دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 13 1234567891011 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 124

موضوع: ㋛㋛ خاطراتی از جنس آمپول ㋛㋛

  1. #1
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,745
    ارسال تشکر
    13,936
    دریافت تشکر: 12,415
    قدرت امتیاز دهی
    766
    Array

    Wink ㋛㋛ خاطراتی از جنس آمپول ㋛㋛

    فكر مي كنم جاي اين تاپيك خالي بود تو بخش پزشكي .
    استفاده از تجربيات ديگران ، مي تونه خيلي فايده ها داشته باشه .

    خب شروع كنين

  2. 11 کاربر از پست مفید AvAstiN سپاس کرده اند .


  3. #2
    استعداد برتر سایت
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    2,014
    ارسال تشکر
    10,146
    دریافت تشکر: 10,426
    قدرت امتیاز دهی
    25391
    Array
    SaSaMc2's: جدید25

    پیش فرض پاسخ : خاطرات و تجربه هاي دكترا، داروسازا، دندونپزشكا، پرستارا...

    دكترها خاطره بگن يا ما هم از خود درماني هامون بگيم؟


  4. 7 کاربر از پست مفید SaSaMc2 سپاس کرده اند .


  5. #3
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,745
    ارسال تشکر
    13,936
    دریافت تشکر: 12,415
    قدرت امتیاز دهی
    766
    Array

    پیش فرض پاسخ : خاطرات و تجربه هاي دكترا، داروسازا، دندونپزشكا، پرستارا...

    نقل قول نوشته اصلی توسط SaSaMc2 نمایش پست ها
    دكترها خاطره بگن يا ما هم از خود درماني هامون بگيم؟

    شمام بگين

  6. 4 کاربر از پست مفید AvAstiN سپاس کرده اند .


  7. #4
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,745
    ارسال تشکر
    13,936
    دریافت تشکر: 12,415
    قدرت امتیاز دهی
    766
    Array

    پیش فرض پاسخ : خاطرات و تجربه هاي دكترا، داروسازا، دندونپزشكا، پرستارا...

    اين خاطرات و تجربياتي كه مي گم همش مالم خودم نيست ولي به نظرم جالبه
    بعضياشم كه مال خودمه خيلي جالبه

    اوليش مربوط به روزاي اولي كه وارد دانشگاه شده بودم .
    همون اول كه تازه ترمك بودم
    از شرايط و جو دانشگاهمون خوشم نميومد واسه همين به توصيه ي يكي از دوستام كه ترم 6 بود رفتم پيش يكي از استادامون
    اون دوستم كلي ازش تعريف كرد كه خيلي اهل احترام به دانشجويه و خيلي تحويلتون مي گيره و اينا
    گفت كمكتون مي كنه
    ماهم از همه جا بي خبر با يكي ديگه از دوستام رفتيم تو اتاق اون استاده
    اول كه سلام كرديم جواب سلام درستي نداد!
    يكم تعجب كرديم فكر كرديم شايد نشنيده !
    دوستم شروع كرد به صحبت كردن كه ما دوست داريم كه از همين ترم اول پايه اي كار كنيم و پژوهش كنيم و اينا
    اومديم پيش شما تا ما رو راهنمايي كنين
    استاده يهو گفت كه برين وقتي خواستين تز PHD تون رو بدين بياين در رو اتاق من رو بزنين !!!
    من كلي كار دارم وقت اين حرفا رو ندارم !!
    ما هم اين طوري بوديم
    رفتيم بيرون با كلي سر خوردگي
    بعدا فهميديم كه اين استاده اصلا اخلاقش همينه محل كسي رو نمي ده !
    رفتيم ريختيم رو سر اون سال بالاييه كه ما رو دست انداخته بود .....


  8. #5
    دوست آشنا
    نوشته ها
    1,104
    ارسال تشکر
    5,214
    دریافت تشکر: 4,319
    قدرت امتیاز دهی
    39
    Array

    Wink پاسخ : خاطرات و تجربه هاي دكترا، داروسازا، دندونپزشكا، پرستارا...

    يادمه حدود 6 سال قبل تو دانشگاه يكي از دوستان خيلي بهم لطف داشت گير داده بود بيا بهم سرم قندي بزن بي خودي مي گفت مي خوام سر حال بشم خلاصه هرچي ازش خواستم بي خيال بشه قبول نكردو كم كم داشت ازم دلخور ميشد ... منم كه جايي نداشتم گفتم بخوابه رو ميز ناهارخوري اتاق انترنا اونم خوابيدو داخل رگش آنژيوكت گذاشتمو بهش سرم وصل كردم . از اونجا كه اونجا پايه سرم نداشتيم سرمو دادم دستش گفتم من فعلا كار دارم خودت همينجور كه خوابيدي سرمم بالا نگهدار خواستم يه كاري كنم كه ديگه هوس اين برنامه ها رو نداشته باشه ولي اشتباه مي كردم چون انقدر بهش مزه داد كه مجبورم كرد بعدها هم بهش سرم بزنم



    تا تو به خاطر مني كس نگذشت بر دلم

    مثل تو كيست در جهان تا ز تو مهر بگسلم ...











  9. #6
    استعداد برتر سایت
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    2,014
    ارسال تشکر
    10,146
    دریافت تشکر: 10,426
    قدرت امتیاز دهی
    25391
    Array
    SaSaMc2's: جدید25

    پیش فرض پاسخ : خاطرات و تجربه هاي دكترا، داروسازا، دندونپزشكا، پرستارا...

    حدود يك سال سن داشتم.

    اون موقع ساكن تهران بودم.

    به علت يك بيماري عفوني شديد بستري شدم.

    و انواع آزمايشهاي مختلف روم انجام ميشد.

    فكر كنم داشتن انواع زهر و پادزهرا رو روم امتحان ميكردن!!!

    كلاً يه عضو ثابت آزمايشگاه شده بودم.

    شايد اگه چند سال ديگه ميبودم الان واسه خودم دكتري بودم.

    به زنمم ميگفتن خانم دكتر!

    خلاصه يه روز يكي از دكتر هاي جوان مياد بالاي سر من و سرم قندي كه به من آويزون بوده رو

    با شدت و عصبانيت ميكنه و ميگه اين كه مردنيه!

    واسه چي توي شرايط جنگ سرم ها رو واسه اين افراد حروم ميكنيد!

    كه مادر من از ديدن اين اوضاع بيهوش ميشه!

    از اينجا به بعدش رو هم بابام ميگه:

    يهو همه جا شلوغ شد و انواع دكتر و پرستار و انترن ريختن تو اتاق

    و همه خشكشون زده بود!

    كه يه دكتر پير اومد توي اتاق و شديداً دعوا كرد دكتر جوان را

    و يك سرم ديگر خودش آورد و زد به دست ما.

    جالب اينجا بود كه من با اتمام همين سرم آخر با سلامت از بيمارستان مرخص شدم!

    و چند سال بعد اون بيمارستان و پرسنل و بيمارانش

    توسط برادران ديني و مظلوم عراقي ما بمباران شد.

    تا خاطره اي ديگر شما دوستان را به خدا ميسپارم

    شاد و موفق و واقع بين باشيد



  10. #7
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,745
    ارسال تشکر
    13,936
    دریافت تشکر: 12,415
    قدرت امتیاز دهی
    766
    Array

    پیش فرض پاسخ : خاطرات و تجربه هاي دكترا، داروسازا، دندونپزشكا، پرستارا...

    نقل قول نوشته اصلی توسط امير آشنا نمایش پست ها
    يادمه حدود 6 سال قبل تو دانشگاه يكي از دوستان خيلي بهم لطف داشت گير داده بود بيا بهم سرم قندي بزن بي خودي مي گفت مي خوام سر حال بشم خلاصه هرچي ازش خواستم بي خيال بشه قبول نكردو كم كم داشت ازم دلخور ميشد ... منم كه جايي نداشتم گفتم بخوابه رو ميز ناهارخوري اتاق انترنا اونم خوابيدو داخل رگش آنژيوكت گذاشتمو بهش سرم وصل كردم . از اونجا كه اونجا پايه سرم نداشتيم سرمو دادم دستش گفتم من فعلا كار دارم خودت همينجور كه خوابيدي سرمم بالا نگهدار خواستم يه كاري كنم كه ديگه هوس اين برنامه ها رو نداشته باشه ولي اشتباه مي كردم چون انقدر بهش مزه داد كه مجبورم كرد بعدها هم بهش سرم بزنم
    هيچيش نشد واقعا؟!!

  11. 5 کاربر از پست مفید AvAstiN سپاس کرده اند .


  12. #8
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,745
    ارسال تشکر
    13,936
    دریافت تشکر: 12,415
    قدرت امتیاز دهی
    766
    Array

    پیش فرض پاسخ : خاطرات و تجربه هاي دكترا، داروسازا، دندونپزشكا، پرستارا...

    نقل قول نوشته اصلی توسط sasamc2 نمایش پست ها
    حدود يك سال سن داشتم.

    اون موقع ساكن تهران بودم.

    به علت يك بيماري عفوني شديد بستري شدم.

    و انواع آزمايشهاي مختلف روم انجام ميشد.

    فكر كنم داشتن انواع زهر و پادزهرا رو روم امتحان ميكردن!!!

    كلاً يه عضو ثابت آزمايشگاه شده بودم.

    شايد اگه چند سال ديگه ميبودم الان واسه خودم دكتري بودم.

    به زنمم ميگفتن خانم دكتر!

    خلاصه يه روز يكي از دكتر هاي جوان مياد بالاي سر من و سرم قندي كه به من آويزون بوده رو

    با شدت و عصبانيت ميكنه و ميگه اين كه مردنيه!

    واسه چي توي شرايط جنگ سرم ها رو واسه اين افراد حروم ميكنيد!

    كه مادر من از ديدن اين اوضاع بيهوش ميشه!

    از اينجا به بعدش رو هم بابام ميگه:

    يهو همه جا شلوغ شد و انواع دكتر و پرستار و انترن ريختن تو اتاق

    و همه خشكشون زده بود!

    كه يه دكتر پير اومد توي اتاق و شديداً دعوا كرد دكتر جوان را

    و يك سرم ديگر خودش آورد و زد به دست ما. Sh_omomi3

    جالب اينجا بود كه من با اتمام همين سرم آخر با سلامت از بيمارستان مرخص شدم!

    و چند سال بعد اون بيمارستان و پرسنل و بيمارانش

    توسط برادران ديني و مظلوم عراقي ما بمباران شد. Shgangi9

    تا خاطره اي ديگر شما دوستان را به خدا ميسپارم

    شاد و موفق و واقع بين باشيد
    شما ساكن جنوب ايرانين؟

  13. 5 کاربر از پست مفید AvAstiN سپاس کرده اند .


  14. #9
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,745
    ارسال تشکر
    13,936
    دریافت تشکر: 12,415
    قدرت امتیاز دهی
    766
    Array

    پیش فرض پاسخ : خاطرات و تجربه هاي دكترا، داروسازا، دندونپزشكا، پرستارا...

    اين خاطره مال خودم نيست ولي باحاله

    یه آقا اومده بود به من می گفت خانم دکتر معده من کمی اسیدی هست..!!
    ببخشید مگه معده قلیایی هم داریم البته برخی حیوانات قلیایی هست

  15. 6 کاربر از پست مفید AvAstiN سپاس کرده اند .


  16. #10
    دوست آشنا
    نوشته ها
    1,104
    ارسال تشکر
    5,214
    دریافت تشکر: 4,319
    قدرت امتیاز دهی
    39
    Array

    پیش فرض پاسخ : خاطرات و تجربه هاي دكترا، داروسازا، دندونپزشكا، پرستارا...

    نقل قول نوشته اصلی توسط fariba نمایش پست ها
    هيچيش نشد واقعا؟!!
    چرا طوريش بشه ؟



    تا تو به خاطر مني كس نگذشت بر دلم

    مثل تو كيست در جهان تا ز تو مهر بگسلم ...










  17. 3 کاربر از پست مفید امير آشنا سپاس کرده اند .


صفحه 1 از 13 1234567891011 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چرا ژاپن به توسعه تكنولوژي دست يافته است
    توسط *مینا* در انجمن قاره آسیا
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: 10th January 2013, 08:58 PM
  2. معرفت شناسي در انديشه استاد مطهري
    توسط آبجی در انجمن معرفت شناسی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 12th August 2010, 12:14 PM
  3. اعلام جزئيات نحوه استفاده از تسهيلات جديد در مورد خدمت وظيفه عمومي
    توسط Asghar2000 در انجمن اخبار و گزارش تصویری نظامی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th June 2009, 10:02 PM
  4. آموزشی: ژنتیک و شبیه سازی
    توسط Mina_Mehr در انجمن ژنتیک
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th May 2009, 01:05 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •