عاريف مختلف اين رشته، ارتباط آن با عكاسي هنري و روزنامه‌نگاري، مرام‌نامه‌ها و اخلاقيات عكاسي‌ خبري و ويژه‌گي‌هاي اين نوع عكاسي در اين مطلب معرفي شده‌است.


فتوژورناليسم چيست؟

سه تعريف رايج درباره فتوژورناليسم وجود دارد:



1 - هنري است كه براي قصه‌گويي عكاسانه به كار گرفته مي‌شود تا زندگي را مستند كند. پديده‌اي جهاني است و به همه مربوط است و از محدوديت‌هاي زباني و فرهنگي عبور مي‌كند. فتوژورناليسم ما را به عكس‌هايي ارجاع مي‌دهد كه يك داستان را بيان مي‌كند؛ مثل عكس‌هايي كه در رسانه‌هاي خبري مي‌بينيم يا مجلات، گاه‌نامه‌ها يا هفته‌نامه‌ها. اين عكس‌ها مي‌تواند دربر گيرنده‌ي عكاسي مستند، عكاسي تبليغاتي، عكاسي در صحنه، عكاسي ورزشي، زندگي جاري‌، علايق انساني و به تصوير كشيدن شيوه معاصر و رايج زندگي باشد. اما نكته‌ي مهم در اين بخش اين است كه در فتوژرناليسم روايت عكس مقدم بر قضاوت است، يعني بايد عكس، ديگران را به قضاوت بكشد، پس لازم است به عكاسان خبري گفته شود: سعي نكنيد قضاوت خود را به عكس القا كنيد. در فتوژرناليسم، عنوان يا مضمون مقدم بر عكس است و بايد به مخاطبان و بينندگان و كساني كه داوري مي‌كنند كمك كند تا خودشان داستان يا ماجرا را كشف كنند.



2 - ژورناليسمي است كه داستاني را از طريق تصاوير بيان مي‌كند. مي‌توان اين‌طور برداشت كرد كه در ذهن غربي‌ها، فتوژرناليسم تك‌فريم نيست؛ به همين علت است كه هميشه يك فيچر يا گزارش تصويري جداگانه دارند و يك تك فريم؛ كه تك فريم در واقع اوج گزارش تصويري است.



3 - تعريف آخري كه از فتوژورناليسم مي‌توان عنوان كرد اين است كه بگوييم شكلي ويژه‌ از ژورناليسم است كه تصاويري را خلق مي‌كند تا داستاني خبري را بازگو كند؛ هرچند معمولا اين‌طور فهم مي‌كنند كه اصل بر تك‌فريم است، در حالي كه اينطور نيست. در حالت عام‌تر هم به مطالب بسيار مهم و جدي كه عكاسي شده است گفته مي‌شود.



رابطه‌ عكاس و خبرنگار:

رابطه‌ عكاس و خبرنگار از چه قرار است؟ اين يك پرسشي كليدي است كه تكليف آن بايد در رسانه‌ها روشن شود. لازم است هم خبرنگار و هم فتوژورناليست هر دو بدانند چگونه و با چه نقش‌هايي بايد سروقت يك سوژه بروند. فرضا اگر هم عكاس و هم خبرنگار براي پوشش حادثه انفجار در يك فرودگاه در محل حاضر شوند، كدام يك كار خبري را و در چه وضعيتي انجام مي‌دهند؟ آيا فتوژورناليست مي‌تواند به توصيه‌هاي خبرنگار گوش نكند و خودش از هرچه خواست عكاسي كند؟ آيا گزارش‌گر مي‌تواند به نيازهاي توصيفي عكسي كه فتوژورناليست مي‌گيرد بي‌توجه باشد؟ آيا مي‌شود عكس و عكس‌هايي را روي ميز سردبير گذاشت و گفت نمي‌دانيم چه شرح عكسي بايد برايش نوشت و يا مثلا خبرنگار بگويد من اصلا آدم‌هاي اين عكس را نديدم و نمي‌دانم كه هستند. اگر قرار باشد مثلا تيمي به لبنان برود، چه كسي بايد ليدر كار باشد؟

پاسخ به اين سئوالات فقط گوشه‌اي از جهان روزنامه‌نگاري و فتوژرنالسيم است. به نظر من فتوژرناليسم در بستر ژورناليسم قد كشيده و حالا تبديل به يك پاي ثابت و كار خبري مستقل شده است.

رويداد و خبر:

خبر (News) ساختار خاصي دارد و هر چه در سطح جامعه جاريست، الزاما خبر نيست، اما رويداد (Event) است.

هر رويدادي را نمي‌توان به خبر تبديل كرد؛ مگر آنكه داراي ارزش خبري (News Values) باشد.

رويدادها در دنياي واقعي رخ مي‌دهند و به محض اينكه به خاطر داشتن ارزش‌هاي خبري، از سوي روزنامه نگاران انتخاب مي‌شوند و به دنياي رسانه‌اي انتقال مي‌يابند به آنها خبر مي‌گوييم.

پس رويدادها متعلق به دنياي واقعي و خبرها متعلق به دنياي رسانه‌اي هستند. بنابراين به ياد داشته باشيد كه رويدا و خبر دو پديده مجزا هستند: رويداد (Event) و خبر (News).

به‌عنوان مثال، همين كارگاه آموزشي امروز ما يك رويداد (Event) است و زماني مي‌تواند به يك خبر (News) تبديل شود كه خود را به دنياي واقعي رسانه برساند و مثلا همين ايسنا آنرا تبديل به خبر كند.

با اين تفاصيل مي‌توان گفت در دنياي واقعي n رويداد وجود دارد، ولي نمي‌توان n خبر توليد كرد؛ چرا؟

چون اولا همه‌ رويدادها داراي ارزش‌هاي خبري موردنظر روزنامه‌نگاران نيستند و علاوه بر اين، هيچ رسانه‌اي به استثناي اينترنت نمي‌تواند همه‌ي رويدادها را – چه با ارزش و چه بدون ارزش هاي خبري – در خودش جا بدهد.

من همين مساله را به فتوژورناليسم تعميم مي‌دهم، از بين صدها عكس شما فقط تعداد اندكي از فريم‌هايتان براي رسانه‌هايي كه در آنها كار مي‌كنيد، كاربرد دارد و انتخاب آن هم با ملاك‌هاي مبتني بر ارزش‌هاي خبري صورت مي‌گيرد.

پس بنابراين، براي تبديل شدن هر رويدادي به خبر محدوديت‌هايي وجود دارد.

ارزش‌هاي خبري:

ارزش‌هاي خبري معيارهايي هستند در دست روزنامه‌نگاران براي تعيين رويداد‌هايي كه بايد به خبر تبديل شود. اجاز بدهيد همين جا تاكيد كنم كه تبديل رويداد به خبر، امري ارادي نيست و وابسته به همين ارزش‌هاي خبري است.



در همين جا بايد اضافه كنم كه كار عكاس‌خبري تفاوتي با روزنامه‌نگار ندارد. عكاس هم بايد از رويدادي عكس بگيرد كه داراي ارزش‌خبري باشد.

براي نمونه لازم است چند مثال ذكر كنم:

در يكي از مسابقات فتوژورناليسم سال 2005 عكس برنده اول، مربوط به يك مادر بود كه فرزندش را در‌ آغوش داشت و فرزند ديگرش هم در كنارش بود، جايي آتش سوزي شده و كف‌هاي كپسول‌ها و تانكرهاي آتش‌نشان‌ها در هوا پراكنده شده بود و عكس اين‌گونه نشان مي‌داد كه مادر بچه‌ها را در پناه خود در امان نگاه داشته است.

عكس دوم لانگ شاتي بود با يك سرباز در ميانه‌ كادر و پس‌زمينه‌ شات هم جمعيتي بر روي تپه‌.

عكس سوم هم يك كلوزآپ نصفه و نيمه بود از صورت يك كوهنورد در ارتفاعات، كه قطرات عرق روي صورتش يخ زده بود.

چرا اين عكس‌ها بين هزاران فريم عكس، برگزيده مي‌شوند؟ فقط به يك دليل مشترك:

چون مناسب‌ترين لحظه‌ ممكن انتخاب شده و در هر سه سوژه يك تلاش انساني نهفته است.



