افكنده درين ساحل،
    درياب مرا، دريا؛ درياب مرا، دريا .
    ***
    ز آن گمشدگان آخر با من سخني سر كن،
    تا همچو شفق بارم خون از مژه ها دريا .
    ***
    چون من همه آشوبي، در فتنه اين توفان،
    اي هستي ما يكسر آشوب و بلا دريا !
    ***
    با زمزمه باران در پيش تو مي گريم،
    چون چنگ هزار آوا پر شور و نوا دريا !
    ***
    تنهائي و تاريكي آغاز كدورت هاست،
    خوش وقت سحر خيزان و آن صبح و صفا دريا .
    ***
    بردار و ببر دريا، اين پيكر بي جان را
    بر سينه گردابي بسپار و بيا دريا .
    ***
    تو، مادر بي خوابي. من كودك بي آرام
    لالائي خود سر كن از بهر خدا دريا .
    ***
    دور از خس وخاكم كن، موجي زن و پاكم كن
    وين قصه مگو با كس، كي بود و كجا ؟ دريا
    uody

  2. 2 کاربر از پست مفید uody سپاس کرده اند .


  3. #22
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : عشق

    کی بود یکی نبود
    زیر گنبد کبود
    تویه دنیای خودش
    یه جوون نشسته بود

    به کسی کاری نداشت
    مردم ازاری نداشت
    انتظاری از کسی
    برای یاری نداشت

    سر تویه لاکه خودش
    چشماشم به آسمون
    هم دمش ستاره ها
    بود و ماهه مهربون

    سختیا رو یه تنه
    روی دوشش میکشید
    نمیشد از این همه
    غم و اندوه نا امید

    دلش آروم میگرفت
    داشت دیگه یواش یواش
    همه چی درست میشد
    بعده یک دنیا تلاش

    اما روزی از روزا
    جوونه قصه ما
    دید دلش داره میره
    یه جایی اون دور دورا

    با خودش گفت حالا که
    دله من شیدا شده
    نوره عاشقی تویه
    قلبه من پیدا شده

    وقتشه مرغ دلو
    از قفس رها کنم
    پای دل جون بزارم
    محشری به پا کنم

    اما دنیای کثیف
    تو کمین نشسته بود
    وقتی که جوونه ما
    هر دوچشمو بسته بود

    قصه رو ورق زد و
    دنیا رو درها رو بست
    همه چی زیر و رو شد
    به خاکه سیاه نشست

    اروم اروم چشماشو
    وقتی که وا کرد و دید
    جز سیاهی هیچی نیست
    همه چی شد نا پدید

    تویه خاموشیه شب
    بی صدا رفت و شکست
    نرم و ساکت اشکاش
    رویه گونه هاش نشست

    قصه جوونه ما
    ای خدا به سر رسید
    تویی که هستی فقط
    همیشه براش امید


    دلم تنگه پرتقالِ من!


  4. 4 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  5. #23
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کارشناسی کامپیوتر نرم افزار
    نوشته ها
    1,167
    ارسال تشکر
    2,113
    دریافت تشکر: 2,967
    قدرت امتیاز دهی
    44
    Array

    پیش فرض پاسخ : عشق

    در تاریکی چشمانت را جستم



    در تاریکی چشمانت را یافتم و شبم پر ستاره شد



    تو را صدا کردم در تاریکترین شب ها



    دلم صدایت کرد و تو با طنین صدایم به سوی من آمدی



    با دستهایت برای دست هایم آواز خواندی



    برای چشم هایم با چشم هایت



    برای لب هایم با لب هایت



    با تنت برای تنم آواز خواندی



    من با چشم ها و لب هایت انس گرفتم



    با تنت انس گرفتم٬



    چیزی در من فروکش کرد



    چیزی در من شکفت



    من دوباره در گهواره کودکی خویش به خواب رفتم



    و لبخند آن زمانم را بازیافتم



    در من شک لانه کرده بود



    دست های تو چون چشمه ئی به سوی من جاری شد



    و من تازه شدم



    من یقین کردم ، یقین را چون عروسکی در آغوش گرفتم



    و در گهواره سالهای نخستین به خواب رفتم



    در دامانت که گهواره رویا هایم بود



    و لبخند آن زمان ٬ به لبهایم برگشت



    با تنت برای تنم لالایی گفتی



    چشم های تو با من بود



    و من چشم هایم را بستم



    چرا که دست های تو اطمینان بخش بود



    بدی تاریکی است



    شبها جنایتکارند



    ای دلاویز من ، ای یقین !



    من با بدی قهرم و ترا



    بسان روزی بزرگ آواز می خوانم



    صدایت می زنم ، گوش بده



    قلبم صدایت می زند



    شب گرداگردم حصار كشیده است



    و من به تو نگاه می كنم



    از پنجره دلم به ستاره هایت نگاه می كنم



    چرا كه هر ستاره آفتابی است



    من آفتاب را باور دارم



    من دریا را باور دارم



    و چشم های تو سرچشمه دریاهاست







    (احمد شاملو)
    uody

  6. 2 کاربر از پست مفید uody سپاس کرده اند .


  7. #24
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    92
    ارسال تشکر
    355
    دریافت تشکر: 272
    قدرت امتیاز دهی
    24
    Array

    پیش فرض پاسخ : عشق

    عشق ، یار مهربان زندگی ؛ بادبان و نردبان زندگی
    الهي نه من آنم كه از نگهت چشم بپوشم /نه تو آني كه گدا را ننوازي
    به نگاهي در اگر باز نگردد نروم بازبه جائي /پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي



  8. #25
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    ساخت وتولید
    نوشته ها
    2
    ارسال تشکر
    0
    سپاس شده 6 در 1 پست
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    shfjys's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : عشق

    به نام یگانه مهندس هستی
    (اولین شرط موفقیت خود باوری است)

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •