دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: لهجه همدانی در گذر تاریخ

  1. #1
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82822
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    Lightbulb لهجه همدانی در گذر تاریخ

    لهجه همدانی در گذر تاریخ

    لهجه همدانی یکی از لهجه های فارسی است که در شهر همدان واقع در منطقه غرب ایران صحبت می شود.
    همدان و توابع آن، از دیرباز، دارای فرهنگی ریشه دار و غنی بوده است، که قدمت برخی از عناصر آن به تحقیق برابر تاریخ سه هزار سالهٔ شهر برابر بوده است.





    قراینی هست که می توان دانست تحولات و دگرگونی هایی که سابقأ و درطول تاریخ، در فرهنگ عامیانهٔ این ولایت رخ داده، بسبب «پویا» (Dynamic) نبودن جامعه و یا کندی جریان های زیرساختی آن، به اندازهٔ امروز، سریع و زوال آور نبوده، و از اینرو جریان های روساختی از جمله فرهنگ های محلی، و فرهنگ عامیانهٔ همدان نیز کمتر دستخوش تحول و دگرگونی گشته است. زیرا فی المثل، بازماندهٔ زبان پهلوی، که درگویش عوام آن ولایت رسوب کرده، همواره به عنوان فهلویات نام برده و یا مورد جستجو و تحقیق واقع گشته است.






    منطقه همدان در دوران پیش از اسلام «ماد»، در دوران میانه «ایالت جبال» (کوهستان)، و در دورهٔسلجوقی به بعد «عراق عجم» نامیده می شده است.

    از اینرو، زبان مشترک مردم آن ایالت را فهلوینامیده و آثار ادبی آن را فهلویات گفته اند، که شامل سروده ها یا ترانه هجایی و سپس عروضی، یا اصطلاحاً اشعار «لری» می باشد.



    فهلویات قدیم همدان را هرگز نباید از مقولهٔ ادب عوام دانست، زیرا در آن ادوار لهجه خاص نیز کمابیش فهلوی بوده است. فهلوی، اساساً لهجه ای است ویژهٔ مردم مغرب و جنوب غربی ایران زمین، در مقابل لهجه «دری» که ویژهٔ مردم مشرق و خراسان است.
    سبک ادبی مشهور به «سبک عراقی» هم ارز با سبک خراسانی و در حقیقت همان سبک فهلوی و در حقیقت دنبالهٔ طبیعی آن بوده است.

    پس از اسلام تا پیدایش نخستین آثار منثور و منظوم فارسی دری (سده های 4 و 5 ق)، ادب خاص همدان در قالب زبان عربی هم روند با ادب فهلوی بیان و نمایان می گردد.

    ادیبان همدان تا پایان سدهٔ ششم و یا به عبارتی تا هجوم مغول بدان شهر (617 ق) – و حتی پس از آن هم– کمابیش اشعار و ترانه های فهلوی، یعنی به زبان کهن و بومی و نیاکان خویش سروده اند.



    اولین بستنی فروش در ایران



    عناصر دخیل در لهجه همدانی


    عناصری که طی شش و یا هفت قرن اخیر در لهجه و فرهنگ مردم همدان دخیل بوده اجمالاً از این قرار است:

    • پس از حمله ی عرب، مقداری واژه های عربی و روایات سامی.
    • از قرن پنجم و ششم که آغاز دوران تسلط ترکان بر همه ی ولایات ایران است، از زبان ترکی، واژه های بسیاری در گویش شهری و روستایی همدان وارد گشته است؛ و زبان روستانشینان همدان (جز چند مورد)، جملگی ترکی است. تا این اواخر اصولأ زبان بازاری و تجاری (درمعامله با روستاییان) ترکی بوده، چنانکه امروزه هم تقریبأ چنین است.
    • ورود این عناصر، عمومأ نتیجه و معلول تسلط پردامنهٔ ترکان در ایران زمین از سدهٔ پنجم و ششم و خصوصأ تسلط سیاسی و اجتماعی در عراق عجم و تشکیل دولت سلجوقیان عراق عجم بود. شهر همدان نزدیک به یک قرن (= سده ی ششم)، پایتخت سلجوقیان بوده و توابع و روستاهای آن نیز، هریک اقطاع سرکردگان سلجوقی و جولانگاه های تقهر نظامی آنان بر یکدیگر بوده است.
    • وجود و رسوخ عنصر یهودی در لهجهٔ همدان، چنان که مشهور است این قوم در نگهداری آداب و سنن خود سعی بلیغ داشته و گویا درمورد زبان محلی نیز، که از دیر باز بدان خو کرده و متکلم بوده اند، بی تأثیر نبوده است. خصوصاً آن که عمدهٔ جریان های اقتصادی و معاملات تجاری و داد و ستد با عوام و خواص توسط آنان صورت می گرفته است. چنان که مهم ترین (راستا بازار) کنونی شهر و یکی دو محلهٔ دیگر به نام آنان موسوم بوده است.


    ویژگی های آواشناسی لهجه همدان


    در هر حال گویش عامیانهٔ همدان از تأثیرات فهلوی و گویا یهودی برخوردار بوده است. از ویژگی های دستوری گویش همدانی یکی همان ابتدا به کسر کردن، به هنگام تلفظ واژه هاست. مانند پدر من، سر تو که در گویش همدانی بصورت «پدر مه»، یا «سرتو» تلفظ می شوند.

