دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 43

موضوع: خاطرات نخبگان ( کامپیوتر )

  1. #21
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    مهندسی کامپیوتر
    نوشته ها
    1,187
    ارسال تشکر
    777
    دریافت تشکر: 1,300
    قدرت امتیاز دهی
    59
    Array

    پیش فرض پاسخ : خاطرات نخبگان ( کامپیوتر )

    نقل قول نوشته اصلی توسط moji5 نمایش پست ها
    اخرین سوتی که یادم میاد واسه هفته پیشه
    رفته بودیم اتاق بسیج دانشگاه( اخه پروژم با یکی از بسیجیا افتاده میریم اونجا و انجام میدیم)
    خلاصه اومدیم پرینت بگیریم هی دستور میدادیم هی ارور میداد
    کلی با سیستم ور رفتیم بالا پایین
    روشن خاموش
    فکر کن 4 نفر مهندس الافه این بودیم
    یه هو یکی از بسیجیا اومد گفت این کابله چیه چرا وصل نیست نکنه از اینه.مام صداش رو در نیاوردیم گفتیم نه اون الکیه.
    البته کابل یو اس بی پرینتر نصب نبود.
    و ....
    خیلی باحال بود
    به شما باید گفت مهندس

  2. 4 کاربر از پست مفید *AM@NDA* سپاس کرده اند .


  3. #22
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر(مهندسی نرم افزار)
    نوشته ها
    18,304
    ارسال تشکر
    4,182
    دریافت تشکر: 19,008
    قدرت امتیاز دهی
    220
    Array

    پیش فرض پاسخ : خاطرات نخبگان ( کامپیوتر )

    نقل قول نوشته اصلی توسط *Ameneh* نمایش پست ها
    خیلی باحال بود
    به شما باید گفت مهندس

    اخ اخ اقا مجتبی نباید اینو میگفتی حالا همکلاسی ها هم که هستن بعدازظهری یکی از بچه های کلاس خونده بود من سرکلاس برای پریدن خوابم چکار میکنم گفت این هفته به استاد میگه همین میشه دیگه وقتی سوتی ها رو بنویسیم
    شنبه : یارب العالمین 1شنبه : یا ذاالجلال والاکرام
    2شنبه : یا قاضی الحاجات 3شنبه : یاارحم الراحمین
    4شنبه : یا حی یاقیوم 5شنبه : لا اله الا الله الملک الحق المبین
    جمعه : اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

  4. 3 کاربر از پست مفید آبجی سپاس کرده اند .


  5. #23
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    مهندسی کامپیوتر
    نوشته ها
    1,187
    ارسال تشکر
    777
    دریافت تشکر: 1,300
    قدرت امتیاز دهی
    59
    Array

    پیش فرض پاسخ : خاطرات نخبگان ( کامپیوتر )

    2ترم قبل با 3تا از دوستام تو دانشگاه بیکار بودیم موندیم چطور خودمون رو سرگرم کنیم.
    من پیشنهاد دادم بریم آسانسور بازی اونا هم قبول کردن.
    رفتیم جلو آسانسور یه شیخ ایستاده بود معلوم بود عجله داره ولی خیلی به ما اصرار کرد اول بریم ما هم سوار شدیم شروع کردیم بالا و پایین رفتن از طبقات حدودا 5-6 دقیقه ای تو آسانسور بودیم که در آسانسور باز شد من داشتم سریع شماره همه طبقات انتخاب می کردم . واااااای استاد شیخ ایستاده بود دید(از پله ها اومده بود نفس نفس میزد)
    شدیدا اخم کرد منم از اخمش خنده ام گرفت با خنده از کنارش رد شدم.
    آبرومون رفت
    آخرین بارم بود دیگه آسانسور بازی نکردم
    پیشنهاد میکنم این بازی رو تجربه کنید واقعا حال میده

  6. 5 کاربر از پست مفید *AM@NDA* سپاس کرده اند .


