تحلیلی بر نظریه عامل دانستن نقشِ اینترنت در رشد کم سوادی جوانان و عدم علاقه ایشان به مطالعه عمیق در دنیای واقعی
چند وقت پیش، داشتم نتایج تحقیقات چند دانشمند روسی را در مورد دنیای اینترنت مطالعه می کردم، در این تحقیق آمده بود که اینترنت باعث پایین آمدن سطح دانش در میان جوانان روسی شده است، آن موقع خیلی برایم مسخره بود که دانشمندان ابزاری مانند اینترنت را عامل پایین آمدن سطح دانش مطرح کرده‌اند آنهم با این وجود که اینترنت دنیای محتواست و کار یک کتابخانه بزرگِ آنلاین و قابل دسترسِ آسان را می‌کند و شما می‌توانید براحتی و بدون تحمل وقت و هزینه زیاد به اطلاعات بسیاری در زمینه‌های مختلف دسترسی پیدا کنید، آخر این ابزار سودمند و مهم چگونه می‌تواند دانش بشری را تهدید کند؟
همینطور چند وقتی گذشت که کم کم دیدم این اکتشاف در زندگی خودم هم دارد بروز میکند و چون من همیشه برای اولین بار خودم را آسیب شناسی می‌کنم و بعد سراغ دیگران می‌روم این برایم جالب بود وقتی اندیشه و تحلیل گسترده‌تری انجام دادم دیدم این یافته عمومی‌تر نیز هست، حالا چرا برایتان خواهم گفت.
کلا درست است که اینترنت منبع عظیمی از محتواست و کمک بزرگی به دسترسی آسان به محتوا کرده است و باعث افزایش آگاهی بسیاری از مسائل روز و اطلاعات مفید شده است اما اگر بخواهیم واقع گرا باشیم و کل جمعیت استفاده کننده از اینترنت را مورد برسی و تحلیل آماری قرار بدهیم این یک واقعیت تلخ است که اینترنتِ محتوایی، یعنی اینترنتی که فقط به هدف آگاهی از محتوای دانشی مورد استفاده قرار می‌گیرد نسبت به اینترنت سرگرم کننده در سطح بسیار پایین‌تری از محبوبیت و استفاده قرار دارد.
بر فرض مثال شما اگر خاندانِ خودتان را مورد تحقیق قرار بدهید، چند نفر را پیدا خواهید کرد که در اینترنت دنبال محتوای علمی بگردند و شب و روز در سایتهای علمی، تحقیقاتی، پژوهشی، دایرة المعارفی و … گذاران بکند و حتی در سطحی پایینتر به دنبال گرفتن اخبار و مسائل روز دنیا از سایتهای خبری باشند؟
خیلی ساده است، یا اصلا نیست و یا اگر هست بسیار نادر است. در عوض اگر بخواهید آمار استفاده کنندگان از مسنجرها، سایتهای دوست یابی، سایتهای اجتماعی وب دویی {مانند فیس بود، اورکات}، فروم‌های اینترنتی، سایتها و وبلاگ‌های جنسی، سایتها و وبلاگهای عامه پسند {مثلا جوک، فال حافظ، عکسهای بازیگران، موسیقی، طالع بینی و کلهم مطالب خفن} و … را بگیرید به چه درصدهایی خواهید رسید؟
اینجا درست می‌رسیم به اصل موضوع، شاید 80٪ و شاید هم بیشتر، در حقیقت اکثریت استفاده کنندگان از اینترنت چه در ایران و چه در کل دنیا از همین دسته هستند، دلیلش هم این است که کلا از وقتیکه اینترنت از مراکز دانشگاهی خارج شد و به خانه‌های مردم آمد ماهیتش نیز دچار تغییر شد، در زمانیکه اینترنت فقط مختص مراکز دانشگاهی و تحقیقاتی بود مطالب و محتوای تولیدی نیز در همین راستا بودند ولی از زمانیکه اینترنت به خانه‌های مردم راه یافت، طبیعتا علاق عامه مردم بروی آن تاثیر شگرفی گذاشت و به دلیل اینکه جمعیت مردم عادی از جمعیت محققین و پژوهشگران دها و بلکه صدها و هزاران برابر بیشتر است، محتوای تولید شده ایشان بروی وب سایتها و وبلاگهایشان نیز بیشتر است و همینطور استفاده از ابزارهای عامه پسند نیز رونق بیشتری دارد، برای همین است که ما شاهد پا گرفتن ابزارهای ارتباط جمعی و سایتهای اجتماعی هستیم و با پدیده وب 2 که کلا مبتنی بر مشارکت جمعی عامه مردم در اینترنت است، مواجهیم.
برای همین اغلب استفاده از اینترنت برخلاف افسانه عمومی که استفاده از منابع علمی و خبری عنوان می‌شود، استفاده از ابزارهای سرگرم کننده‌ای است که سعی دارند تنهایی‌های کاربران را پر کنند. حالا این وسط یکی تنهایی‌اش را با وبلاگ نوشتن پر می‌کند، یکی با چت روم، یکی با سایت دوست یابی، یکی با فرند فید و تویتر و … شما آمار دقیق که بگیری کلِ ساعاتی و دقایقی که کاربران برای این کارها صرف می‌کنند چیزی بسیار بیش‌تر از دقایقی است که برای گرفتن اطلاعات علمی یا خبری صرف می‌شود و این یک واقعیت غیر قابل انکار است.
حال جدای از این، یک بحث دیگری هم هست که بد نیست به آن تامل شود و اتفاقا این بحث در آن تحقیق روسی نیز بود و آن ناکافی بودن اطلاعات علمی روی اینترنت است، ناکافی بودن نه از نظر تعداد بلکه از نظر کیفیت، یعنی اینکه مطلب علمی که روی اینترنت می‌آید چون به دلیل ماهیت اینترنت و حوصله خوانندگان محدودیت اندازه دارد بسیار ناقص اند، شما در اینترنت نرمال مقاله‌تان باید 1500 کلمه‌ای باشد، خیلی کشش بدهید تا 2000 کلمه را خواننده می‌تواند بخواند ولی خواندن مطالب بالایِ این مقدار بسیار سخت و زجر آور است و معمولا هم کسی نه بیش از اینها می‌نویسد و نه اگر هم نوشت خریداری پیدا می‌کند برای همین فردِ نویسنده محدودیت فضا برای نوشتن دارد و باید لب کلامش را در 1500 کلمه بیان کند و این کار بسیار تا بسیار سختی است، حتی متبحرترینها‌ هم اگر چنین کاری بکنند باز یک اشکالی در کارشان هست و آن این است که ایشان خودش 1500 تا کلمه را می‌فهمد آیا خواننده با خواندن این 1500 تا آن چیزی را که او می‌فهمد می‌گیرد؟
برای همین دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که اینترنت دشمن و بلای خرد و دانش انسانی شده است چراکه کاربرانش را بد عادت می‌کند و کاربر اینترنتی چون عادت کرده همیشه خلاصه خوانی بکند، دیگر تمایلی به کتاب خواندن و کلی خواندن یا به اصطلاح مطالعه عمیق ندارد و برای همین است که سطح سواد کاربران اینترنت برخلاف تصورِ افسانه‌ای که در موردش وجود دارد پایین می‌آید چون کاربریکه کتاب نمی‌خواند و توقع فهم یک مطلبِ مثلا فلسفی را که آدم در شرایط عادی باید چندین ماه و یا سال در موردش کتابهای مختلفی بخواند و اینها را تحلیل کند را از خواندن یک مقاله کوتاه دارد، خوب معلوم است نمی‌تواند مطلب را بگیرد برای همین دانشش ناقص می‌شود.
به راستی که این نکته بسیار والایی است و تنها خردمندان آن را درک خواهند کرد، مگرنه خیلی‌ها این را نمی‌فهمنند، مثلا یک آقایی که وبلاگ نویس بود، چند وقت پیش به مقاله 1500 کلمه‌ای من در باب سنتگرایی جنسی تازید و مرا متهم به هزاران بد و بیراه کرد، وقتی من یک پست جدیدی به نام "محافظه‌کاری بنیادگرایی نیست" را نگارش کردم همین آقا آمد و گفت من از کجا می‌دانستم هدف شما چه بوده است و شما چه پروژه‌ای را دنبال می‌کنید، این مثال را از این جهت زدم که بگویم خواننده نیز نمیتواند با این چند پست محدود از نویسنده درک درستی پیدا کند و حتی ممکن است پس از خواندن یک پستِ وبلاگ، برای همیشه با آن وبلاگ قهر کند چون اینقدر محدودیت وجود دارد که دستش نمی‌آید مکان علمی و فکری نویسنده در کجا قرار دارد ولی بر عکس این شما وقتی کتابی را از کسی بخوانید حداقلش این است که می‌توانید یک قضاوت محدودی در مورد نویسنده بکنید و منظورش را تا حدودی بفهمید، مثلا اگر من در مثال مذکور یک کتابِ 100 صفحه‌ای در مورد سنت گرایی جنسی می‌نوشتم شاید آن دوستِ عزیز درک می‌کرد که منظور من چیست و من بر طبق چه مستندات علمی و مطالعاتی این چنین حرفی می‌زنم و …
خوب سخن به درازا نبرم که شما را طاقت بیش از 500 کلمه دیگر نیست!
فکر کنم الان این شبه در ذهن خیلی از وبلاگ نویس‌ها باشد که بگویند، خوب عوام اینجوری هستند اینکه برای ما نیست، ما روزی هزارتا وبلاگ می‌خوانیم، بالاترین را چک می‌کنیم، در وبلاگهای خارجی می‌گردیم، سایتهای داخلی را دوری می‌زنیم و … پس دانش و خرد ما تحلیل نمی‌رود با این پدیده اینترنت بازی، من باید در پاسخ به این شبه بگویم که حتی ما هم دچار این بیماری و نقصان هستیم.
چراکه ما هم اغلب دنبال علایق خود برای سرگرم کردن خود هستیم نه برای دانستن و آگاهی، مثلا خودِ بنده آدمِ سیاسی هستم برای همین صبح و شب در سایتهای خبری پرسه می‌زنم، یک دوستی علایق اجتماعی‌ترِ بیشتری دارد در تویتر، فرند فید، فیس بوک، بالاترین و … اینها می‌گردد، دیگری می‌گردد در وبلاگهای خارجی و چندتا مطلب ترجمه می‌کند تا وبلاگش را پر بار کند و … عموما هم بلاگرهایِ بزرگ اسفبارترین وضعیت را نسبت به دیگر وبلاگ نویسها دارند چراکه این دوستان دیگر شب و روزشان شده است وبلاگشان و برای اینکه وبلاگشان همیشه بروز باشد یا در کورس رقابتها مدام این طرف و آنطرف می‌گردند تا چیزی برای عرضه پیدا کنند و یا مدوام فکر و ذهنشان بازی‌های وبلاگی، مسائل وبلاگستان و … است و اینها عموما کمتر وقت می‌کنند بروند یک سایتِ محتوا داری را از سرِ فرصت بخوانند چراکه فعالیت وبلاگ نویسی‌شان مختل می‌شود و همچنین اینها فرصت کتاب خواندن هم پیدا نمی‌کنند چراکه اگر بخواهند کتاب بخوانند ممکن است رقبا جایشان را پر کنند و … دیگر داستان‌های عیجب غریبی که همگی جلوی رشد اطلاعات افراد حتی مشهورترین وبلاگ بازان که اتفاقا اینها وظیفه تولید محتوای اینترنت را برعهده دارند را می‌گیرد حالا شما ببینید فاجعه چقدر بزرگ است که کسیکه وظیفه تولید محتوا دارد خودش مطالعاتِ علمی‌اش اندک و کوتاه است. حال ما می‌خواهیم به چه چیز ببالیم، خدا عالم است!
البته نباید منکر وجود مقالات تحقیقاتی و علمی و اطلاعات بسیار خوبی شد که روی اینترنت است و اینها کار محققان و پژوهشگران و افرادی که در جستجوِ کسب دانش و معرفت هستند را آسان می‌کند ولی این مطالب فقط محدود به همین افراد هستند، یک محقق اگر مقاله 1500 کلمه‌ای را خواند، ممکن است جرقه‌ای در ذهنش بخورد و برود سرچشمه اصلی این مقاله را جستجو کند {مثلا کتابش را پیدا کند و یا با رفرنسش ارتباط برقرار کند و …} یا حتی ممکن است او 1500 کلمه را بفهمد ولی یک فرد معمولی که دانشی ندارد و تفننی مطلبی را مطالعه می‌کند؛ چگونه ممکن است در عرض خواندن مثلا یک مقاله 1500 کلمه‌ای در مورد لیبرالیسم، کلِ این مکتب را بفهمد و بشناسد؟
متاسفانه معضل ما همین نقص اطلاعات و توقع دریافت اطلاعات به صورت ناقص است، برای همین است که شما اگر در این سایتها و وبلاگها سیاسی بگردید هزارگونه حراف و فعال حقوق بشر و طرفدار آزادی بیان و زندانیان سیاسی و روشنفکری و … پیدا می‌کنید ولی اگر از همین آقایان بپرسید چندتا کتاب در این موردها خوانده‌اید جوابتان را نخواهند داد؟
اگر هم یک آدمِ عالمی که دها سال در این حوزه‌ها وقت صرف کرده است، مطالعه کرده، تحقیق کرده و … بیاید یک مطلبی را در متن کوتاهی بیان کند بازهم همینها ممکن است هزاران خرده برو بگیرند و یا هرکسی از ظن خود یار او شود، در صورتیکه هیچ کسشان به دلیل نداشتن اطلاعاتِ کافی منظور اصلی ایشان را نفهمیده است.
متاسفانه اینترنت و به خصوص وبلاگستان شده است مکانی برای انسان‌هایی با قامتی کوتاه اما زبانی دراز، فهم، خرد و دانشی اندک اما ادعاهایی بزرگ، قهرمانانی پوشالی که فقط به دنبال ارضا خود در این دنیا قد بر افراشته‌اند.
به یقین ایمان دارم که با بلوغ اینترنتِ جوان – چراکه اینترنت بیش از دو دهه در کل دنیا و 4 یا 5 سال در ایران سن ندارد – این مشکلات رفع خواهند شد و ما در نسخه‌های آینده وب مسوم به وب 3 یا 4 یا 5 و … شاهد اینترنتی خواهیم بود که نخبه‌گرا و کاربردی باشد، اینترنتی که به نوعی نقصان‌های فعلی را نداشته باشد و دشمن خرد و اندیشه نگردد، الان هنوز کسی نمی‌داند چگونه می‌توان این نقصانها را برطرف کرد اما من امید دارم اینها روزی بر طرف خواهند شد و این مشکل دائمی نخواهد بود.
امیدوارم از این به بعد، شخصا امساک بکنم و کمتر بنویسم و بیشتر بخوانم. چراکه زیاد نویسی توهم زاست و توهم هم جز از توجه زیادی به آمار، خواننده، کامنت، بالاترین، فرند فید، گولگل ریدر، وبلاگستان، شیرینگ، خوشمزه و …. زاده نمی‌شود.
امیدوارم که خوانندگانم نیز انسان‌های متوقعی نشوند و توقع مطالبِ زیاده از من نکنند که این در توانم نخواهد بود.
با سپاس / مهدی مصطفایی


http://negaheno.wordpress.com