    دیگری در حالت اضافهٔ اسم ها به ضمایر متصل در مورد دوم و سوم شخص حرف آخر اسم مکسور می شود، مانند «کتابت» یا «سرش» و در مورد اول شخص حرف آخر اسم مضموم می شود، مانند: «خودم» یا «کتابم».

    هنگام جمع بستن واژه ای با ها، اگر حرف یکی مانده به حرف آخر فتحه باشد تبدیل به کسره می شود. پاکت ها میشود پاکتا (pakEta)، کاغذها میشود کاغذا (kagheEza)، دفترها میشود دفترا (daftEra).


    واژه ها در حالت مفعولی به جای «را» ی فارسی نوشتاری واج /e/ می گیرند، مشابه لهجه بوشهری، دشتشتانی، آبادانی.
    در لهجه همدانی مجموعه واکه و صامت /ɒːn/ که در لهجه تهرانی در بیشتر واژه هایی که /n/ مستقل از /ɒː/ نیست (به جز مثلاً در «اونا کجان؟» یا واژه های مرکبی چون «بانفوذ») به /uːn/ تبدیل شده، بر خلاف لهجه تهرانی به /uːn/ تبدیل نشده و این مجموعه دوواجی همانند فارسی نوشتاری گفته می شود.


    در این لهجه حتی گاهی یک واژه جانشین یک جمله کوتاه می گردد برای مثل واژه مچیم. MACHIM معنی جمله من چه میدانم را می رساند.
    لهجه مردم همدان میراث گرانبهائی است که از زبان های کهن ایرانی به یادگار مانده است و کاربرد واژه های کهن در این لهجه بیانگر این موضوع است.

    برای مثل مصدرهای هشتن، اشکستن، اشکفتن، اشناختن، اساندن، اشاندن، و انداختن، که با ابتدا به کسر و با اضافه شدن علامت های ضمیر به فعل تبدیل می شوند؛ مثل از مصدر (اشنفتن = شنیدن): اشنفتم، اشنفتی، اشنفت، اشنفتیم، اشنفتین، اشنفتن و از مصدر هشتن (هلیدن): می یلیم، می یلی، می یله، هشتم، هشتی، هشت.





    فعل های لهجه همدانی


    برخی از فعل های گویش همدانی در دیگر گویش ها دیده نمی شود و یا کمتر دیده می شود. این فعل ها عبارتند از:

    • اساندن: که همان ستاندن است (گذشته: اساندم، اساندی، اساند- حال: می سانم، می سانی، می سانه- فعل امر: بسان)
    • اشاندن (eshandan): انداختن، پرت کردن (گذشته: اشاندم، اشاندی، اشاند- حال: می شانم، می شانی، می شانه- فعل امر: بشان)
    • هشتن (hashtan): به معنی گذاشتند (هلیدن) (گذشته: هشتم، هشتی، هشت- حال: می یلیم، می یلی، می یله- فعل امر: بیل)
    • چقیدن (cheghidan): فرو رفتن، خلیدن (گذشته: چقید- حال: می چقه)
    • پشکیدن (peshkidan): نوع خاصی از پاشیدن (گذشته: پشگید- حال:می پشگه)
    • تمبیدن (tombidan): تو رفتن چیزی (گذشته:تمبید- حال:می تمبه)
    • تنجیدن (tenjidan): فشرده شدن و جمع شدن، منقبض شدن (گذشته: تنجید- حال: می تنجه)
    • رمبیدن/رمیدن(rombidan): فروریختن، خراب شدن (گذشته:رمبید- حال: می رمبه)
    • پلمیدن (pelmidan): له شدن و پخش شدن که معمولا باعث آلوده شدن می شود(گذشته: پلمید- حال:می پلمه)
    • پلماندن: مالیدن (گذشته: پلماند- حال: می پلمانه)
    • چولسیدن (cholusidan): پلاسید
    • نوخزادن (vakhzadan): برخاستن، بلند شدن، در واقع این فعل دگرش یافته ورخیزیدن/برخیزیدن می باشد. مثلا برخیز می شود وخی {ورخیز}
    • ولایدن (velaidan): له کردن، فشار دادن، ودر اصطلاح عامیانه دزدیدن (گاهی به معنی خوردن نیز به کار میرود)
    • دروردن (drowrdan): درآوردن. صدای واو در فعل درآوردن بشکل w ادا می شود.رفدن : رفتن که صدای ت بسیار خفیف و بیشتر شبیه د تلفظ می شود.


    واژگان گویش همدانی



    • میلیچ: گنجشک
    • خازمنی: خواستگاری (واژه ی خوازه گری در متون کلاسیک فارسی نیز به معنی خواستگاری بوده و هر دو از ریشه خواز/خواست می باشد)
    • دس پلمان: دست و بالمان، دست و پاهایمان
    • چولسیده: پلاسیده
    • دوری: بشقاب
    • زردک: هویج
    • بیور : فلفل همدانی
    • بیل (با ی فتحه): بگذار
    • بیوین: ببین
    • بپا: نگاه کن
    • میوا/میواس: می بایست، باید



    اصطلاحات و عبارت های همدانی



    • شی میوا بشه یا: چه می بایست بشود، در حال حاضر قراره چه اتفاقی بیوفته
    • پچا اوجو موکونی: پس چرا این جوری میکنی
    • میشه شی؟: میشود چه؟ که چه بشود؟
    • بری شی ته: می خواهی چه کار؟
    • لش خبرت جان بکن یی دفه: بجنب
    • بینی: گویی، انگاری
    • پچا: پس چرا





    http://1doost.com/Post-14699.htm

  2. 2 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •