سلام
خسته نباشید
یکی از بهترین دوستان من در اسفند ماه ازدواج کرد.
و از اون موقع بصورت مستقل زندگی خودشون شروع کردند تا اینکه دو هفته پیش با نارحتی اومد سرکار بهم گفت می دونی دیروز یه اتفاق عجیبی اتفاد .
ونقل کرد :
""دیروز تو خونه تنها بودم که ناگهان یکی از پشتم زد و سه باز اسممو صدا کرد . برگشتم کسی نبود به بیرون از خونه فرار کردم و تا رسیدن همسرم دم در وایستادم
""
الان دیگه تو خونه تنها نمی ذارنش تا همسرش پیششه یا خونه مادرش اش ایناست ..
قراره بره پیش روانشناس !!
از وقتی دوستم اینو بهم گفته شبا خوابم نمی بره و از ترس در اتاقم رو باز می ذارم می خوابم همش فکر می کنم یکی الان از پشت می زندم اسممو صدا می کنه !!!
شبا که می خوام بخوام سی چهل دفعه سوره قل اعوذ برب الناس و حمد و سوره رو می خووونم تا خوابم ببره . . .
راستش آقای کمان ابرو من ادم ترسویی نبودم
یه بار دو سه سال پیش یه فیلم خیلی ترسناک ژاپنی دیدم آخه من فیلم های ترسناک دوست داشتم اما این فیلم فرق می کرد ؛ بعد دیدن فیلم و از موقع به بعد دیگه ترسیدم !!!!
حالا به نظرتون اون چی بود که دوستم رو ترسوند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)