به عبارت بهتر، هيات ژوري آن مسابقه معيار حضور عامل انساني در سوژه‌ها را اصل گرفته بود و من اينجا كاري به درست و غلط بودن انتخاب‌ها ندارم و نكته‌ام اين است كه فلسفه و علم فتوژورناليسم در دنياي ارتباطات گونه به گونه و ژانر به ژانر تعريف شده و مورد استفاده قرار مي‌گيرد؛ اما ما در ايران نه تنها در اين زمينه با فقر ادبيات مواجه هستيم، بلكه در دنياي حرفه‌اي هم با موارد مبهم فراواني سروكار داريم و اين وظيفه نهادهاي آموزشي و صنفي و رسانه‌اي است كه اين كمبودها را هر چه سريعتر رفع كنند؛ اين كمبودها و ابهامات را بايد طبقه‌بندي كرد و برايشان راه حل يافت و با شناختي كه از فضاي حرفه‌اي فتوژورناليسم در ايران دارم؛ با توان اكادميك و تجارب حرفه‌اي موجود مي‌توان به حل اين مسائل همت گماشت و بايد برايش برنامه‌ريزي كرد.

اجازه بدهيد در مورد يكي از مسائل مبتلا به اخلاق حرفه‌اي جهاني اين بحث مثالي بزنم. چند وقت پيش يكي از دوستان براي من ايميلي زده بود كه در قالب طنز حاكي از همين سئوال اخلاقي فتوژورناليسم بود، در آن ايميل كه به زبان انگليسي بود و احتمالا بين فتوژورناليست‌هاي دنيا رد وبدل شده بود، آمده بود كه اگر جرج بوش در يك رودخانه پرتلاطم افتاده باشد و در حال غرق شدن دست و پا بزند، شما چه مي‌كنيد؟

و بعد به اندازه دو سه پاراگراف جاي خالي گذاشته بود تا خواننده ايميل پاسخ را نبيند.

پاسخ از ديد يك فتوژورناليست، لابد بايد يكي از اين دو گزينه باشد: عكس بگيرد يا دوربين را بيندازد و نجاتش دهد‌؟

ولي در آخر سر در اين ايميل به جاي دو گزينه فوق؛ اين پرسش آمده بود: سياه و سفيد مي‌گيريد يا رنگي!؟

مضمون اين‌ ايميل شوخي بود، اما درواقع اشاره‌اي است به همان پرسش و بحث‌ بزرگ قديمي.

حتما شنيده‌ايد كه بعضي‌ها در اشاره به عكس معروف شليك پليس سايگوني به سر آن ويت‌كنگ مي‌گويند كاش عكاس با دوربينش روي دست او مي‌كوبيد تا شليك به خطا برود و به سر آن فرد اصابت نكند.

برگردم به بحث ارزش‌هاي خبري:

اولين ارزش خبري دربرگيري (Impact) است: اگر رويدادd به جمع زيادي مربوط باشد، ارزش خبري دربگيري دارد و بايد آن‌را انتخاب كرد و تبديل به خبر كرد و از آن عكس گرفت.

مثلا اگر برق يك منطقه از شهر برود مهم نيست، ولي اگر برق كل شهر قطع شود، ارزش خبري دارد؛ مثل قطعي برق تارخي نيويورك. يا مثلا دربرگيري سقوط يك هواپيما بيشتر از تصادف دو اتومبيل است زيرا تعداد تلفات هواپيما بيشتراست.

دومين بحث در ارزش خبري كشمكش (Conflict) است. يكي از عكس‌هاي مشهور دنيا، افتادن رونالد ريگان از پله‌هاي هواپيما و زمين خوردن او بود؛ اهميت عكس در اين بود كه كشمكش دارد، يك رئيس جمهور موقع بالا رفتن از هواپيما نبايد زمين بخورد.

كشمكش انسان با انسان، فرد با گروه، گروه با گروه، جنگ‌، انسان با طبيعت مثل همان عكس كوهنورد از نمونه مثال‌هاي اين بحث است.



نكته‌ي سوم در بحث ارزش‌ خبري، شهرت (Prominency) است. شهرت به طريقي با دربرگيري در ارتباط است. افراد مشهور بيشتر مورد عكاسي قرار مي گيرند و خبرهاي بيشتري هم درباره شان به چاپ مي رسد

چهارمين بحث در اين زمينه ارزش خبري مجاورت است كه هم معناي جغرافيايي دارد و هم معناي معنوي.

مثلا بوسني هرزگوين از نظر جغرافيايي به ما نزديك نيست، ولي براي ما معنا دارد، چون هم كيش هستيم؛ يا مثلا موضوعات خبري نظير فلسطين. موضوع افغانستان و عراق و خليج‌فارس از اين لحاظ براي روزنامه نگاران ايراني حائز اهميت است، هرچند روزنامه نگاران ايراني متاسفانه خودشان در اين رويدادها حضور ندارند و عكس‌هاي آن‌ها را از AP يا از AFP و ساير آژانس هاي عكس مي‌گيرند. در خبر هم همين طور است، مثلا تحليل سياسي تاجيكستان را از روتيرزو آسوشيتد پرس مي‌گيرند. شايد دليلش اين باشد كه روزنامه‌نگاران و فتوژورناليست‌هاي ايراني خيلي مواقع از اين ارزش مجاورت غافل مي‌شوند.

بحث ديگر در ارزش خبري، تازگي (Timeliness) است. اين يكي از بي‌رحمانه‌ترين فاكتور‌هاي عكاسي خبري و خبرنگاري در دنياست. تازگي يعني هرچه كوتاه بودن زمان وقوع رويداد تا زمان انتشار آن؛ كه هرچه اين زمان كوتاه‌تر باشد، عكاس و خبرنگاربرنده‌تر خواهند بود و به‌عبارت بهتر، خبرشان و يا عكسشان براي مخاطبان تازه تر خواهد بود.

بحث فراواني تعداد و مقدار هم يك ارزش خبري ديگر است كه مي توانيد آن‌را همان دربرگيري يا فراگيري قلمداد كنيد و به عبارت بهتر، هرچه عدد و رقم در هر رويدادي بالاتر باشد، به جمع بيشتري از مخاطبان مربوط مي شود؛ مثلا يك مسابقه ورزشي با صد هزار بيننده طرف توجه بيشتري قرار مي گيرد نسبت به يك مسابقه با هزار بيننده.

فتوژورناليست‌ها بايد اين ارزش‌هاي خبري را كاملا بشناسند و كتاب‌هاي منتشرشده در حوزه‌ خبر را بخوانند. عكاس خبري اگر كار خودش را بلد باشد، هميشه به دنبال اين هفت ارزش خبري است؛ ولي اگر كاملا حرفه‌يي باشد، هيچ وقت به اين ارزش‌هاي خبري به صورت منفرد و جداگانه نگاه نمي‌كند. ارزش‌هاي خبري كليتي است كه قابل جدا شدن نيست و در هر رويدادي مي تواند تركيبي از اين ارزش‌ها با شدت و ضعف وجود داشته باشد. مثلا عكس برنده طاهركناره در ورلد‌پرس‌فتو از زلزله‌ي بم كه پدري دو فرزندش را در آغوش دارد، شهرت ندارد، اما كشمكش دارد، استثناء دارد.

به نظر من يكي از پايه‌هاي اصلي عكاسي و عكاسي خبري اين است كه اگر فتوگرافر و فتوژورناليست ادبيات رشته‌ خودشان را نشناسند، ارتباط گران موفقي نخواهند شد و ادبيات اين رشته، تاحدود زيادي همان ادبيات روزنامه‌نگاري است؛ البته بحث‌هاي نشانه شناسي و ارتباطات را هم نمي‌توان ناديده گرفت. به گمان من حتما بايد جنبه‌هايي ازعناصر خبري و ارزش‌هاي خبري بايد در عكس هاي خبري باشند تا به عكس ها اهميت و ارزش بدهند

عناصر خبري:

عناصر خبري اسكلت يك رويداد را مي سازند، ولي ارزش هاي خبري به رويداد قدر و قيمت مي دهند. در مورد عناصر خبري بايد بگويم كه يعني اينكه چه چيزي رخ داده (What) و ماجرا چيست؟ كجا (Where) اين رويداد رخ داده است؟ چه وقت و كي (When) اين اتفاق افتاده است؟ و يا چه كسي يا كساني و يا چه نهادهايي (Who) مسبب آن بوده اند؟ چرا (Why) يك رويداد رخ داده - كه داراي اهميت تحليلي است - و چطور(How) رخ داده است كه داراي اهميت تصويري است.



اين‌ها عناصري هستند كه در خبر لازم است وجود داشته باشند؛ اما در عكس خبري چطور؟ آيا مي‌توان به اين عناصر در عكس پاسخ داد؟

در عكس‌هاي خبري معروفي كه از رويدادهاي سومالي گرفته شده بود و در آن كشاندن جنازه‌ي خلبان آمريكايي در خيابان‌ها توسط مردم گرفته شده بود به‌ همه‌اين عناصر پرداخته شده بود. اسم عكاس را در ذهن ندارم، ولي معروف شده بود به مرد نامرئي.

در اين‌جا لازم است دوباره يادآور شوم كه ارزش‌هاي خبري مربوط به انتخاب‌سوژه است، ولي عناصر خبري براي ارايه‌ سوژه هستند. و باز يادآوري كنم در هيچ جاي دنيا تامل تعمدي عكاس روي سوژه پذيرفتني نيست، هرچند در ايران به شدت رايج است.

مرام‌نامه‌هاي عكاسي خبري:

تاكيد مي‌كنم طبق مرام‌نامه‌هاي معتبر بين‌المللي وظيفه عكاس روايت است نه گزارشگري القايي. من درسال 74 كتاب‌ "خبر" را نوشتم با پيوستي كه آن‌را دوست دارم. آن پيوست اصول بين‌المللي اخلاق‌حرفه‌اي در روزنامه‌نگاري است. متاسفانه هنوز در ايران مرام‌نامه‌هاي اخلاقي نداريم. نه ديده‌ايم و نه بلديم. بعضي موارد وجود دارد كه از نظر خبري در دنيا ممنوع است؛ ولي در ايران كاملا رايج است.

علاوه بر اين، به غير از مرام‌نامه‌‌هاي جهاني اكثر روزنامه‌هاي مطرح دنيا هم مرام‌نامه‌ها و اصول اخلاقي مخصوص خودشان را دارند كه درواقع حكم رمز‌هاي رفتاري و راهبردي را براي آنها دارد. در اين مقررات خيلي چيزها يادآوري مي‌شود؛ مثلا در مرامنامه شيكاگو تريبيون حتي ذكر شده است كه يك روزنامه‌نگار نمي‌تواند براي يك روزنامه‌ي ديگر شرح عكس بنويسد.

در اين موارد اخلاقي عكس گرفتن از حريم شخصي افراد ممنوع است و نمي‌توان مثلا از مادري كه در سوگ از دست دادن عزيزش نشسته يا مي‌گريد، عكاسي كرد؛ مگر اين‌كه خواسته‌اي عمومي باشد؛ اما در ايران اين كار انجام مي شود. يا مثلا شما به خوبي مي دانيد كه وقتي يك فريم عكس را از پايين از يك سوژه بگيريد، او را با اقتدار به نمايش در مي‌آوريد، ولي وقتي اين فريم را از روبه‌رو و در ارتفاع برابر با سوژه بگيريد، سوژه مورد نظر شما مثل ديگران به نظر مي‌رسد، اما اگر از يكجاي بلند عكس را بگيريد، سوژه كوچك به نظر مي‌رسد.

مرام‌نامه مي‌گويد كه سعي كن در عكاسي، مضمون و عنوان، مقدم برعكس و عكاسي باشد و در واقع فتوژورناليست بايد با عكسش كمك كند به بينندگان و مخاطبان تا داستان را خودشان كشف كنند و خودشان قاضيان صحنه شوند.

بقيه ماجرا هم به اخلاقياتي برمي‌گردد كه مربوط به انجمن معروف NPPA انجمن عكاسان سراسري است.

برخي توصيه هاي NPPA از اين قرار است:

1 - دقيق و جامع باش؛ در بازنمود سوژه‌ها، دخل و تصرف نكن و براساس ميل خودت نساز.

2 - اجازه نده فرصت‌هاي عكاسي، در كار شما دخل و تصرف كنند؛ يعني كسي نبايد به شما بگويد من فلان كار را انجام مي‌دهم و تو عكس بگير.

3 - مهم‌ترين اصل اين است كه رويداد را كامل ارايه كنيد و فرامتن، يا بافت حاكم بر فضاي عكاسي را در منتقل كنيد. از كليشه‌ها‌ پرهيز كند؛ مثل يك سري كليشه‌هاي عكاسي، مثل غلبه‌ي ترس‌، غلبه‌ي خشونت، اينها درست نيست به خصوص اصرار عجيب بر غيرعادي عكاسي كردن نوعي دخل و تصرف است. چه كسي گفته است كه انتخاب غيرعادي‌ترين زاويه ها بهترين نوع عكاسي است؟

حتي اگر اين قاعده عجيب را پذيرفته ايد، لااقل استريوتايپ هاي ديگران را نكنيد و از كليشه‌ها پرهيز كنيد. كليشه‌سازي نكته‌ي مهمي است و تنها زاويه‌ي ديد نيست. آيا حق داريم در صحراي غربي عكاسي كنيم و فقط با چريك‌هاي پولسياريو عكاسي كنيم، اين حق را نداريم. آيا اگر به جبهه‌ي جنگ رفتيم، فقط طرف قرباني را بايد عكاسي كنيم، يا طرف ديگر را هم بايد عكاسي كرد؟ اخلاق حرفه‌يي مي‌گويد از اين‌كه فقط با افراد و گروه‌هاي خاص در عكاسي سروكار داشته باشيد، شديدا بپرهيزيد. درواقع خودتان را اسير نگاه گروه يا شخص نكند تا او به شما بگويد كه از كجا عكاسي كنيد. كاري كه بسياري از شما انجام مي دهيم.

4 – اخلاق حرفه‌يي مي‌گويد خودت را به رسميت بشناس و از جانبداري و تعصبات شخصي در عكاسي بپرهيز. اگر شما از يك سوژه‌ خوشتان نمي‌آيد اين را به مخاطبان القاء نكنيد. سخت است؛ ولي بايد بپرهيزيد.

5 - با همه سوژه‌ها با احترام و شان انساني رفتار كنيد. ملاحظه‌ي ويژه‌اي نسبت به سوژه‌هاي آسيب‌پذير به خرج دهيد. منظور از آسيب‌پذيري تنها جنبه فيزيكي آن نيست. شايد كسي جهالت خود را در جلوي دوربينتان به نمايش درآورد؛ اصرار نداشته باشيد تا آن را طعمه قلمداد كنيد. پس نسبت به سوژه‌ها ملاحظه‌ي ويژه‌اي به خرج دهيد و نسبت به قربانيان جرائم و يا تراژدي‌ها مهربان باشيد. يعني رحمِ خودتان را نسبت به قربانيان تراژدي فراموش نكنيد و از همه مهم تر، تنها زماني حريم شخصي را افشا كنيد كه عموم مردم نياز به اين كار دارند و ضرورت ديدن اين صحنه قابل دفاع باشد.

6 - ‌وقتي از سوژه‌اي عكاسي مي‌كنيد، عمدا به سوژه كمك نكنيد و عمدا تغييراتي را به صحنه اتفاق اعمال نكنيد. به ديگر زبان، هيچ نوع از نفوذتان را بر روي رويداد اعمال نكنيد. و اين يعني عدم مداخله عكاس در واقعيت.

7 – نكته مهم بعدي اديت عكس است. در اديت، بايد تماميت عكس حفظ شود؛ يعني شايد در يك جايي لازم باشد كراپ كنيد، اما بايد توجه كنيد كه كراپ كردن، بر تماميت عكس اثر مي‌گذارد يا نه؟‌

اديت عكس بايد طوري صورت گيرد كه به تماميت عكس‌ها آسيبي نزند و به محتوا و فضاي حاكم بر عكس را هم آسيبي وارد نكند. به هيچ وجه در عكس دست كاري نكنيد. چيزي را به عكس اضافه نكنيد و سنديت آن را تغيير ندهيد و به عبارت بهتر، آن‌را مخدوش نكنيد؛ چون بينندگان را گمراه مي‌كند و سوژه را خدشه‌دار.

8 - به هيچ منبعي پول نپردازيد؛ چه به منبع و چه به سوژه. يا به صورت مادي پاسخ لطفشان را ندهيد. حتي در ازاي اطلاعاتي كه به شما مي‌دهند و يا مشاركتي كه براي رسيدن به سوژه انجام مي‌دهند.

9 - كادويي را نپذيريد، لطفي را نپذيريد. غرامت را هم نپذيريد. از كساني كه ممكن است در پوشش خبري و عكاسي ما اثر بگذارند، هيچ چيزي نپذيريد.

10 - هيچ وقت عمدا در مسير روزنامه‌نگار ديگري سابوتاژ و خرابكاري نكنيد. رقابت بايد منصفانه باشد و ايده‌آل اين است كه فتوژورناليست تلاش كند براي دفاع از حق دسترسي براي همه همكارانش.

نكات مهم :

نكته اول: يكي از نكات مبتلابه عكاسي خبري تحولات تكنولوژيك در ابزارهاي عكاسي است. موبايل‌هايي كه با دقت 5 مگاپيكسل عكاسي مي‌كنند يا دوربين‌هاي فول اتوماتي كه امروز در بازار وجود دارند، چه تاثيراتي بر عكاسي مي‌گذارند؟ اين‌ها چه تاثيري بر مرزهاي موجود ميان عكاسان آماتور و حرفه‌يي مي‌گذارند؟

امسال يكي از بي‌رونق‌ترين دوره‌هاي عكاسي‌هاي در مسابقات المپيك زمستاني ايتاليا بود، چرا؟ چون موبايل به دست‌ها، دوربين به دست‌ها و به طور كلي آماتور‌ها و بلاگرها پيش از آن‌كه عكاسان حرفه‌يي بخواهند از پيست‌ها و كوه‌ها پايين بيايند، عكس‌ها را برده و لود هم كرده بودند آماتورها امسال حتي به آژانس‌ها هم ضربه زدند. پس به عنوان فتوژورناليست بايد تحولات تكنولوژيك در ابزارهاي عكاسي را و تاثيرات آنها را بر كارتان تعقيب كنيد.

نكته دوم: نكته مهم ديگري كه مي خواهم به آن اشاره كنم بحثي است كه به عكس و تكنولوژي كاري ندارد و آن فرامتن عكاسي است. در عكاسي خبري بايد به فرامتن عكس جداگانه نگاه كنيم. الزاما بهترين عكاس آن نيست كه به يك آژانس خارجي بپيوندند؛ هرچند در تفكر ايراني اين است كه اگر كسي عضو فلان آژانس شده پس عكاس خوبي است. پرسش من اين است كه آيا اگر كسي جزو يك آژانس بين المللي عكاسي شده است، الزاما عكاسي‌اش هم ارزشمند شده است؟ خيلي از عكاساني كه به آژانس ها مي پيوندد به تدريج و گاه ناخواسته به كادربندي‌هايي كشيده مي شوند كه آژانس آنها را مي خواهد. به عبارت ديگر در نظر گرفتن فرامتن عكس يعني اين‌كه مخاطبان را به نگاه مورد نظر آژانس ها نفروشيم. مگر مي‌شود براي مثلا يك آژانس آمريكايي عكس كاركرد و برايش عكس هاي نظاميان آمريكايي كشته‌ شده در جنگ عراق را فرستاد؟ شما همگي عكاس هستيد، آيا حتي يك فريم عكس از يك نظامي آمريكايي كشته‌ شده در سال‌هاي جنگ عراق را ديده ايد، يا در جريان اشغال كويت را، مگر از كشته‌هاي آمريكايي عكسي در دنيا گرفته نشده است؟ چرا حتما گرفته شده اما مخابره نمي شود

نكته سوم: فعال باشيد مثل يك دانشجوي روانشناسي، جامعه شناسي. مگر مي شود كسي فتوژورناليست باشد؛ ولي كتاب روانشناسي و جامعه شناسي نخواند.

باورش سخت است كه بدون مطالعه‌ در اين حوزه‌ها، از عكس چيزي بيرون بيايد. در اين صورت قول مي‌دهم كه اگر دوربين را بيندازيد و صبح برويد و بعداز ظهر بياييد، اتفاقي رخ نمي‌دهد. بايد مثل يك دانشجوي رشته سياست و هنر و غيره اطلاعات كسب كنيد. روانشناسي، جامعه‌شناسي، سياست و هنر تعمدي است، چون يكي از جنبه‌هاي عموميدر عكاسي خبري است و يكي از جنبه‌هاي پركشمكش پشت صحنه است. لازم است بدانيد با چه منظوري يك گفت‌وگو انجام مي شود. مساله مهم ديگر بعد هنري قضيه است. به صرف اين‌كه من دوربين در دست گرفتم، عكاس نمي‌شوم. ولي در يك لحظه مي‌توانم عكاس را جابگذارم؛ اگر اين جنبه‌هايي كه گفتم را در زندگي حرفه ‌يي رعايت كنيد. پس تا مي‌توانيد تلاش كنيد تا به بينش منحصر به فرد دست يابيد. آن لحظه است كه همه متوجه مي‌شوند كه چه كسي عكس را گرفته است، چون ويژن (vision) آدم‌ها متفاوت است.

نكته چهارم: سعي كنيد با تلاش سيري ناپذيري رويداد‌هاي جاري را تعقيب كنيد. حتي رسانه‌هاي بصري همزمان را. پس تعقيب رويداد‌ها و ديدن مداوم رسانه‌هاي بصري الزامي است.

نكته پنجم: عكاس خبري لازم است از درگير شدن با سياست، يا جنبش‌هاي مدني و تجارب ديگران پرهيز كند. چرا؟ براي اينكه نبايد در واقع اسير قالب هاي فكري و يا استريوتايپ هاي گروه ها يا افراد شود؛ يا اين‌كه به اشتغالي تن ندهيد كه منجر به سازش شما در رفتارهاي حرفه اي شود، يا به شما قيافه‌ي سازش بدهد؛ چون شما روزنامه‌نگار مستقل هستيد.

نكته ششم: تكرار يك بحث جدي است؛ و آن اين كه تمام تلاشتان را به كار ببريد كه غيرمهاجم باشيد. در مواجهه با سوژه‌ها فروتن باشيد و خلوت شخصي كسي را به هواي عكاسي حرفه اي بر باد ندهيد.

نكته هفتم: سعي كنيد كه احترام بگذاريد به تماميت لحظه‌ي عكاسي (عدم مداخله درصحنه) و احترام بگذاريد به يك‌پارچگي لحظه‌ي عكاسان ديگر.

نكته هشتم: تلاش كنيد تا با ارائه‌ي نمونه‌هاي شخصي و مثال‌زدني، روحيه و استاندارد‌هاي بالاي يك عكاس با اخلاق و يك فتوژورناليست را حفظ كنيد. سعي كنيد وقتي با شرايط متفاوت و نا آشنا مواجه شديد كه در آن انتخاب اقدام درست؛ نامشخص و گنگ است، با كساني مشورت كنيد كه در زندگي‌شان استاندارد‌هاي بالاي حرفه‌اي را به نمايش گذاشته اند؛ يعني كساني كه قديمي‌تر و كاركشته تر از خودتان باشند، مي خواهم بگويم كه وقتي فرضا 20 فريم گرفتيد فكر نكنيد مي‌توانييد جايگاه عكاسي را كه قديمتر است به آساني بگيريد. نه، او داراي تجاربي است كه شما به راحتي آنها را به دست نخواهيد آورد.

و بالاخره فتوژورناليست‌ها بايد پيوسته راجع به رشته‌شان بخوانند و اخلاقياتي را كه راهنماي حرفه‌شان است؛ مطالعه كنند.

ایسنا