مشاوره تحصیلی

[میهن]

چند تکه آرزو

کاش وقتی زندگی فرصت دهد

گاهی از پروانه ها يادی کنيم

کاش بخشی از زمان خويش را

وقف قسمت کردن شادی کنيم

کاش وقتی آسمان بارانی ست

از زلال چشمهايش تر شويم

وقت پاييز از هجوم دست باد

کاش مثل پونه ها پرپر شويم

کاش وقتی چشمهايی ابريند

به خود آييم و سپس کاری کنيم

از نگاه زرد گلدانهای مان

کاش با رغبت پرستاری کنيم

کاش دلتنگ شقايق ها شويم

به نگاه سرخ شان عادت کنيم

کاش شب وقتی که تنها می شويم

با خدای ياس ها خلوت کنيم

کاش گاهی در مسير زندگی

باری از دوش نگاهی کم کنيم

فاصله های ميان خويش را

با خطوط دوستی مبهم کنيم

کاش با چشمانمان عهدی کنيم

وقتی از اينجا به دريا می رويم

جای بازی با صدای موج ها

دردهای آبيش را بشنويم

کاش مثل آب،مثل چشمه سار

گونه ی نيلوفری را تر کنيم

ما همه روزی از اينجا می رويم

کاش اين پرواز را باور کنيم

کاش با حرفی که چندان سبز نيست

قلب های نقره ای را نشکنيم

کاش هر شب با دو جرعه نور ماه

چشم های خفته را رنگی زنيم

کاش بين ساکنان شهر عشق

رد پای خويش را پيدا کنيم

کاش با الهام از وجدان خويش

يک گره از کار دل ها وا کنيم

کاش رسم دوستی را ساده تر

مهربان تر آسمانی تر کنيم

کاش در نقاشی ديدارمان

شوق ها را ارغوانی تر کنيم

کاش اشکی قلب مان را بشکند

با نگاه خسته ای ويران شويم

کاش وقتی شاپرک ها تشنه اند

ما به جای ابرها گريان شويم

کاش وقتی آرزويی می کنيم

از دل شفاف مان هم رد شود

مرغ آمين هم از آنجا بگذرد

حرف های قلب مان را بشنود

[Aerith]

فکر کنم بهتره اینجا واقعا تبدیل به یه دفتر مشاوره شه تا یه دفتر مشاعره!
من شروع میکنم...
من بعد از 12 سال تحصیل با بهترین نمرات وارد دانشگاه شدم و تو رشته ی دلخواهم مشغول تحصیلم! در حال حاضر ترم اولی هستم! منتها من از یه محیط بسته و برنامه ریزی شده به یه محیط بی برنامه مثل دانشگاه پا گذاشتم و اصلا نمیدونم چیکار باید بکنم... حجم کتابها و عمقشون به شدت زیاد و وسیعه... و من روز به روز افسرده تر میشم و در حال حاضر داره حالم از خودم به هم میخوره... احساس میکنم شدم یه دانشجوی پوسیده... هیچ رمقی برام نمونده که شروع کنم به خوندن و اصلا نمیدونم چجوری و با چه برنامه ای!
لطفا مشاوره رو شروع کنیم!

[AvAstiN]

فکر کنم بهتره اینجا واقعا تبدیل به یه دفتر مشاوره شه تا یه دفتر مشاعره!
من شروع میکنم...
من بعد از 12 سال تحصیل با بهترین نمرات وارد دانشگاه شدم و تو رشته ی دلخواهم مشغول تحصیلم! در حال حاضر ترم اولی هستم! منتها من از یه محیط بسته و برنامه ریزی شده به یه محیط بی برنامه مثل دانشگاه پا گذاشتم و اصلا نمیدونم چیکار باید بکنم... حجم کتابها و عمقشون به شدت زیاد و وسیعه... و من روز به روز افسرده تر میشم و در حال حاضر داره حالم از خودم به هم میخوره... احساس میکنم شدم یه دانشجوی پوسیده... هیچ رمقی برام نمونده که شروع کنم به خوندن و اصلا نمیدونم چجوری و با چه برنامه ای!
لطفا مشاوره رو شروع کنیم!

دوست عزيز
اكثر كسايي كه وارد دانشگاه مي شن همين مشكل رو دارن مخصوصا در ترم هاي اول
چند تا چيزي كه حاصل تجربيات خودممه رو بهت مي گم

1- بدون كه تقريبا همه اين مشكل رو دارن اونم به خاطر تغيير محيطه و زمان ميبره كه سازگاري پيدا كني . پس تو تنها كسي نيستي كه اين مشكل رو داري . اين مساله كاملا طبيعيه .

2- نحوه درس خوندن تو دانشگاه با دبيرستان فرق داره . تو دبيرستان بايد خط به خط حفظ مي كردي ولي تو دانشگاه بايد مفهوم رو ياد بگيري . اكثرا اين اشتباه رو مي كنن در شيوه درس خوندنشون و بعد از چند ترم متوجه مي شن كه راهشون غلط بوده!

3- ببين تصورت از دانشگاه منطقي بوده يا نه . اگه نبوده سعي كن اصلاحش كني و به يه تصور منطقي برسي . اگرم بوده ، تلاش كن اونو محقق كني.
مثلا من خودمم تصورم از دانشگاه اين بود كه (البته يكي از تصوراتم) راه تحقيق و پژوهش بازتره . اول كه وارد شدم ديدم نه اين طوري نيست ولي چون تصورم منطقي بود سعي كردم بهش برسم . پيش خيلي از استادا رفتم . با خيلي از دانشجواي سال بالاتري حرف زدم . ولي خيلي برخورد مناسبي نشد باهام ! حتي يكي از استادا محترمانه منو انداخت بيرون از اتاقش!!!!
ولي ناميد نشدم و به تلاشم ادامه دادم و به اون تصوري كه داشتم رسيدم.

[سحر شفيقي]

سلام من رشته ي ليسانسم منابع طبيعيه و مي خوام براي ارشد روانشناسي باليني بخونم خيلي اين رشته رو دوست دارم ولي يه مشکل بزرگ دارم هر وقت کتاب ميگيرم دستم خوابم ميگيره ديگه اعصابم از دست خودم خرد شده برنامه ريزي مي کنم ولي عمل نمي کنم. واقعا احتياج دارم که همچين تغييري تو زندگيم ايجاد بشه (قبولي تو رشته مورد علاقه ام) ولي نميدونم چيکار کنم کاملا گيج شدم و از دست خودم عصبانيم.

[AvAstiN]

سلام من رشته ي ليسانسم منابع طبيعيه و مي خوام براي ارشد روانشناسي باليني بخونم خيلي اين رشته رو دوست دارم ولي يه مشکل بزرگ دارم هر وقت کتاب ميگيرم دستم خوابم ميگيره ديگه اعصابم از دست خودم خرد شده برنامه ريزي مي کنم ولي عمل نمي کنم. واقعا احتياج دارم که همچين تغييري تو زندگيم ايجاد بشه (قبولي تو رشته مورد علاقه ام) ولي نميدونم چيکار کنم کاملا گيج شدم و از دست خودم عصبانيم.

مشکلی بود که خودم هم دچارش بودم
ببین می تونی بری کتابخونه که مجبور باشی درس بخونی
واسه خودت یه برنامه کم حجم بریز مثلا امروز 3 صفحه می خونم نه بیشتر بخون نه کمتر و تمام سعی تو بکن که همون مقدار کم رو بخونی
یکمم می تونی به خودت استرس وارد کنی
خیلی تاثیر داره
البته استرس زیادی اش خوب نیست ها

[moji5]

منم مشاوره میخوام
نمیتونم به برنامه ریزی هام عمل کنم
ببینم میتونم از کتابخونه شروع کنم.
جوابش رو میزارم واستون
از شنبه میرم کتابخونه
اگه راه کاره بهتر و مفید تری هم دارید بزارید

[AvAstiN]

منم مشاوره میخوام
نمیتونم به برنامه ریزی هام عمل کنم
ببینم میتونم از کتابخونه شروع کنم.
جوابش رو میزارم واستون
از شنبه میرم کتابخونه
اگه راه کاره بهتر و مفید تری هم دارید بزارید

من تجربه شخصی مو گفتم
کلا از اول ترم درس مرس تعطیل بود
ولی با این روشی که گفتم حس درس خوندن اومد

[ساناز فرهیدوش]

من قصد دارم در دوره ی دکترا ی مدیریت شرکت کنم. اما باید تا حدود 1 سال و نیم دیگر فرصت دارم تا مدرک زبان بگیرم . قبولی در کدام دوره اسان تر است ؟

[AvAstiN]

من قصد دارم در دوره ی دکترا ی مدیریت شرکت کنم. اما باید تا حدود 1 سال و نیم دیگر فرصت دارم تا مدرک زبان بگیرم . قبولی در کدام دوره اسان تر است ؟

مدرک IELSمی خوای بگیری؟
نمی دونم ظرفیت پذیرش دکترا مدیریت چقدره ولی به نظرم زبان سخت تره

[ساناز فرهیدوش]

درست می گید . مشکل من هم در زبانه !!!!!!!!!!!!
لینک های بخخش زبان عالی بودند اما من منابع بیشتری لازم دارم .
IELSیا آزمون دیگر فرق نمی کنه دلم می خواد زود تر قبول شوم