در این دنیا که مردانش عصا از کور می دزدند من از خوش باوری اینجا محبت آرزو کردم
در این دنیا که مردانش عصا از کور می دزدند من از خوش باوری اینجا محبت آرزو کردم
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز
سادگی یعنی فکر کنی کسانی که دورت میزنند،به دورت میگردند....
حماقت یعنی صداقت داشتن با کسی که سیاست دارد....
ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هرچه دیده بیند دل کند یاد
دل من همی داد گفتی گواهی
که باشد مرا روزی از تو جدایی
سادگی یعنی فکر کنی کسانی که دورت میزنند،به دورت میگردند....
حماقت یعنی صداقت داشتن با کسی که سیاست دارد....
یارب مددی کن و ندایی بفرست
طوفانزده ام راه نجاتی بفرست
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن ... ای بهار آرزو بر سر من سایه فکن!
نشاط جوانی ز پیران مجوی
که آب رفته باز نیاید به جوی
از پاسخ من معلمان آشفتند/از حنجره شان هرچه در آمد گفتند/اما به خدا هنوز هم معتقدم/از جاذبه تو سیب ها می افتند پوریا دیارکجوری
یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند
گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود
در میان اب و اتش همچنان سرگرم توست
این دل زار و نزار اشک بارانم چو شمع
عاشقی را شرط تنها ناله و فریاد نیست
هرکه از جان شیرن نگذرد فرهاد نیست
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)