دی شیخ چراغ همی گشت گرد شب .....کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
دی شیخ چراغ همی گشت گرد شب .....کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
تو آنی کز آن یک مگس رنجه ای
که امروز سالار و سرپنجه ای . . .
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد؟ ...........دوست کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟
در حسرت یک نعره مستانه بمردیم
ویران شود این شهر که میخانه ندارد
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
در سخن مخفی شدم مانند بو در برگ گل
هرکه خواهد دیدنم گو در سخن بیند مرا
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
ای آتش جان پاک بازان
در خرمن من زبانه از توست
تا نگرید کودک حلوا فروش
دیگ بخشایش نمی اید بجوش
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
شب شنفته ست مناجات علی
جوشش چشمهی عشق ازلی
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
یکشب که تو را به خواب دیدم
در ظلمتم آفتاب دیدم
ما به هر حال و به هر كار و به هر جا باشيم
يا قوى گردد از ما نيكى
يا بدى گيرد از ما نيرو !
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)