  7. #24
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    برق الکترونیک
    نوشته ها
    43
    ارسال تشکر
    99
    دریافت تشکر: 188
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : خاطرات نخبگان ( کامپیوتر )

    نمیدونم کسی درس فیزیک الکترونیک داشته یا نه ( مخصوص بچه های الکترونیک ) انقدر چرته که آدم میگه صد رحمت به درسهای عمومی پنج صفحه استاد مینویسه آخرش میگه این فرمول آخری که دو خط میشه رو حفظ کنیم .آقا سرتونو درد نیارم یهو یکی از بچه ها که ظاهرا اولین بارش بود اومده بود کلاس گفت استاد چرا این درسو فقط شما ارائه میدی ؟ ( البته بنده خدا راس میگفت ) استادم که یه خانمی هستن به اطرافش نگاه کرد تا ببینه اون طرف کیه بعد گفت خب شما چرا کلاس با من میگیری ؟ بالاخره یه سوتفاهماتی پیش اومد که نگید و نپرسید ایراد به کلیه اساتید ، کلیه مراجع آموزشی و ... که مجبورم خیلیشو سانسور کنم بعد تهدید به حذفو اینکه شما پول از دولت میگیرید چرندیات بگید و ... .استاد کلاس و ول کرد و اومد بیرون و گفت همتونو میندازم و اون روز تموم شد .روز بعدش استاد اومد سرکلاس گفت خب کتاباتونو بیرون بیارید همه بچه ها مات و مبهوت به هم نگاه کردن و گفتن استاد کتابشو گیر نیووردیم استادم گفت که این طور آقا چشتون روز بد نبینه اسم منو خوندو گفت بیا پا تخته گفتم استاد متاسفانه ما وقت نکردیم بخونیم گفت بیاین میخوام ببینم وقتی که صرف کلاس شما میکنم چقدر فایده داره منم یه چنتا نمودار بی خودی کشیدمو و چنتا فرمولم نوشتم هی بچه ها بهم اشاره میکردن اینا دیگه چیه منم خیلی بهشون توجه نمیکردم استاد گفت خب توضیح بده گفتم استاد نخوندیم اذیتمون نکنید یه (-) گرفتیمو نشستیم بعد استاد یه دختر خانمی رو صدا زد گفت توضیح بده دختره گفت این شکل مربوط به درس شما نیستو مربوط به درس الکترونیک 3 یعنی آقا خدا اون روزو براتون نیاره حسابی آبروم پیش استاد رفت دو ترم پیشم باهاش الکترونیک داشتم و حسابی منو میشناخت یعنی دیگه فکر کنم آخر سوتییای من بود . اون خانم هم بلد بود و رفت نشست به هر حال باید یه فرقی باشه بین آقایون و خانما ! البته دم استاد گرم بعدش خیلی ضایم نکرد هرچند که تا دو هفته بهم چپ چپ نگاه میکرد .

  8. 6 کاربر از پست مفید محممد سپاس کرده اند .


  9. #25
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    ریاضی
    نوشته ها
    249
    ارسال تشکر
    148
    دریافت تشکر: 444
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : خاطرات نخبگان ( کامپیوتر )

    سلام به زودی ما هم شروع میکنیم به گفتن سوتی های مختلف
    برای اون مانیتوری که ابجی گفت از اینها زیاد پیش اومده طبیعی هم هست دیگه
    یه بار من اومدم به یه نفر قیمت سیستم رو دادم وقتی که کارم تموم شد و لیست قطعات رو بهش دادم طرف بعد از نیم ساعت صحبت کردن بعدش اومد گفت اگه بخواهیم سیستممون لب تاپی باشه چقدر میاد بالاش بعدش دوباره اومدم بهش توضیح دادم فرق این نوع سیستمها چیه و قیمتهاش بعد وقتی که حسابی کار توضیح ما تموم شد دیدم طرف دستش رو به طرف یه ال سی دی دراز کرده میگه اگه از این نوع لب تاپ باشه اون موقع قیمتش چطوری میشه
    اون موقع بود که من تازه متوجه شدم طرف ال سی دی رو فکر میکنه لب تاپ و مانتیورهای CRTرو فکر میکرده کامپیوتر خونگی هستن
    شاید از جرم دیروزه که به این روز افتادیم

  10. 5 کاربر از پست مفید madarshab سپاس کرده اند .


  11. #26
    دوست جدید
    نوشته ها
    141
    ارسال تشکر
    570
    دریافت تشکر: 451
    قدرت امتیاز دهی
    29
    Array

    پیش فرض پاسخ : خاطرات نخبگان ( کامپیوتر )

    سوتي هاي دوستان خيلي باحال بود من خودم آخر سوتي هستم اينقدر سوتي دادم كه ديگه برام عادي شده
    در مورد كامپيوتر زياد سوتي ندادم ولي استاد برنامه نويسيمون يادش بخير يه خورده اين شكلي بود منم كه سر كلاساي اون شيطنتم هميشه گل مي كرد سر كارش ميذاشتم مثلا يه سوالاي سر كاري مي پرسيدم بيچاره كلي زحمت مي كشيد جواب بده
    توي كلاساي عمليش هم هميشه با كامپيوتر گيم بازي مي كردم آخر ترم بهمون چند تا مساله داده بود كه براشون برنامه بنويسيم كه دستشون درد نكنه دانشجوهاي ترم هاي قبل زحمتشو كشيده بودن به ما هم فقط زحمت به فلش خودمون منتقل كردنش رسيد خلاصه وقتي استاد خواست ازمون تحويل بگيره تعجب كرد كه از دانشجوهاي من اين جربزه اينا رو من خودم بلد نيستم اينا از كجا بلدن خلاصه كلي قسممون داد كه حرف از زبونمون بكشه ما هم ...
    ولي اينم بگم آخرش با اون استاد كلي صميمي شديم
    یاد من باشد که فــردا دم صبح
    به نسیم از سر مهــر سلامی بدهم
    و به انگشــت نخی خواهم بست
    که فراموش نگردد فــــــردا
    با همه تلخی و نـــاکامی ها
    زنـــدگی شیرین است!
    و به شکرانه دیدار نسیم هر صبح
    زنــدگی باید کرد ...

  12. 6 کاربر از پست مفید *sabrina* سپاس کرده اند .


  13. #27
    دوست جدید
    نوشته ها
    141
    ارسال تشکر
    570
    دریافت تشکر: 451
    قدرت امتیاز دهی
    29
    Array

    پیش فرض پاسخ : خاطرات نخبگان ( کامپیوتر )

    گفتم كه سوتي هاي من كمي زياده بذار بگم كلي بخنديم
    توي آزمايشگاه داريم كروماتوگرافي كاغذي مي كنيم (روي كاغذهاي مخصوصي لكه ميذاريم بعد توي حلال خاصي ميذاريم كه هر ماده اي برهمكنشهاي خاصي با حلال و كاغذ ميدن و تا حدي روي كاغذ بالا ميرن كه ما از اين فاصله مي تونيم ماده رو شناسايي كنيم )
    حالا بعد از اين توضيحات سوتي بنده
    آزمايشو انجام داديم حالا همه جمع شدن تا استاد ازمون سوال بپرسه
    آستاد خطاب به بنده: خوب اون لكه هايي كه گذاشتيم به چه صورت روي كاغذ بالا رفتن؟ (منظور استاد فرمول اونا بود)
    بنده: به شكل دايره البته كاملا دايره اي شكل نبودن بيضي شكل بودن ( البته با قيافه كاملا حق به جانب جواب ميدم)
    كه يه دفعه ديدم استاد خودشو به زور نگهداشته كه نخنده
    یاد من باشد که فــردا دم صبح
    به نسیم از سر مهــر سلامی بدهم
    و به انگشــت نخی خواهم بست
    که فراموش نگردد فــــــردا
    با همه تلخی و نـــاکامی ها
    زنـــدگی شیرین است!
    و به شکرانه دیدار نسیم هر صبح
    زنــدگی باید کرد ...

  14. 5 کاربر از پست مفید *sabrina* سپاس کرده اند .


  15. #28
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    chemistry
    نوشته ها
    4,101
    ارسال تشکر
    14,444
    دریافت تشکر: 12,376
    قدرت امتیاز دهی
    1152
    Array

    Smile پاسخ : خاطرات نخبگان ( کامپیوتر )

    نقل قول نوشته اصلی توسط Venus نمایش پست ها
    سوتي هاي دوستان خيلي باحال بود من خودم آخر سوتي هستم اينقدر سوتي دادم كه ديگه برام عادي شده
    در مورد كامپيوتر زياد سوتي ندادم ولي استاد برنامه نويسيمون يادش بخير يه خورده اين شكلي بود منم كه سر كلاساي اون شيطنتم هميشه گل مي كرد سر كارش ميذاشتم مثلا يه سوالاي سر كاري مي پرسيدم بيچاره كلي زحمت مي كشيد جواب بده
    توي كلاساي عمليش هم هميشه با كامپيوتر گيم بازي مي كردم آخر ترم بهمون چند تا مساله داده بود كه براشون برنامه بنويسيم كه دستشون درد نكنه دانشجوهاي ترم هاي قبل زحمتشو كشيده بودن به ما هم فقط زحمت به فلش خودمون منتقل كردنش رسيد خلاصه وقتي استاد خواست ازمون تحويل بگيره تعجب كرد كه از دانشجوهاي من اين جربزه اينا رو من خودم بلد نيستم اينا از كجا بلدن خلاصه كلي قسممون داد كه حرف از زبونمون بكشه ما هم ...
    ولي اينم بگم آخرش با اون استاد كلي صميمي شديم
    ونوس با استاده کلی صمیمی شدین ؟؟ چــــه شـــووووود

    مدتی در سایت نیستم، لطفا سوالات شیمیایی خود را دربخش سوالات تالار شیمی بپرسید


  16. 5 کاربر از پست مفید *مینا* سپاس کرده اند .


  17. #29
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    Polymer Engineering
    نوشته ها
    50
    ارسال تشکر
    664
    دریافت تشکر: 145
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : خاطرات نخبگان ( کامپیوتر )

    تازه بحث فلش داغ شده بود و داشتنش برای بعضی ها یک جور کلاس . تا بچه ها رو تو سایت میدیدی سلام میکردی، میگفتند فلشتو بده برات فلان برنامه رو بریزم. سر یک برنامه حسابی مشغول فکر کردن بودیم وقتی به نتیجه رسید با خنده به دوستم گفتم خوب تو هم فلشتو بده برنامه رو بهت بدم. دیدم بهم عجیب میخده گفتم چیه؟ حرف خنده داری زدم؟ منو کشید یک گوشه بهم گفت: چون دوستت دارم و نمی خوام جلو جمع کنف بشی بهت میگم. داری غلط تلفظ میکنی. اسمش فلش نیست. اسلش هست. دیگه حال و روز منو تجسم کنید.
    Joy is not in things; It is in us

  18. 4 کاربر از پست مفید Amitis سپاس کرده اند .


  19. #30
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    کامیپوتر
    نوشته ها
    121
    ارسال تشکر
    7
    دریافت تشکر: 272
    قدرت امتیاز دهی
    31
    Array

    پیش فرض پاسخ : خاطرات نخبگان ( کامپیوتر )

    سلام

    منم یه خاطره دارم خیلی جالبه

    فکر کنم سال 76 یا 77 بود زمانی که تازه سی دی و سی دی رایتر اومده بود

    دوستان اگه یادشون باشه اولین سی دی هایی که وارد ایران شد هیچ مارکی نداشت و پشت و روی سی دی اصلامعلوم نبود

    منم مثلا کامپیوتر خریده بودم میخواستم فیلم بزارم اعضای فامیل ببینن منم سی دی برعکس میزاشتم تو سی دی رام

    فکر کنم یک ساعتی گذشت همه خمیازه ای شده بودن منم هی سی دی در می آوردم نگاش میکردم دوباره میزاشتم آخر سر که همه خوابشون گرفته بود یک دفعه به عقلم رسید سی دی برعکس کنم
    منم اینکارو کردم و هیچی هم به کسی نگفتم

    امیدوارم لذت برده باشین

  20. 5 کاربر از پست مفید hossein_music سپاس کرده اند .


صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مقاله: مقاله ای کامل در مورد شبکه های کامپیوتری
    توسط MAHDIAR در انجمن شبکه های جونیپر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 24th March 2012, 12:08 PM
  2. مقاله: شبکه های کامپیوتری
    توسط آبجی در انجمن شبکه های جونیپر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 15th May 2010, 01:10 PM
  3. کامپیوتر چگونه کار می کند؟
    توسط MAHDIAR در انجمن مباحث عمومی کامپیوتر
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th April 2010, 12:37 PM
  4. آموزشی: شبکه کردن سیستم های کامپیوتری
    توسط Admin در انجمن مقالات و آموزش های شبکه
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: 25th March 2010, 10:33 PM
  5. مقاله: تقسيم بندی بر اساس توپولوژی
    توسط moji5 در انجمن شبکه های جونیپر
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th November 2009, 12:28 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •