من هم رباب عشقم و عشقم ربابي است
وان لطف هاي زخمه رحمانم آرزوست
من هم رباب عشقم و عشقم ربابي است
وان لطف هاي زخمه رحمانم آرزوست
سلام
دوستان مشاعره ديشب خيلي خوب بود.ممنون از شما.
اگه تونستم كه امشب ميام و مشاعره رو ادامه ميديم .اگرم نتونستم ، شرمنده.
ادامه بدين ، من ايشالا ميام.
موفق باشيد.
ویرایش توسط Helix : 20th June 2010 در ساعت 07:24 AM
تا چقدر باید شعر گفت
برای دنیایی که هیچ رنگ شعر نمیگیرد
ما به ازای هر جمجمه که زاییدیم
ده گلوله ساختیم
می نوش بماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد مارا
هميشه در گريز و در گذارم
نمی مانم به يکجا بی قرارم
سفر يعنی من و گستاخی من
هميشه رفتن و * هرگز نماندن *
آن چنان خيمه زده بر دل من سايه ي درد
كه در او از مه شادي اثري نيست كه نيست
تو نی خود و زخود ، بیخود شده ای
همدم ساقی و پیمانه و باده شده ای
شدی شبگرد هر کوی و گذر چون سایه
بکدوم روی؟ گرفتار و مجنون شده ای
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس
سکوت بند گسسته است
کنار دره، درخت شکوه پيکر بيدی
در آسمان شفق رنگ
عبور ابر سپيدی
ویرایش توسط *RAHA* : 20th June 2010 در ساعت 10:13 PM
یه روز از همین روزا روی شب پا می ذارم ** توی قاب لحظه ها عکس فردا می ذازم
خداوند بي نهايت است اما به قدر نياز تو فرود مي آيد، به قدر آرزوي تو گسترده مي شود و به قدر ايمان تو کارگشاست.
موی سپید رافلکم آسان نداد این رشته را به نقد جوانی داده ام
ممنون از دوستان خوبم از بابت شرکت کردن گرمشون در مشاعره
خدا آن حس زیبایی هست که در تاریکی صحرا زمانی که هراس مرگ سکوتت را می دزدد یکی همچون نسیم دشت میگوید کنارت هستم ای تنها
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)