یکی از وظایف مربی این است که به مربیان خویش الگویی نشان دهد،تا از گفتار و رفتار او پیروی نموده و وی را سرمشق زندگی خود قرار دهند. برخی از الگوها در همة امور زندگی شایستگی پیروی دارند،مانند پیغمبر اسلام که پروردگار حکیم او را در همة ابعاد زندگی الگو قرار داد و فرمود:« براستی که رسول خدابرای شما اسوه و مقتدایی نیکوست»[1] و برخی دیگر، در یک زمینة معین به عنوان الگومعرفی شده اند ،مانند حضرت ابراهیم که خداى تعالی او را دربیزارى جستن ازمشرکان و دوست داشتن خدا الگو قرار داد و فرمود: « ابراهیم و یارانش برای شما مومنان الگو ومقتدایی نیکویند،آنگاه که به قوم مشرک خود گفتند: ما از شما و آنچه جز خدا می پرستید به شدّت بیزاریم و مخالف و منکر شما هستیم و تا وقتی که تنها به خدای یگانه ایمان آورید،میان ما و شما دشمنی و کینه بر قرار خواهد بود.» [2]

در خودسازیهای فردی و چه در تربیت های اجتماعی،(نمونه عملی )سهم عمده ای ایفا می کند. مقصود ، الگوها و سرمشق هایی است که تجسّم آرمانها و بعد عینیّت یافته یک مرام و مکتب است. در زبان قرآن ، از این گونه سرمشق های کمال و الگوهای تزکیه و تربیت ،‌ به«اسوه» یاد شده است.

این ، توجه قرآن کریم را به تأثیر گذاری صفات و رفتار الگوها و قهرمانها و انسانهای شایسته و برجسته ، بر رفتار پیروان و هواداران ، نشان می دهد در بحث های تربیتی و اخلاقی نیز ، گاهی می توان به صورت «اخلاق نظری» تعالیم دین و قرآن را مطرح کرد و گاهی به شکل «اخلاق عملی». اماآنچه به نظر سازنده تر می رسد ، پرداختن به سیرة عملی و روشهای رفتاری بزرگانی است که جنبه اسوه و الگویی دارند و نوعی «میزان» به حساب می آیند.

در حدیث است مردم را به سوی خیر و نیکی بخوانید، ولی به غیر زبان، یعنی به وسیلة عمل و پیش قدم شدن. فرزندان آدم با آن که دارای قوة فکر و تشخیص می باشند و می بایست همواره مستقل فکر و عمل کنند، کم و بیش تحت تأثیر عمل و روش دیگران می باشند.

برای هدایت وراهنمایی بشر دو راه است: یکی راه گفتن و نوشتن و دیگر راه پیش قدم شدن، و هرگز گفتن به قدر پیش قدم شدن اثر ندارد. به قول بزرگان: «دوصد گفته چون نیم کردار نیست.» از سخنان علی (علیه السلام) است که فرمود: «میدان حق برای سخن وسیع ترین و بازترین میدانهاست، ولی برای عمل تنگ ترین میدانهاست.»